• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
پنج شنبه 9 مرداد 1399
کد مطلب : 106288
+
-

آرشیو

4خرداد 1376
خاتمی 20میلیون


دوره سازندگی تازه به پایان رسیده بود و همه داشتند خودشان را برای ریاست‌جمهوری یک اصولگرا آماده می‌کردند. البته در میانه دهه70 شمسی، علی‌اکبر ناطق نوری، وضعیت ناطق دهه‌های 80 و 90 را نداشت و کاملا نماینده اصولگراها تلقی می‌شد. همه هم تقریبا متفق‌القول بودند که او رئیس‌جمهور خواهد شد. به واقع کسی امیدی به پیروزی وزیر مستعفی ارشاد نداشت. اما همیشه، شگفتی در جایی پنهان می‌شود که انتظارش را نداریم. مردم که از دوران سازندگی آزردگی‌هایی داشتند، ترجیح دادند که به یک اصلاح‌طلب نه چندان نام‌آشنا رأی بدهند. البته پیروز دوم خرداد 76، سابقه اجرایی زیاد داشت، اما این سابقه به‌قدری نبود که او را بتواند به سطح ریاست‌جمهوری برساند. درنهایت اینکه انتخابات معروف دوم خرداد با 29میلیون شرکت‌کننده برگزار شد. فردای آن روز نیز روزنامه همشهری یکی از تیترهای معروفش را چنین زد: خاتمی، 20000000. بیست میلیون رأی را هم به‌صورت عددی نوشت تا حسابی به چشم بیاید. رئیس مجلس شورای اسلامی هم انتخاب او را تبریک گفت. ایران در دوران اصلاحات، یکی از خاص‌ترین دوره‌های خودش را طی کرد؛ چیزی که آن را به‌شدت شبیه روزگار مشروطه می‌کرد.

9 آذر 1376
شور و شادمانی مردم در...


در این سا‌ل‌ها دیگر به جام‌جهانی عادت کرده‌ایم. البته هنوز مشخص نیست که به جام جهانی بعدی صعود کنیم یا نه. اما حتی اگر هم صعود حماسه‌واری داشته باشیم، باز هم دیگر آن آدم‌های هشتم آذرماه 1376 نخواهیم شد؛ یا برد آمریکا در یکی دیگر از همان جام‌های‌جهانی. همین حالا هم تحت عنوان حماسه ملبورن از آن یاد می‌کنند. نام‌های دیگر آن را هم حماسه هشت‌آذر و ملبورنازو (عذاب ملبورن) گذاشته‌اند. ایران با سختی، خودش را به پلی‌آف صعودی جام‌جهانی رسانده بود. باید تکلیف آخرین تیم صعود‌کننده روشن می‌شد. استرالیایی‌ها قبل از ورود به تهران و استادیوم آزادی، جنگ روانی راه انداخته‌ بودند و کلی اظهارنظرهای تحقیرآمیز نسبت به کشورمان داشتند. بازی با نتیجه مساوی یک بر یک تمام شد. همه‌‌چیز به نفع استرالیا بود؛ در زمین خودش و جلوی تماشاچی‌های خودش با یک مساوی بدون گل به جام‌جهانی می‌رفت. اما آنها خوشبخت‌تر از این حرف‌ها بودند؛ چون در زمین خودشان دو تا گل اضافه هم زدند. تا اینکه آن دقایق پایانی معجزه‌وار از راه رسید و ایران بعد از20سال، توانست به جام‌جهانی صعود کند. همشهری فردای آن روز، هم لوگویش را به رنگ پرچم ایران درآورد، هم تیتر زد: شور و شادمانی مردم در جشن صعود ایران به جام‌جهانی.

