
«پیش از طلوع» 25 ساله شد
تاریخ عشق
فیلم ریچارد لینکلیتر، همچنان بهترین و شورانگیزترین قسمت از سهگانه معروف و محبوبش بهنظر میرسد

مهرنوش سلماسی _ روزنامهنگار
آنچه امروز طبیعی و ملموس بهنظر میرسد، ربع قرن پیش خارق عادت و عجیب محسوب میشد؛ ساختن فیلم عاشقانه در دل هالیوود بدون استفاده از ابزارهای معمول و لازمش؛ از احساساتگرایی گرفته تا موسیقی متن و کلوزآپ و تدوین و خردکردن نماها به شیوهای که مشهور به دکوپاژ آمریکایی است. 25سال پیش ریچارد لینکلیتر آن موقع جوان و گمنام، همه اینها را با طراوت و سرزندگی تاخت زد؛ طراوتی که هنوز هم چشمگیر است. فیلمنامهای که ساختار کلاسیک قصهگویی را نادیده میگیرد و خط کمرنگ داستانی (یا به تعبیر بهتر با یک موقعیت تکخطی) را با گفتوگوهای تمامنشدنی ۲کاراکتر اصلیاش، غنا میبخشد. اجرای فیلم از متن هم جسورانهتر است. ایتان هاوک و ژولی دلپی راه میروند، به مکانهای مختلف سرمیزنند، غذا میخورند، شیطنت میکنند، میخندند و غمگین میشوند و دوربین در نماهایی طولانی، در قاب میگیردشان؛ در نماهایی متحرک و اغلب در مدیوم شات، بدون صحنهآرایی خاص یا هر نوع عناصر ملودراماتیک که آگاهانه حذف شدهاند تا تصویری معاصر از عشق بهدست آید. زوج عاشق فیلم، اتفاقی با هم آشنا میشوند و تصمیم میگیرند از فرصت محدودشان برای 24ساعت عاشقی بهره بگیرند. تمهید جواب داده فیلمساز برای تبلور عشق، حرافی است که برخلاف ظاهرش اصلا بداهه نیست و گفتوگوها دقیق و مؤثر و پرجزئیات نوشته شدهاند، آنقدر فکر شده که در خیلی لحظهها، با ظرافت در اجرا، شبیه حرفهای نه الزاما سر و شکل دار و هدفمند درامهای عاشقانه که مشابه گفتوگوی طبیعی عشاقی جوان از کار درآمده است. فیلم مجموعهای از برداشتهای بلند است که در آن روی مهارت فیلمبردار و بازیگران حسابی ویژه باز شده است. فیلم از نخستین اتفاق محتمل چنین پرداختی، یعنی ملالآوربودن، با مهارت میگریزد. عامل نجات از معضل خستهکنندهبودن در فیلمی که دوربین دائم در نماهای بلند در حرکت است تا گفتوگوها و کنشهای عشاق جوان را ثبت کند، جادوی عشق است. ما بهعنوان تماشاگر، خیلی زود با قرارداد فیلمساز و قواعد تکنیکیاش کنار میآییم و از تماشای عاشقی حظ سمعی و بصری میبریم. پیش از طلوع، فیلمی در ستایش جوانی و دم را غنیمتشمردن نیز هست. حالا با گذر زمان و ساختهشدن دودنباله بعدی میدانیم که فرصت دیدارهای بعدی و حتی زندگی مشترک هم هست ولی 25 سال پیش، پایان فیلم حسی توأمان از سرخوشی و تعلیق را به همراه داشت؛ سرخوشی از تماشای عاشقانهای ناب و تعلیق و دلهره از اینکه زوج جوان چقدر حواسشان جمع قرار ۶ماه بعدشان میماند و اینکه این رابطه این قدر جدی هست که ادامه بیابد. حالا و با تکمیلشدن سه گانه ریچارد لینکلیتر، میتوانیم سویه دقیقتری از عشق کاراکترها را مشاهده کنیم و اینکه بعد از اوج و حرارت قسمت اول به پختگی فیلم دوم و بعد به تبدیل رابطه کوتاهمدت به ارتباطی طولانی و ازدواج میرسیم. سبک لینکلیتر فیلم به فیلم پختهتر میشود ولی اگر پای شور عشق وسط باشد پیش از طلوع، انتخابی ناگزیر برای لمس حرارتی است که قلب را به تپشی پر طنینتر دعوت میکند.