با علیرضا تغابنی، طراح ساختمانهای عجیب و غریبی
خانهها را کلیشهای نسازیم
پرنیان سلطانی
اگر معماری و شهرسازی در زمره علاقهمندیهایتان قرار دارد یا جزو آن دسته افرادی هستید که در شهر خاکستری و بیرنگ و رویمان بهدنبال تنوع و زیبایی میگردید، حتما درباره خانه گردان محله دروس میدانید؛ خانهای متفاوت با اتاقهای مکعبی گردان که چند سال پیش یکباره نقل محافل معماری و شهرسازی شد و در رسانههای مختلف سر و صدای زیادی به پا کرد. طراح این خانه زیبا و منحصر به فرد علیرضا تغابنی است؛ کسی که نهتنها بهخاطر این خانه عجیب و متفاوت، بلکه بهخاطر 3پروژه دیگرش هم برنده معتبرترین جایزه معماری ایران شده و در کارنامه هنری و کاریاش جایزههای بینالمللی معمار خاورمیانه، جوایز فستیوال جهانی معماری و آکادمی سلطنتی دورفمن هم دیده میشود. در این شماره سراغی از این آرشیتکت موفق گرفتیم تا از او که دکتری معماری دارد، حال این روزهای شهرمان را بپرسیم؛ شهری که اگرچه پر از شلوغی و هرج و مرج است اما به گفته تغابنی با همین کاراکتر آشفتهاش برای بسیاری از مردم دنیا جذابیت دارد.
اگر موافق باشید گفتوگویمان را با این سؤال شروع کنیم که اساسا معماری تا چه اندازه میتواند به ایجاد زیبایی بصری و درنهایت حال خوب شهر کمک کند؟
قطعا در یک شرایط آرمانی، معماری و شهرسازی درست و اصولی باعث بالارفتن کیفیت زندگی میشود. وجود ساختمانهای خاص و فضاهای ویژه در یک شهر مانند آثار هنری عمل میکنند که بیشتر از آنکه جنبه زیبایی داشته باشند، زمینهساز فضایی آرام برای افزایش تحرکات ذهنی افراد میشوند و کاری میکنند تا شهروندان بتوانند با فکری باز، اندیشه کنند. در زمینه زندگی اجتماعی و فضاهای باز عمومی هم این معماری و شهرسازی اصولی است که قادر است فضاهایی را برای تنفس در شهر ایجاد کند تا حبابهای جمعیتی مختلف بتوانند در این فضا با یکدیگر تعامل کنند. وجود چنین فضاهایی برای در ارتباطبودن قشرهای مختلف باعث آشناشدن مردم با فرهنگهای متفاوت شده و تساهل و مدارای اجتماعی بین آنها را افزایش خواهد داد. این بیشترشدن تساهل اجتماعی در بعد کلانتر از دوقطبی یا چند قطبیشدن جامعه هم جلوگیری میکند. البته همانطور که گفتم همه این پیامدهای مثبت معماری اندیشهمدار، در یک فضای ایدهآل رخ میدهد؛ در فضایی که قرار است شهری تازه ساخته شود.
