هرج و مرج در رواجِ القابِ هنری، علمی و استادی
به مناسبت سالگرد زادروز جلالالدین همایی
اصغر ضرابی _ منتقد و پیشکسوت روزنامهنگاری
امروز سالهای مدیدی از زادروز یکی از بزرگترین مفاخر بیچون و چرای عرصه فرهنگ و ادب و عرفان ما استاد علامه جلالالدین همایی میگذرد. در واقع باید او را یکی از علامههای واقعی روزگار دانست. روزگاری که در آن بهطور واقعا رذیلانهای طَبقطَبق القاب استادی و علمی و علامهای را بهطور فلهای نثار تنابندههای ریز و درشت و نرینه و مادینه میکنند. در روزگاری که آنارشی و هرجومرج و عناوین و القاب هنری و علمی در هر مسیری جاری و ساری است و این القاب به مانند ازدحام در فستفودها رواج کامل دارد و هر نوکیسه متملق و بادمجان دور قابچینی را به لقب استاد و دانشمند مینامند، ذکر نام علامه بزرگی مانند جلالالدین همایی که عمری را برای فرهنگ و ادب و عرفان به گرو گذاشت واقعا ظلم نیست؟ در گذشته حتی - مثلا در قرن پنجم- لقب محقق برای افراد نابغه و نادری چون امام محمد غزالی بهکار میرفت یا برای صاحب شرایعالاسلام، ولی امروز این لقب مثل آدامس خروسنشان در همهجا ساری و جاری است.
بگذریم، جلالالدین همایی بیشاز هر ویژگی «جامعیت» داشت چه در معقول و چه در منقول و ریاضیات و هندسه و علوم قدیمه. بهنظر من زبان عربی او حتما از بدیعالزمان فروزانفر هم بهتر بود؛ چه آقای محمدرضا شفیع کدکنی بپذیرد یا نپذیرد و این دو را همواره باهم در سواد و معلومات مقایسه میکردند، ولی حضور ذهن و حافظه استاد فروزانفر و مجلس گرمکنی او بیشتر جلب نظر میکرد. با اینکه باید گفت فروزانفر جزو نوادر روزگار ما بود ولی اکنون در دوره تباهیزده ما و عسرت دانش و علم و هنر هرگز چنین افرادی را شاهد نخواهیم بود و بازمانده چنین نوادری فقط مفضال مکرم محمدرضا شفیع کدکنی است.
سال 1318استاد همایی کتاب مهم و مرجع «غزالینامه» را منتشر کرد که تا به امروز نهتنها یکی، بلکه تنها تحقیق گرانسنگی است که درباره نابغهای به مانند غزالی نوشته شده است. پس از چند سال در 1351«نصیحتالملوک» غزالی را هم تصحیح و منتشر کرد و همانگونه که گفتم گرانسنگترین آثار درباره غزالی و بنمایههای فکری این نابغه بزرگ ایرانی است. (البته کتاب ارزنده «فرار از مدرسه» عبدالحسین زرینکوب را هم باید بسیار ارج نهیم). علامه همایی سونگریها و موضعگیریهای غزالی را در مقابله فلسفه مشائی و دفاع او از کلام اشعری با مداقه و غور و تفحص واشکافی کرده است و درباره این جمله ژرف و نغز غزالی در نصیحتالملوک که مینویسد: «هرکه خرد دارد خرد او را به علم راهنمون بود و هرکه دانش دارد و خرد ندارد، کارهای او همه باشگونه بود و هرکه خرد و دانش تمام دارد اندر جهان مردمی را همه به نیکویی و عز و مرتبت و صلاح رهنمون شود و کردارهای دو جهان از خرد است» و علامه بحث مستوفی و کمنظیری را درمورد خرد به نگارش در آورده است.
همایی شاعر زبردستی هم بود و «سنا» تخلص میکرد. دیوان اشعار او چاپ شده است. وقتی آثار او مانند تاریخ ادبیات ایران، نهضت شعوبیه، مولوی چه میگوید(مولوینامه)، فنون بلاغت و صناعت ادبی و درسنامههایش را در زمینه بلاغت و دیگر آثار او میخوانیم، در واقع بهتزده میشویم. بهنظر من مهمترین و گرانسنگترین اثر او مقدمه 120صفحهای است که بر اثر گرانقدر عزالدین محمودبنعلیکاشانی نوشته است؛ یعنی کتاب گرانقدر «مصباحالهدایه و مفتاح الکفایه» که آن را تصحیح و این مقدمه را زیب آن قرار داده است که بهویژه در دوره ما یکی از شاهکارهای تحقیق و مقدمهنویسی به شمار میرود و تألی ندارد. چرا که امروز ازدحام در کافیشاپها و فستفودها و اعتیاد شدید به دنیای مجازی (که بهنظر من باید مراکز ترک اعتیاد موبایلزدگی هم دایر شود) هرگز نخواهد توانست چهرههایی به مانند ملکالشعرای بهار، سعید نفیسی، بدیعالزمان فروزانفر و مجتبیمینوی و امثال آنها را نهتنها بهوجود آورد بلکه وجود آنها را هم برنخواهد تابید. جوان امروزی چنان در زرق و برق اینستاگرامها و خیابانگردیها و خالکوبیها مستغرق است که نهتنها معنی اسم خود را نمیداند، حتی چهرههای مشهوری مانند مولوی را هم به بوته نسیان سپرده است. به راستی در چنین روزگار عسرتزدهای این داعیههای گزاف و گزافهگوییهای تبلیغاتی درباره دانش و هنر و ادب و عرفان چون نقشی نهتنها در آب که بر سینه حماران است.