19تیر 1378
تهاجم گروه فشار


برای بازخوانی وقایع 18تیر78 باید کمی به عقب‌تر برگردیم، به موضوع قتل‌های زنجیره‌ای. از آن روزها بود که برخی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب به‌شدت پیگیر این قتل‌ها بودند تا مشخص شود که چه عواملی در آن دست داشته‌اند. سال بعدش، روزنامه سلام به‌واسطه انتشار سندی محرمانه مربوط به قتل‌های زنجیره‌ای، توقیف شد. همین توقیف جرقه‌ای به خرمن اعتراضات دانشجویی زد. درنهایت اینکه این اعتراضات در هجدهم تیرماه به اوج رسید. حادثه معروف حمله به کوی دانشگاه نیز در این روزها اتفاق افتاد که در آن عوامل انتظامی و لباس شخصی‌ها دست داشتند. البته بعدها مشخص نشد که این حمله را لباس شخصی‌ها  خودسر انجام دادند یا اینکه نیروی انتظامی هم در آن دست داشت، چون روایت‌های مختلفی شکل گرفت. این ناآرامی‌ها تا بیست‌و‌سوم تیرماه ادامه داشت و تمام شد. روزنامه همشهری نیز به‌عنوان یکی از روزنامه‌های مطرح و پرتیراژ کشور، نسبت به این وقایع واکنش نشان داد و تیتر نوزدهم تیرماه خودش را به این واقعه اختصاص داد. تیتر یک آن چنین بود: تهاجم گروه فشار به دانشجویان معترض به توقیف روزنامه سلام. همچنین در تیترهای فرعی صفحه اول، اشاره شده بود که این تهاجم از پنجشنبه شب شروع شده و تا جمعه شب ادامه ادامه داشته. وزارت کشور نیز گفته دخالت نیروی انتظامی بدون هماهنگی بوده.

19 اردیبهشت 1380
کاسترو در تهران


در دهه‌های هشتاد و نود، چپ‌ها هنوز در جهان یکه‌تازی می‌کردند و به همین دلیل، رهبران منتسب به چپ و کمونیسم در جهان، هنوز از ارج و قربی برخوردار بودند. یکی از آخرین رهبرانی که از محبوبیتی جهانی برخوردار بود را باید فیدل کاسترو بدانیم؛ مردی که در کسوت رهبری انقلابیون کوبایی، توانست زمام امور را در این کشور به‌دست بگیرد؛ کشوری که بیخ گوش آمریکا و تحت تحریم این کشور و دیگر مجامع‌جهانی، هنوز دارد به دنیای چپ‌ها عشق‌می‌ورزد. طبیعی بود که ایرانی‌های انقلاب‌کرده هم خیلی دوست داشته‌باشند کاسترو را در تهران ببینند؛ اتفاقی که در ابتدای دهه‌هشتاد شمسی افتاد. خبر سفر فیدل کاسترو به ایران، 15اردیبهشت‌ماه 1380بود که در همشهری مطرح شد. رهبری در این روزها در حال بازدید از گیلان بودند. این انتظار چند روزی طول کشید تا اینکه همشهری، مجدداً خبر بازدید رهبر کوبا و رئیس‌جمهور ایران را منتشر کرد. رئیس دولت اصلاحات در این دیدار، اشاره کرده بود که بازدید رهبر کوبا از ایران، پاسخ به یک انتظار 23ساله بوده است. کاسترو هم گفت که برای تجارت به ایران نیامده و دولت‌های مترقی و عدالت‌خواه، ایران را دوست و همراه خود می‌دانند.

24 آذرماه 1382
سرانجام صدام


گاهی وقت‌ها، جایی که انتظارش را نداری، خبری به تو می‌رسد که به طرزی باورنکردنی و درحالی‌که انتظارش را نداری، دنیا را تکان می‌دهد. یکی از این دست خبرها، در روز بیست‌و‌سوم آذرماه 84بود که برای خبرنگار گمنام ایرنا در نقطه صفر مرزی خسروی در قصرشیرین اتفاق افتاد. جلال طالبانی، از رهبران کرد و رئیس دوره‌ای شورای حکومت انتقالی عراق، قرار بود به کرمانشاه بیاید تا با هواپیما راهی اروپا شود. مسئولان محلی هم آماده استقبال از او بودند. به‌دلیل شرایط نامساعد امنیتی عراق، او قادر نبود که از داخل این کشور پروازی به اروپا داشته باشد. طالبانی از ماشین که پیاده می‌شود، خوشحال است. خبرنگار شک می‌کند. معمولاً مقامات عراقی از این مرز که عبور می‌کنند، خسته‌اند. اما طالبانی خوشحال بود. سماجت خبرنگار جواب داد و خبر دستگیری صدام، توسط پیشمرگه‌های کرد و آمریکایی‌ها به خبرنگار داده شد. همین خبر با جزئیاتی بیشتر، روی خروجی ایرنا رفت و یکباره در جامعه رسانه‌ای ایران و جهان، مثل بمب صدا کرد. فردای این روز، همشهری نیز تیتر و عکس یک خودش را به صدام اختصاص داد؛ با عنوان سرانجام صدام. مردی که سه جنگ را به عراق تحمیل کرده بود، بازداشت شد؛ در انتهای چاله‌ای در یک منطقه دورافتاده.

26تیر1395
 کودتا در ترکیه


وقتی کودتای ترکیه اتفاق افتاد، بیشتر مردم و رسانه‌ها در خواب خوش شبانگاهی بودند. همشهری جزو رسانه‌هایی بود که در چاپ دوم خودش، توانست آن را منعکس کند. ایسنا درباره این تیتر و صفحه یک چنین نوشت: «حسین قربان‌زاده، مدیرمسئول روزنامه همشهری درباره شرایط چاپ دوم این روزنامه در شامگاه گذشته برای پرداختن به خبر کودتا در ترکیه، توضیح داد: حوالی ساعت۱۲ جریان کودتا در ترکیه خبرساز شد، این در حالی است که روزنامه‌ها ساعت 22:30 بسته می‌شوند. طبیعتا چاپ دوم بعد از نیمه‌شب اتفاق افتاد. زمانی چاپ دوم یک روزنامه شکل می‌گیرد که اتفاقات جریان‌ساز مهمی رخ داده باشد و تقریبا تا ساعت 3-5/2 این جریان پیش‌بینی می‌شد. در این شرایط اگر روزنامه‌ای امکان انتشار نداشت، به جرأت می‌توانستیم بگوییم در کشور، روزنامه به‌روزی منتشر نمی‌شود و همه روزنامه‌ها بیات هستند، چراکه همه به جریان فرانسه که برای 2روز پیش بود پرداخته بودند. مدیرمسئول روزنامه همشهری سپس توضیح داد: تقریبا از ساعت 1:30 بامداد زمانی که از خبر مطلع شدیم، دوستان به تحریریه بازگشتند و گزارشی را تنظیم کردند و تیتر ما که پیش از این مربوط به فرانسه بود، عوض و با عنوان «کودتا در ترکیه» منتشر شد».

11دی 1395
هفت هزارمین شماره


یکی از مشکلات رایج مطبوعات در ایران را، عدم‌پایداری و استمرار آنها می‌دانند. با اینکه مطبوعات و نهاد اطلاع‌رسانی مکتوب در ایران، حتی عمری بیشتر و طولانی‌تر از مجلس و دیگر ارکان دمکراسی دارد، اما نتوانسته پا‌به‌پای آنها جلو بیاید و به همین دلیل رسانه‌های ماندگار و کهنسال کم داریم. همین الان که داریم از هشت هزارمین شماره همشهری اظهار خوشحالی می‌کنیم، به 30سالگی هم نرسیده‌ایم. روزنامه‌هایی چون کیهان و اطلاعات هنوز سابقه یک‌قرنی هم ندارند، درحالی‌که از شکل‌گیری مطبوعات در ایران نزدیک به دو قرن می‌گذرد. پس در چنین وضعیتی، بی‌جهت نیست که روزنامه‌ای هر هزار شماره خودش را غنیمت شمرده و جشن بگیرد. شماره هفت‌هزارم همشهری نیز به همین مناسبت بود که یک لوگوی خاص را به‌خودش دید و یک ویژه‌نامه خاص‌تر را. یعنی نزدیک به سه‌سال و اندی پیش. همشهری در آن روز، با قیمت 300تومان برای استان‌ها و 500تومان برای تهران منتشر می‌شد؛‌ در 32صفحه. با 208صفحه راهنمای تهران و 28صفحه راهنما برای استان‌ها. شعار این ویژه‌نامه هم چنین بود: «همشهری شما هستیم». مدیرعامل نیز یادداشتی با عنوان راز ماندگاری همشهری نگاشته بود.

12بهمن 1395
 اشک شهر


صبح روز پنجشنبه، سی‌ام دی‌ماه بود که خبر رسید پلاسکو آتش گرفته است. از این دست خبرها در روزهای معمولی نیز مخابره می‌شد؛ آتش‌سوزی‌هایی که معمولا خاموش می‌شد. اما یکی از غم‌انگیزترین پنجشنبه‌های عمرمان، وقتی اتفاق افتاد که دیگر دانستیم این آتش‌سوزی، مثل قبلی‌ها نیست. ناگهان گفتند که پلاسکو در خطر ریزش قرار دارد. دقیقه به دقیقه در حال خوانش خبرها و پیگیری اخبار بودیم. بعد از سه،چهار‌ساعت سوختن پلاسکو بود که این غول ساختمانی، در خودش فروریخت. اما ای ‌کاش که فقط در خودش فرومی‌ریخت. نیروهای آتش‌نشانی داخل این ساختمان بودند تا وظیفه‌شان را انجام دهند. پلاسکو روی این نیروها فروریخت و آنها دفن شدند. بعد از آن بود که آواربرداری و گمانه‌زنی‌ها آغاز شد. اخبار حاکی از جان‌باختن 20 تا 30نفر بود. اما همشهری در دوازدهم بهمن‌ماه 1395، عکس و تیتر یک خودش را به تشییع پیکر 16آتش‌نشان شهید اختصاص داد و تیتر زد: اشک شهر و نوشت که شهروندان تهرانی، خادمان شهید خود را از مصلای تهران تا بهشت‌زهرا مشایعت کردند. این صفحه یک، جزو معدود صفحه یک‌هایی بود که همشهری در آن، لوگوی خود را به رنگ پرچم ایران درآورد و جزو صفحه یک‌های تلخ ولی به یاد ماندنی شد.

21شهریور1380
آمریکا در آتش

بیستم شهریور‌ماه 1380 بود که اتفاق افتاد؛ یعنی در اصل کسی باورش نمی‌شد. ما با چشم‌های خیره و گرده مانده به گیرنده‌ها خیره مانده بودیم و داشتیم به‌طور مستقیم حمله به برج‌های دوقلوی نیویورک و حوادث بعد از آن را تماشا می‌کردیم. مگر می‌شد در قلب آمریکا چنین اتفاق عظیمی بیفتد؟ بعد از 11سپتامبر معروف آمریکا که به سال 80شمسی اتفاق افتاد، جهان دیگر مثل قبل نشد. گفتند که کار القاعده بوده و مدارکش نیز موجود است. هرچند که در سال‌های بعد روایت‌های دیگری هم به این ماجرا اضافه شد. مثل اینکه کار خود آمریکایی‌ها بوده و می‌خواستند معادلات جدیدی ایجاد کنند و شبیه آن؛ روایت‌هایی که البته در حد روایت ماندند و هیچ‌گاه حالت روایت قطعی و غالب به‌خودشان نگرفتند. البته در آن روزها اینترنت به گستردگی امروز نبود و هنوز درست و حسابی راه نیفتاده بود. وضعیت شبکه‌های مجازی هم که تعریفی نداشت. اساسا شروع نشده بودند، به همین دلیل بود که همه چشم‌ها به روزنامه‌ها و رادیو‌ و ‌تلویزیون بود. و چنین بود که همشهری فردای روز 11سپتامبر، چنین تیتری زد: آمریکا در آتش؛ با عکس‌هایی از این واقعه عظیم.

24آذر 1380
دهمین سال انتشار

قبلش آگهی داده بودند که بله، روز بیست‌و‌چهارم سال هشتاد، روزنامه همشهری قرار است که با یک‌میلیون تیراژ چاپ شود. بعد هم نوشته بودند که عواید این فروش به کسانی که درگیر فروش روزنامه هستند اختصاص خواهد یافت. اما چرا این شماره چنین مهم است؟ نکته اول اینکه همشهری عملاً دورقمی شد؛ یعنی وارد دهمین سال انتشار خود شد. اما نکته مهم‌تر این بود که نخستین بار، تیراژ یک‌میلیون نسخه‌ای را تجربه می‌کرد؛ امری که قریب‌به‌یقین، در تاریخ مطبوعات ایران بی‌سابقه است. دهه‌پنجاه شمسی را از حیث تیراژ، باید مهم‌ترین دوره مطبوعات ایران بدانیم. هم از این نظر که تعداد مطبوعات محدود بود و رقابت بین اطلاعات و کیهان خلاصه شده بود. دوم این تعداد جمعیت هم در آن دوره، تقریباً یک‌سوم امروز بود. با این‌حال تیراژها افسانه‌ای به‌نظر می‌رسید. نشریات جوانان و مکتب اسلام و...، هر کدام به تنهایی چندصد هزار نسخه تیراژ داشتند. مجموعه تیراژ روزنامه‌های کیهان و اطلاعات نیز گاه از میلیون عبور می‌کرد. این تیراژهای بالای میلیون بار دیگر در دوره اصلاحات تکرار شد. اما اینکه یک روزنامه به تنهایی یک‌میلیون تیراژ را بگیرد، بی‌سابقه است. این، همان شمارهبی‌سابقه است.