اتفاقا سؤال بعدی من هم در همینباره است. برخلاف بسیاری از شهرهای معروف دنیا که با معماریشان شناخته میشوند و وقتی از آنها صحبت میکنیم، یک تصویر کلی از معماریشان در ذهنمان ایجاد میشود، تهران هیچ هارمونی خاصی ندارد. مشکل را کجا میبینید و بهنظرتان حالا در شرایط فعلی که شهر ساخته شده، چه کاری میتوان برای تهران انجام داد؟
این موضوع درست است که هر شهری بهتر است کاراکتر خاص خودش را داشته باشد اما این به آن معنا نیست که بگوییم تهران کاراکتر ندارد. اتفاقا همین آشفتگی تهران کاراکترش است. اینکه شهرها باید هارمونیک باشند، یک پیشفرض است چون اصولا شهرها بر مبنای زیباییشناسی شکل نمیگیرند. شهرها به مرور براساس سازوکاری که برایشان درنظر گرفته شده و بر پایه رانههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... شکل میگیرند. بعد به هوشمندی معماران و شهرسازان آن شهر نیاز است که کشف کنند براساس رانههای مختلف، چه زیباییشناسیای را میتوانند بر شهرشان سوار کنند. به همین دلیل بهنظر من آن چیزی که در شهرسازی اهمیت دارد، بیش از هارمونی، نظم منطقی و ساختاری است که باید وجود داشته باشد. شاید برایتان جالب باشد بدانید همین آشفتگی تهران برای خیلی از مردم دنیا جذابیت دارد. تهران برای کسانی که در اروپا و شهرهایی که به قول خودشان حوصله سر بر (Boring) است زندگی میکنند، بسیار جذاب است. حتی خیلی از افرادی که در تهران زندگی میکنند هم به آن علاقه دارند چون شهری است که بهصورت متناقض، هم خودتخریبگر و هم زنده است، هم بینهایت فعال است و هم این فعالیتش بهخودش آسیب میرساند؛ مثل آدم بیشفعالی که هیچگاه خواب ندارد. نکتهای که در این میان دارای اهمیت است اینکه هماکنون نمیتوان تهران را هارمونیک کرد چون با یک شهر ساختهشده مواجه هستیم که اتفاقا بهخاطر تنوع اقشاری که در آن زندگی میکنند، هر بخش آن با بخش دیگرش بسیار متفاوت است. اما شما درست میگویید، باید بهدنبال الگویی برای تهران باشیم که الزاما الگویی هارمونیک نیست ولی میتواند شهر را زیستپذیرتر کند.
این الگویی که از آن صحبت میکنید، شامل چه مواردی میشود؟
برای رسیدن به این الگو به یک مشاهده بسیار دقیق و نوعی قاطعیت در تصمیمگیری نیاز است. ما ابتدا باید شهر تهران را با دیدی کلان بررسی کنیم و با مشاهده رانههای مختلف شهر به این نتیجه برسیم که هر منطقه تهران چه کاربریای دارد و باید چه بافتی برایش درنظر گرفت. شاید یک محله صرفا قرار است توریست جذب کند که باید مثل بسیاری از محلههای اینگونه دنیا پر از ساختمانهای غیرمعمول اگزاتیک، مثلا پر از گرافیتی باشد. شاید اصلا بخشهایی از تهران باید کلاژ باشد و نباید بهدنبال یکدست کردن آن رفت. ما در 3 سال گذشته که در کانون معماران معاصر روی موضوع تراکم تهران کار میکنیم و برای دانشجوها یکسری پروژه تعریف کردهایم تا در قالب این پروژهها بهدنبال زیستپذیرترکردن شهر باشیم. نگاه ما در این پروژهها حفظ کاراکتر تهران ازجمله شیب کوهپایهها، داشتن روددرهها، زنده بودن، بیشفعالی و... و در عین حال ایجاد فضای عمومی بیشتر و ایجاد فضای سبز افزونتر است که با این نگاه لزوما به شهر هارمونیکتری نمیرسیم، اما شهرمان زیستپذیرتر خواهد شد و در نتیجه باعث میشود تا امکانهای جدیدی برای شهر مطرح شود؛ درواقع آن چیزی که امروز مشکل اساسی شهر تهران بهحساب میآید، توزیع نامناسب تراکم در این شهر است که باعث شده در بخشهایی فضای باز و فضای عمومی به حداقل برسند. در چنین شرایطی قطعا نمیتوان با یکدست کردن نماها، به شهری زیستپذیر دست یافت. برای همین است که میگویم در معماری شهرهای ساخته شده مثل تهران آن چیزی که بیشتر از هارمونیکبودن اهمیت دارد، زیستپذیربودن و کیفیترکردن زیست است.
حالا کمی دیدمان را محدودتر کنیم و به خانههای شهر برسیم. ما وقتی از معماریهای زیبا و منحصر به فرد صحبت میکنیم، بیشتر خانههای مسکونی تکواحدی و ویلاهای بزرگ در ذهنمان نقش میبندند. برای تهرانی که دارای آپارتمانها و خانههای کوچکمقیاس است هم میتوانیم بهدنبال معماری باشیم؟
چرا نتوانیم؟ ما میتوانیم حتی در مقیاس بسیار خُرد، بهطور مثال یک سرویس بهداشتی را بهگونهای طراحی کنیم که مسئلهای معمارانه داشته باشد. پس قطعا میتوانیم برای آپارتمانهای کوچک هم بهدنبال معماری باکیفیت باشیم.
اما در تهران عملا چنین چیزی را نمیبینیم. بهنظر میرسد معماری ما در پایتخت کاملا قربانی پروژههای ساختوساز شده است.
ببینید! هماکنون در ایران هر پروژهای برای ساخت نیاز به امضای یک معمار دارد. اما اینکه چرا معماران ما و سازمان نظام مهندسی در جایگاه یک نهاد نظارتی، این حضور را بهصورت یک کلیشه انجام میدهند، ضعف ساختاری دیگری است که باید آن را جداگانه بررسی کرد. شاید اگر سازوکاری بهوجود بیاید که همه معماران ما موظف باشند برای پروژههایشان طرح باکیفیت ارائه دهند، کوچکترین واحدهای ساختمانی ما هم با معماری جدی و با بهترین کیفیت ساخته شود.
هماکنون جایگاه معماری ما در مقایسه با دنیا کجاست؟
دنیا در این حوزه توجهی به ما دارد اما متأسفانه ما هنوز نتوانستهایم در این حیطه به «زبان» خاص خودمان برسیم. منظورم از زبان این است که ما در معماری هم باید مانند ساختار زبان به یک نحو و سیستم سازماندهندهای برسیم که خاص خودمان است؛ سیستمی که از متریال شروع میشود و تا سبک پیش میرود. بهنظرم ما هماکنون به این زبان مخصوص خودمان نرسیدهایم اما معتقدم که نسل امروز فعال در معماری میتواند در این راه موفق شود. راهحل رسیدن به این زبان، تمرکز روی مسائل روزمره، جاری و امروزی شهرهایمان و ارائه راهحلهای معمارانه به آنهاست که درنهایت خود این راهحلها به زبان معماری خواهند رسید. درباره جایگاه معماری کشورمان هم باید بگویم که هماکنون اگر بگوییم کشورهایی مثل ژاپن، اسپانیا، پرتغال و هلند در معماری به یک دستاوردی رسیدهاند و کشورهایی مثل ویتنام در آستانه رسیدن به این دستاورد هستند، ما در معماری نزدیک به کشورهایی مثل ویتنام ایستادهایم.
بهنظرتان بزرگترین مشکل معماری ما که اجازه نداده تا به امروز به صف کشورهای صاحبسبک در معماری برسیم، چیست؟
ما در کشورمان با 3رکن بازار، دولت و غرب مواجه هستیم که هر کدام از این رکنها معمار را به یک شکل میخواهند. بازار دوست دارد معمار را تبدیل به یک کلیشه کند تا برایش سودآوری بیشتری داشته باشد. نهادهای دولتی هم پروژههای معماری را بیشتر از یک اثر برای شهر، به چشم ابزاری برای تبلیغات خود میبینند. غرب هم از ما میخواهد معماری اگزاتیک (غیرمعمول)، عجیب و غریب و وامدار از گذشته ارائه بدهیم؛ مثل همه هنرهایی که میپسندد. ما مجبوریم با هر سه تای اینها کار کنیم؛ به بازار و دولت که وامداریم چون پروژههایمان را از آنها میگیریم و تأیید غرب را هم بهعنوان یک رکن پیشرفتهتر از خودمان نیاز داریم. اینجاست که معمار باید از شکافهای این قواعد از پیش تعیینشده وارد شود و چیزی را بهوجود بیاورد که هم کار خودش است، هم برای معماری و مردم فایده دارد و هم مورد تأیید هر سه رکن است. درواقع ما باید بدون اینکه در هیچ کدام از این رکنها حل شویم، کار خودمان را ارائه دهیم تا نتیجه هم به نفع بهبود کیفیت زندگی مردم، هم ارائه معماری تفکربرانگیز و هم در عین حال پیشرفت معماری شود.
