• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
شنبه 21 دی 1398
کد مطلب : 92467
+
-

غلبه حاشیه بر متن

جلد سوم زندگینامه احمد زیدآبادی حتی تصویر کاملی از سال‌های میانی دهه70 برای مخاطب نمی‌سازد

کتاب
غلبه حاشیه بر متن

مرتضی کاردر- روزنامه‌نگار

خاطره‌نگاری و زندگینامه‌‌نویسی حلقه مفقوده نوشته‌های ایرانی در سال‌های اخیر است. شعر و داستان و رمان و نقد و گفت‌و‌گو بسیار منتشر می‌شود اما کمتر کسی به نگارش زندگینامه یا وقایع‌نگاری سال‌های گذشته می‌پردازد. از این جهت، همت احمد زیدآبادی در زندگینامه‌‌نویسی ستودنی است و اعتماد‌به‌نفس و به‌نوعی تحدی او در بازار کتابی که بسیاری از نویسندگان در جذب خوانندگان ناکام می‌شوند.
احمد زیدآبادی در «گرگ و میش هوای خردادماه» که جلد سوم خاطرات اوست، به سال‌های میانی دهه70 رسیده. طبیعی است که خاطره‌های او به‌عنوان روزنامه‌نگاری که سال‌های طلایی فعالیت حرفه‌ای خود را روایت می‌کند، حول محور اتفاق‌های سیاسی بگردد، به‌ویژه در سال‌های میانی دهه70، که با وقوع دوم خرداد، فضای جامعه دگرگون شد و روزنامه‌ها رونق بسیار گرفتند و شماری از روزنامه‌نگاران، ازجمله زیدآبادی، ستاره‌های جامعه مدنی شدند. از این جهت «گرگ و میش هوای خرداد» روایت دست‌اولی از وقایع سال‌های دهه70 به قلم یکی از روزنامه‌نگاران تأثیرگذار آن دوره است که هر‌چه زمان بگذرد، ارزش استنادی بیشتری پیدا می‌کند.
«گرگ و میش هوای خردادماه» با تصویری از سفر از سیرجان به نی‌ریز آغاز می‌شود. زیدآبادی هنوز، مثل جلدهای گذشته، نویسنده‌ای توصیف‌کننده است و جذابیت متن سبب می‌شود که خواننده به‌راحتی کتاب را زمین نگذارد. همین حکم درباره بقیه فصل‌های کتاب نیز صادق است. تا آنجا که نویسنده در مقام زندگینامه‌‌نویس است و به شرح ماوقع می‌پردازد، همچنان خواندنی است. مثلا زیدآبادی فصل مشبعی را به اجلاس سران کشورهای اسلامی اختصاص داده. روایت‌های شخصی او در مقام روزنامه‌نگار حوزه بین‌الملل از اجلاس سران جذاب‌ترین فصل کتاب است و احتمالا تنها روایت موجود تا لحظه اکنون درباره یکی از مهم‌ترین اتفاق‌های دیپلماتیک دهه70. آنجا که به سال‌های گذران خدمت سربازی در دانشگاه امام حسین(ع) می‌پردازد نیز همینطور. تصویری که او از دانشگاه امام حسین(ع) در سال‌های آغازین دهه70 و شخصیت‌هایی مثل محسن رضایی، رحیم صفوی و محمدباقری به‌دست می‌دهد، متفاوت‌ترین فصل کتاب را رقم می‌زند. اما آنچه در جلد سوم خاطرات او غلبه دارد، تحلیل است. نویسنده بیشتر از آنکه به شرح ماوقع بپردازد، به تحلیل ماجرا می‌پردازد یا دست‌کم، خیلی وقت‌‌ها، تحلیل بر خاطره غلبه پیدا می‌کند. همه زندگینامه‌های خودنوشت و متن‌هایی روایی غیرداستانی در معرض چنین خطری هستند. نویسنده باید مرز میان خاطره و تحلیل، مرز میان روایت‌های شخصی کم‌خواننده را با روایت‌هایی که می‌توانند خواننده‌های بیشتری را درگیر خود کنند، بداند. طبیعی است که هر نویسنده‌ای امکان افتادن به چنین دامی را دارد؛ خاصه وقتی که میزان تحلیل‌ها و حاشیه‌ها آنقدر هست که هر لحظه ممکن است بر متن غلبه کنند.
اما مسئله فقط اینجا نیست. او پیش‌فرض گرفته است که خوانندگان اصل بسیاری از وقایع را می‌دانند، پس از شرح ماوقع خودداری می‌کند. از اتفاق‌های مهمی مثل واقعه کوی دانشگاه تهران قدری سرسری می‌گذرد. وقتی درباره انبوه سخنرانی‌هایی که به آنها دعوت می‌شده، سخن می‌‌گوید، کمتر از متن ماجرا سخن می‌گوید. دیدگاه‌های موافق و مخالف درباره ماجرا چه بودند؟ او در سخنرانی‌ها چه می‌گفت؟ در یادداشت‌هایش چه می‌نوشت؟ همه اینها شاید برای پیشگیری از فربهی کتاب حذف شده‌اند اما خوانندگان، به‌ویژه خوانندگان جوان‌تر که آن سال‌ها را به‌خاطر ندارند، چگونه باید بدانند که چه اتفاق افتاده است؟ با رجوع به خاطرات دیگران یا بایگانی روزنامه‌هایی که هیچ‌کدام در دسترس نیستند؟ برای خواننده امروز که 20سال پس از واقعه آنها را می‌خواند، بسیار ضروری است که بداند در کوی چه گذشت. روایت زیدآبادی به‌عنوان یکی از ساکنان قدیمی کوی دانشگاه می‌توانست چشم‌انداز تازه‌ای از واقعه به‌دست دهد. یکی دیگر از مصادیق بارز چنین حذف‌هایی، معاهده غزه‌- اریحا است که باز هم برای خواننده معلوم نمی‌شود اصل ماجرا چه بوده. فقط تحلیل‌های حاشیه‌ای و روایت‌های نادرست از معاهده است که می‌آید و تکذیب می‌شود.
فارغ از اینها، چیزهای دیگری که در جلدهای پیشین مفقود بودند، همچنان نیز مفقودند. چیزی از سیمای شهر تهران در کتاب نمی‌بینیم. شهر جنگ‌زده که توسعه را آغاز کرده، چه سیمایی دارد؟ از تحولات تهران در سال‌های پس از جنگ و پوست‌اندازی شهر و بالارفتن برج‌ها و تحولات اجتماعی روزگار سازندگی در کتاب خبری نیست. او احتمالا باز پیش‌فرض گرفته که خوانندگان مثل او تهران و تحولات شهر را در آن سال‌ها به‌خاطر دارند و نیازی به تکرار مکررات نیست. تنها یک‌جاست که خواننده می‌فهمد کسی که می‌خواسته به دانشگاه امام حسین(ع) برود، پیش از شکل‌گیری بزرگراه‌های صدر و بابایی باید متحمل چه مشقت‌هایی می‌شده و چه راه درازی می‌پیموده. او تنها به روایت شهرهایی می‌پردازد که خودش برای نخستین‌بار به آنجا سفر کرده و قدری شگفت‌زده در مقام توصیف شهرها می‌نشیند اما تصویری از تهران سال‌های سازندگی و دوم خرداد به‌دست نمی‌دهد.
حتی او در مقام روزنامه‌نگار، از سربرآوردن روزنامه‌های دهه70 و تفاوت سبک روزنامه‌نگاری دهه70 با سال‌های گذشته نمی‌گوید تا خوانندگان از تحولات سال‌های طلایی مطبوعات از منظر روزنامه‌نگارانه آگاه شوند، تنها تحولات سیاسی و تیترهای یک روزنامه‌هاست که گاهی برجسته می‌شود.
در عین حال اشتباهاتی در متن به چشم می‌خورد که محل تأمل است. او دوبار در کتاب نام کوچک احمدرضا دریایی، سردبیر و دبیر‌تحریریه روزنامه همشهری را اشتباه می‌نویسد، عمید نایینی را عمیدی نایینی و حسین سناپور را حسن سناپور که نشان می‌دهد حافظه او در سال‌های اخیر، شاید تحت‌تأثیر سال‌ها زندان و حبس در سلول انفرادی او، مخدوش شده است.
از کنار اتفاقی مثل دوم خرداد نیز به‌راحتی می‌گذرد و عملا چیز چندانی از حال و هوای جامعه در روزهای زمستان 75و بهار 76تصویر نمی‌کند.
احمد زیدآبادی در مقدمه کتاب گفته «زندگینامه، زندگینامه است و تاریخ هم تاریخ. نمی‌توان به یک چشم به هر دوی آنها نگریست». اما هنر زندگینامه‌نویسان بزرگ از عبدالله مستوفی تا محمدعلی اسلامی‌ندوشن و حسن کامشاد این است که از طریق روایت شخصی توانسته‌اند تاریخ را روایت کنند و تصویر کاملی از زندگی و زمانه خود به‌دست دهند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید