گزینههای بعدی ایران در برابر غرب چه خواهد بود؟
از برجام تا هرمز
رضا نصری_کارشناس حقوق بین الملل
با خروج آمریکا از برجام و آغاز سیاست «فشار حداکثری»، رویکرد ایران عمدتا بر اساس دکترین «مقاومت حداکثری» شکل گرفت. به همینخاطر هم تلاش شد - ضمن حفظ فرصت مذاکره با اروپا و باز نگهداشتن مجراهای دیپلماتیک - تدابیری در داخل اندیشیده شود تا اداره کشور در شرایط استثنایی و تنگنای مالی - ولو تا پایان دوره ترامپ - امکانپذیر شود. این تلاش حامل این هدف نیز بود که - در حد توان - با ممانعت از احیای قطعنامههای شورای امنیت و تداوم رایزنی با دولتهای اروپایی و اتحادیه اروپا، از شکلگیری مجدد نوعی «اجماع جهانی» علیه کشور جلوگیری شود. گامهای ایران در جهت کاهش تعهدات خود در چارچوب برجام با همین رویکرد تنظیم و اجرایی شد. گام پنجم نیز همچنان با همین نگاه طراحی شده است. اما با این تفاوت که از این پس در رابطه میان ایران و آمریکا یک «عنصر نظامی» نیز اضافه شده و تحولاتی که در این حوزه اتفاق خواهد افتاد، مستقیما بر ادامه راه تأثیر خواهد گذاشت. در این میان، ذکر چند نکته ضروری بهنظر میرسد:
۱- هدفگیری پایگاه نظامی آمریکا توسط سپاه پاسداران و پرهیز آمریکا از پاسخگویی مستقیم به آن (آن هم با وجود تهدیدات مستقیم و خط قرمزکشیدنهای بیسابقه رئیسجمهور آمریکا) این پیام را برای دولتهای متخاصم منطقه دربر داشت که تلاش آنها برای فروپاشی ساختار نظامی/امنیتی ایران از طریق لابیگری با واشنگتن برای اقدام نظامی علیه تهران بیهوده است. این اتفاق فرصتی ایجاد میکند تا با جدیت تمام ابتکارات دیپلماتیک در سطح منطقه پیگیری شود. امروز، «طرح صلح هرمز» روی میز است و لازم است با همت تمام - با حمایت کلیت نظام و نیروهای مسلح - به ثمر بنشیند.
۲- پیگیری طرح صلح هرمز - و ابتکاراتی از این دست - از آنجا اهمیت مضاعف مییابد که «اجماع میان دولتهای غربی و آمریکا» - که ایران در پی ممانعت از ایجاد آن بود - ممکن است با یک حادثه نظامی، با یک خطای انسانی (مانند آنچه در حادثه غمانگیز سقوط هواپیمای اوکراین اتفاق افتاد) یا با تشدید رویارویی امنیتی و نظامی میان تهران و واشنگتن محقق شود. اگر تا امروز «برجام» محور ممانعت از ایجاد این اجماع بود و مانع اصلی بر سر فضاسازیهای سیستماتیک تبلیغاتی علیه ایران بود، از این پس «طرح صلح هرمز» و ابتکارات مشابه میتواند چنین نقشی ایفا کند.
۳- نمایش عزم ایران در بهکارگیری نیروی نظامی علیه آمریکا و فراگیر کردن آن با هدفگیری متحدین آمریکا در منطقه - و اعلام رسمی این موضوع در بیانیهای که بلافاصله پس از عملیات حمله موشکی به پایگاه آمریکا از جانب سپاه پاسداران منتشر شد - اراده دولتهای متخاصم منطقه در مذاکره با ایران را دوچندان کرده است. ایجاد این فضا برای پیشبرد اهداف دیپلماتیک و راهبردی ایران - که خروج آمریکا از منطقه یکی از آنهاست - فرصت جدیدی ایجاد کرده است.
۴- با ترور و شهادت سردار سلیمانی، امکان مذاکره مستقیم میان ایران و آمریکا - دستکم تا پایان ریاستجمهوری ترامپ - به صفر رسیده است. در نتیجه، میانجیگریها و ابتکارات عمل اروپا، ژاپن و سایرین در این حوزه نیز بلاموضوع شده است. در نتیجه، کمرنگ شدن سایر مجراهای دیپلماتیک راه را برای تمرکز بر ابتکارات منطقهای هموارتر کرده است. در واقع، با پایان رسیدن گامهای برجامی و تحولات اخیر، محوریت «برجام» در ممانعت از «اجماعسازی و فضاسازی علیه ایران» تدریجا کمرنگ شده و فضایی پدید آمده تا ابتکارات دیپلماتیک منطقهای (از جمله طرح صلح هرمز) تدریجا این محوریت را برعهده بگیرد. با توجه به ظرفیتهای این طرح در ایجاد آرامش در منطقه، ظرفیت آن در ایجاد یک «نظام جدید همکاری امنیتی» میان کشورهای حاشیه خلیجفارس، ظرفیت آن در «بومیسازی مقوله امنیت» و تسریع خروج آمریکاییها از منطقه و همچنین قابلیت آن در ممانعت از اجماعسازی و فضاسازیهای هزینهساز علیه ایران، بهنظر ضروری است که تمامیت نظام، فارغ از اختلافات سیاسی و جناحی، با انسجام و همدلی از این ابتکارات حمایت کنند.