ما در گذشته در معماری صاحب سبک بودیم. معماری ایرانی – اسلامی برند ما در تمام این دورانها بوده، اما حالا جای این نوع معماری را معماری بینالمللی و مدرن گرفته است. بهنظرتان میتوان این معماری را احیا کرد؟ یا اساسا این ساختار در زندگیهای امروز جواب میدهد؟
اول بیایید به این سؤال جواب بدهیم که چرا معماری مدرن بهوجود آمد؟ در دنیای مدرن امروز که با سرعت در حال تغییر است، فقط باید به فکر بهرهوری و کارآمدی بود؛ برای همین معماری مدرن بهوجود آمد تا بنا، سریعتر ساخته شود. به همین دلیل بهنظر میرسد معماری گذشته ما با آن همه زمانی که صرف توجه به جزئیات میکرد، دیگر با سیستم زندگی امروز ما سازگار نیست. اما قطعا این هنر اصیل و قدیمی یک دارایی بزرگ برای معماری امروز ما بهحساب میآید. درواقع من برای معماری گذشتهمان بار ایدئولوژیک و نوستالژیک قائل نیستم اما معتقدم این معماری به ما شخصیت میدهد و این امکان را در اختیارمان قرار میدهد تا با استفاده از آن بتوانیم به زبان مخصوص خودمان در معماری برسیم. اما نکته اینجاست که بایستی این تمرینها را در روند طراحی پروژههای بزرگ فرهنگی و شهری بهکار گرفت، مورد مطالعه قرار داد و آزمایش کرد چون پروژههای مسکونی کمتر ظرفیت این تجربیات و آزمایشها را دارند. اتفاقا همین پروژههای شهری هم هستند که حکم نمونههای الگویی برای سایر پروژهها را دارند و الهامبخش بسیاری از معماران جوان خواهند شد. از میان نسل گذشته معماری ایران، افرادی مثل هوشنگ سیحون و سید هادی میرمیران تلاشهایی در این زمینه داشتهاند. سیحون نوعی دورگهای از معماری مدرن و معماری ایرانی را در مقبرهها و یادمانها انجام داد که ما ثمرهاش را در برج آزادی میبینیم که شاگردش حسین امانت آن را به سرانجام رساند. میرمیران هم بیشتر در پروژههای عمومی تلاشهایی در این زمینه داشت. من خیلی امیدوارم بعضی از افراد نسل ما از این بلاغت زبانی معماری ایران استفاده کرده و کاری کنند تا به زبان مخصوص خودمان در معماری برسیم. البته این به شرطی است که از یک طرف، معماران بتوانند از پروژهها و دغدغههای اساتید معماری مانند سیحون و میرمیران الگوبرداری کنند و از طرف دیگر اینکه دولت و نهادهای دولتی ازجمله شهرداریها بیشتر به فکر خلق پروژههای شهری و فرهنگی باشند.
خود شما حاضرید در این پروژهها شرکت کنید؟
من آرزویم این است که بتوانم پروژههای شهری تولید کنم؛ پروژههایی که اثرشان فقط برای عده خاصی نباشد و همه شهروندان بتوانند از آنها بهرهمند شوند. برای همین هم در دفترم تقریبا پروژههای عمومی بدون سود طراحی میشوند. قبلا که شرکتی به نام توسعه فضاهای فرهنگی در شهرداری فعال بود، یکی دو پروژه با آنها کار کردیم. همکاران من در قالب همین شرکت پروژههای خیلی خوبی ساختهاند که باغ کتاب تهران، باغ موزه دفاعمقدس، پردیس سینمایی ملت و... ازجمله آنها بود. اما متأسفانه این شرکت امروز فعالیت چندانی ندارد و همین باعث میشود استعدادهای معماری ما محدود به پروژههای کوچک و عموما بازار مسکن شود که در آنها خلاقیت اصولا با محدودیتهای بسیار سرمایه و قوانین ساختوساز دست به گریبان است.
موضوعی که درباره شما وجود دارد این است که پروژههایتان اسم دارند؛ ویلای امیر، ویلای برادر کوچکتر، ویلایی برای یک دوست و... . بهعنوان آخرین سؤال میخواهم درباره این نامگذاریها بپرسم. چطور روی کارهایتان اسم میگذارید؟
ما در هر خانهای که قصد طراحیاش را داریم، بهدنبال داستان زندگی آدمهای آن خانه میگردیم. برای همین است که معمولا پروژههایمان داستان دارند. مثلا یکی از پروژههایمان برای پدر و پسری بود که 2سبک زندگی متفاوت داشتند. خانهای که طراحی کردیم یک ویلای دوگانه بود که هر بخش آن با یک معماری متفاوت ساخته شد. اسم این پروژه را «دوگانه صفادشت» گذاشتیم. اتفاقا این دقیقا تعریف ما از معماری است؛ اینکه معماری میتواند بین 2 چیز جمعناپذیر و در عین حال جداییناپذیر، ارتباط برقرار کند؛ کاری که در شهرمان هم به آن نیاز داریم؛ اینکه بپذیریم تهران شهری ناهمگون است و با سبک زندگیهای متفاوت شکل گرفته اما در عین حال باید بتواند همه گروهها را به رسمیت بشناسد و برای همه آنها زیستی با کیفیت ایجاد کند.
آشفتگی تهران برای خیلی از مردم دنیا جذابیت دارد. تهران برای کسانی که در اروپا و شهرهایی که به قول خودشان حوصله سر بر (Boring) است زندگی میکنند، بسیار جذاب است
معمار، نقاش و مدرس دانشگاه
متولد: 1356
تحصیلات: دکتری معماری از دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات
افتخارات: برنده 4دوره جایزه معمار در سالهای 87، 90، 92و 94/ برنده جایزه معمار خاورمیانه در سال2014/ برنده نخستین دوره جایزه آکادمی سلطنتی دورفمن در سال2018/ برنده جوایز فستیوال جهانی معماری (WAF) در سالهای 2018و 2019/ داور فستیوال جهانی معماری (WAF) در سال 2019
تجربیات آموزشی: کانون معماران معاصر، دانشکدههای معماری و شهرسازی دانشگاههای علم و صنعت ایران، معماری و هنر پارس، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهر و دانشگاه فردوسی مشهد
خانه شریفیها
بیشک معروفترین اثر علیرضا تغابنی، خانه چرخان شریفیها در محله دروس تهران است. این ساختمان که در سال 1392به بهرهبرداری رسید، دارای 3اتاق مکعبی چوبی است که با استفاده از یک سیستم دوار قابلیت چرخش دارد. به این ترتیب این اتاقها در فصل زمستان دارای حجمی بسته و بدون پنجره و تراس هستند و در تابستان، حجمی باز با تراسهای عمیق و وسیع و پنجرههای بزرگ دارند. خانه شریفیها برنده جایزه معتبر بینالمللی معمار خاورمیانه در سال2014 و برنده جایزه معمار سال92 شده است. همچنین فینالیست فستیوال جهانی معماری (WAF) در گروه ساختمانهای مسکونی سال 2014بوده است.
ویلای برادر کوچکتر
«ویلای برادر کوچکتر» عنوان یکی دیگر از پروژههای تغابنی است که سال 1394رتبه سوم جایزه معمار را از آن خود کرده است. به گفته آرشیتکت این بنا، این ویلا که در محدوده لواسان ساخته شده و 812مترمربع مساحت دارد، یادآور فرم سقفهای شیبدار شمال و شلههای تفریحی است. تغابنی درباره این پروژه بیشتر توضیح میدهد؛ «پروژه در زمینی قرار میگرفت که از سمت ورودی، زمینی تودلی بهحساب میآمد و در گودی مینشست، اما از سمت پشت به محوطه گسترده که قبلا بستر رودخانه بوده، مشرف بود. سؤال پیش رو این بود که چگونه میتوان به این مسئله پرداخت که پروژه در عین حال که در گودی قرار گرفته، بتواند بین مابقی همسایگیها، خود را بنمایاند، شخصیت خود را داشته باشد و همچنین مانع اشراف همسایگان بشود.»