5 مرداد 1399

  بخشی از کوه دماوند وقفی شد

و البته یکی از خاص‌ترین شماره‌های همشهری را هم باید مربوط به همین چند روز پیش بدانیم؛ پنجم مرداد ماه. البته خبر، خیلی کوتاه و مختصر و در حاشیه تیترهای اصلی کار شده بود. خبر چنین شروع می‌شد: «سازمان جنگل‌ها از صدور سند وقف یک برش از کوه دماوند به‌نام سازمان اوقاف خبر داد. بعد از ماجرای وقف جنگل، حالا برای بخشی از قله دماوند به‌عنوان مهم‌ترین اثر ملی طبیعی سند وقفی صادر شده است. تصور کنید قله دماوند یک کیک است که به 11قسمت تقسیم شده و حالا برای 10قسمت از آن یک سند به نام منابع طبیعی صادر شده و یک قسمت آن نیز با صدور سند به تملک اوقاف درآمده است. در آخرین جلسه شورای‌عالی قضایی، رئیس سازمان ثبت اسناد خبر از ثبت سند برای قله دماوند و 18هزار هکتار اراضی کوهپایه‌ای آن داد، اما پیگیری‌های همشهری حاکی از آن است که ظاهراً سازمان اوقاف برای یک پلاک از 11پلاک ثبتی (از دامنه تا قله دماوند) سند وقفی گرفته است.» البته خبر اطلاعات دیگری هم داشت. تا همین الان که این متن را مطالعه می‌کنید، این ماجرا پایان نیافته‌است. به واقع یکی از خاص‌ترین اثرگذاری‌های همشهری را در این ماجرا می‌توان تماشا کرد؛ خبری که همه رسانه‌ها، شهروندان، مسئولان و... به آن واکنش نشان دادند. 

16 دی 1398

  رستاخیز

خبر کوتاه و بهت‌آور بود: سردار سلیمانی ترور شده است. آن شب اغلب ایرانی‌ها چشم به شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های خبری داشتند تا ببینند این شایعه درست است یا نه. البته خیلی‌ها دنبال این بودند که اثرگذارترین فرد خاورمیانه را از سر راه بردارند؛ مردی که به نماد ایران اسلامی تبدیل شده بود؛ به نمادی از قدرت انکارناپذیر ایران و نفوذش در میان کشورهای خاورمیانه و غرب آسیا. رسانه‌های غربی تا پیش از این‌ از او به‌عنوان دشمن شماره یک آمریکا نام برده بودند. و درنهایت اینکه خبر واقعیت داشت. سردار قاسم سلیمانی، به دستور مستقیم دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و در عراق ترور شده بود. ابتدا همه‌‌چیز با بهت برگزار شد، سپس همه فریاد انتقام انتقام سر دادند. اما همه‌‌چیز باید تا بازگشت پیکر قطعه‌قطعه شده او به کشور به تعویق می‌افتاد. تهران چند دهه بود که چنین جمعیتی به‌خودش ندیده بود. تشییع در خوزستان هم چشم‌نواز بود. اما تهران چیز دیگری بود؛ حتی نمی‌شد از چهارراه ولیعصر جلوتر بروی، آنقدر که فشردگی جمعیت وجود داشت. فردای چنین روزی بود که روزنامه همشهری، یکی از صفحه یک‌های معروف خودش را رفت با تیتر: رستاخیز.

22 دی 1398

  شرمساری!

یکی از معروف‌ترین جلدهای همشهری را باید مربوط به 22دی‌ماه 1398 بدانیم؛ البته خاص همشهری هم نبود و همه رسانه‌ها و روزنامه‌ها و... را درگیر خودش کرد. تا پیش از آن، کسی باور نمی‌کرد که سقوط هواپیمای مسافربری اوکراین در حوالی تهران، حاصل اشتباه نیروهای نظامی و پدافندی بوده باشد. همه تصور می‌کردند که یک اتفاق فنی افتاده است و به همین دلیل خیلی ساده از کنار آن گذشتند تا اینکه زمزمه‌هایی از اشتباه نیروهای نظامی شنیده شد. تصور بر این بود که مخالفان نظام در حال شانتاژ خبری هستند. نه صداوسیما، نه روزنامه‌ها و نه رسانه‌های ریز و درشت، تا آخرین لحظه در جریان واقع امر قرار نگرفتند و همه غافلگیر شدند. در واقع آنها از سکوت خبری و دروغ گفته‌شده توسط مقامات دچار شوک شده بودند. توی تحریریه همشهری هم این شوک به چشم می‌خورد و کمتر کسی می‌توانست باور کند چه اتفاقی افتاده است تا اینکه یک روز صبح چشم گشودیم و دیدیم که به‌طور رسمی، اعلام شده است این سقوط، یک اشتباه پدافندی بوده است. همشهری هم تیتر بزرگ خودش را برای فردای آن روز چنین انتخاب کرد: شرمساری. حرف دیگری نبود.

2 شهریور 1396

  هاشمی رئیس، نجفی شهردار

نزدیک به یک‌و‌نیم دهه بود که رویکرد و مدیران همشهری تغییر کرده بود و اساساً اصلاح‌طلبان و غیراصولگراها در آن جایی نداشتند. به همین مناسبت بود که بیشتر شبیه یک روزنامه اصولگرا شده بود تا یک روزنامه عمومی. تا پیش از آن، روزنامه در اختیار اصطلاح‌طلبان بود و فضا به‌گونه‌ای بود که حتی روزنامه‌نگاری چون محمد قوچانی، مسئولیت ضمایم سیاسی و جهان را عهده‌دار بود. اما در دوره کوتاه احمدی‌نژاد و دوره بلند قالیباف، رویکرد به‌گونه‌ای دیگر تدوین یافت و کشتیبان را سیاستی دگر آمد. دوم شهریور1396 بود که همشهری با سبک و سیاق محتوایی جدید، نخستین شماره اصلاح‌طلبانه خودش را منتشر کرد؛ یک عکس بزرگ از اعضای شورای شهر و حجت‌الاسلام سیدحسن خمینی در حرم مطهر بنیانگذار انقلاب. تیتر هم با بزرگ‌ترین فونت استاندارد ممکن، می‌گفت که محسن هاشمی رئیس شورا شده و نجفی هم شهردار تهران. البته رفت‌وآمدها در شهرداری تهران به نجفی معطوف نماند و یکی، دو شهردار آمدند و رفتند و دولت مستعجل بودند. تا اینکه کار به حناچی رسید. چرخ روزگار هم چرخید و چرخید تا اینکه همین همشهری، درباره ماجرای اتفاق افتاده برای نجفی و قتل و حواشی آن، تیتر یک زد.

30 آذر 1396

  تهران لرزید و نخوابید

داشتیم خودمان را برای یک خواب شباهنگاهی آماده می‌کردیم و چه بسا که خیلی‌ها هم به خواب رفته بودند. حتی بعضی‌ها متوجه نشدند چه اتفاقی افتاده و شب را راحت خوابیدند. تا اینکه اول یک صدای مهیب شنیده شد. یعنی صدای چه چیزی می‌توانست باشد؟ آن‌هم در چنین مقیاسی؟ و سپس تهران لرزید. آن روزها در یک گروه تلگرامی متعلق به همشهری محله، دبیران در حال گفت‌وگو بودند که یک‌دفعه همه از هم پرسیدند صدای چه بود؟ بله، زلزله‌ای به‌شدت 5.2ریشتر ساعت 23 و 27دقیقه و 37ثانیه، تهران را لرزاند. این زلزله، استان البرز را هم لرزاند. همچنین در استان‌های قم، قزوین، مرکزی و گیلان هم حس شد. مرکز این زمین‌لرزه در شهر ملارد، حوالی مرز تهران و البرز بود. شهر حسابی به‌هم ریخت. خیابان‌ها راهبندان شد و خیلی‌ها شب را توی پارک‌ها گذراندند؛ حتی برخی به سمت خروجی‌های شهر هجوم بردند و پمپ‌بنزین‌ها صف‌بندان شد. کسی تا صبح نمی‌توانست به خانه‌اش برگردد، همه نگران پس‌لرزه‌ها بودند و اینکه نکند لرزش اصلی در راه باشد. در چنین وضعیتی بود که بخش صفحه‌آرایی و گرافیک و تحریریه، راهی همشهری شدند تا چاپ دوم را بزنند. همشهری توانست در چاپ دوم، زلزله را اطلاع‌رسانی کند و چند قدمی از روزنامه‌های دیگر جلوتر باشد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید