مروری بر تاریخچه کتابهای سینمایی در سالهای پس از انقلاب
گوشه دنج ویترین
بازار کتابهای سینمایی با اینکه پرتیراژترین کتابهای هنری هستند رونق چندانی ندارند
محمد ناصر احدی_روزنامه نگار
وقتی گفته میشود «مردم کتاب نمیخوانند»، منظور چه نوع کتابهایی است؟ آیا مردم، همه کتابها را نمیخوانند یا فقط کتابهای خاصی را؟ یا اصلاً شاید بهتر باشد بپرسیم مردم بیشتر به مطالعه چه کتابهایی تمایل دارند؟ رمان؟ داستان کوتاه؟ شعر؟ روانشناسی؟ زندگینامه؟ تاریخ؟ فلسفه؟ علوماجتماعی؟ اقتصاد؟ هنر؟ پاسخ به این پرسش نباید کار زیاد سختی باشد؛ آمار پرفروشهای کتابفروشیهای مختلف یا -سادهتر از آن- تعداد تجدید چاپهای هر کتاب میتواند تا حدی روشنگر باشد؛ هرچند فراموش نکنید که خرید کتاب بهمعنای خواندن آن نیست. اما بدون توسل به هیچ آماری میتوان حدس زد که کتابهای سینمایی در کتابخانه اغلب مردم جایی ندارد. چرا؟ یکی از استدلالها میتواند این باشد که سینما برای دیدن است، نه خواندن؛ میشود هر فیلمی را دید، بدون اینکه کتابی درباره آن خواند. درواقع دیدن یک فیلم، دخلی به خواندن کتابی درباره آن فیلم ندارد؛ 2نیاز کاملاً منفک که فقدان یکی، عیش دیگری را مکدر نمیکند. دلیل دیگر میتواند به تخصصیبودن کتابهای سینمایی مرتبط باشد که حتی گاهی خبرنگاران و دانشجویان سینما را فراری میدهد، چه برسد به مردم کوچه و بازار که اساساً با مسائل انتزاعیفکری بیگانهاند. به هر ترتیب، نمیشود منکر این حقیقت شد که کتابهای سینمایی در قیاس با سایر کتابها خوانندگان محدودی دارند و معمولاً بیشتر توجه افرادی را جلب میکنند که گوشهای از زندگی، تحصیل یا کارشان با سینما معاقد شده است. با اینحال، در 10سال اخیر، رشد کمی کتابهای سینمایی قابلتوجه بوده و نشان از این دارد که این نوع کتابها توانسته در بازار نشر جای خود را پیدا کند و حداقل در گوشه ویترین قرار دارند. در مطلب پیش رو نگاهی انداختهایم به برخی از کتابهای سینمایی که در سالیان گذشته در بازار نشر به شهرت رسیدهاند؛ اما با این تذکر که این کتابها الزاماً مفیدترین کتابهای مطالعات سینمایی نیستند.
بهترین کتاب سینمایی به انتخاب مجله فیلم
در 3سال پایانی دهه 60 و 3سال ابتدایی دهه 70، ماهنامه فیلم بهترین کتاب سینمایی را به انتخاب نویسندگان این مجله معرفی میکرد (البته در برخی از دورههای این رأیگیری، نویسندگان و مترجمانی که همکار ماهنامه فیلم نبودند، اما در مجلات دیگر به سینمانویسی مشغول بودند هم حضور داشتند). جستوجوی مختصر من در آرشیو این مجله نشان میدهد که ظاهراً انتخاب بهترین کتاب در این مجله از سال1367 شروع شده و تنها تا سال1372 دوام آورده است. این رأیگیری شاید در ظاهر چندان مهم و هیجانانگیز بهنظر نیاید، اما درواقع کتابهای برگزیده این دوره ششساله معرف گرایش مطالعاتی نویسندگان مهمترین مجله سینمایی کشور (اعم از منتقد، مؤلف و مترجم) در آن سالهاست.
در طول سالیان، مجلات مختلفی همچون «نقد سینما»، «دنیای تصویر»، «هفت»، «24» (دوره اول و دوم) و «تجربه» هم کموبیش به معرفی و نقد کتابهای سینمایی توجه نشان دادهاند، اما مداومت ماهنامه فیلم در پرداختن به کتابهای سینمایی باعث شد که 2کتابشناسی مهم به قلم 2تن از نویسندگان این مجله منتشر شود؛ نخست، کتاب «کتابشناسی سینمای ایران، از آغاز تا سال ۱۳۷۹» از مسعود مهرابی و دومی (15سال بعد) با عنوان «کتابشناسی سینما در ایران (1394- 1306)؛ مشخصات و فهرست کامل 2870کتاب سینمایی» از اصغر یوسفینژاد که مخصوصاً این دومی برای علاقهمندان به کتابهای سینمایی بسیار مفید است.
شاید بتوان علت توقف این رأیگیری و تداوم نیافتن آن در سالهای آتی را در نان قرضدادنها و تخاصمهایی که در فضای بسته ادبیات سینمایی ما از همان ایام تا امروز موج میزند جستوجو کرد. انتخاب بهترین کتابهای سینمایی تا سال 1386 که خانه سینما متولی برگزاری جشن کتاب سال سینما شد،
مسکوت ماند.
«فیلم بهعنوان فیلم» که نخستینبار در سال 1972به زبان انگلیسی منتشر شد، متنی کلاسیک از منتقد بزرگ بریتانیایی- ویکتور پرکینز- است که با این کتاب تأثیری غیرقابلانکار بر مطالعات سینمایی گذاشت. پرکینز که از منتقدان مجله «مووی» بود، شیوهای عینی را برای درک و داوری فیلم پیش پای مخاطب مینهد که با جریان مسلط روانکاوی مارکسیستی مجله اسکرین در آن ایام تفاوت بارزی دارد.
در این سال کتاب «ازو»، نوشته منتقد نامدار سینما، دانلد ریچی، با ترجمه بهروز تورانی و رحیم قاسمیان (انتشارات سروش)، تنها از سوی 5نفر برگزیده شد.
«فن تدوین فیلم» کتاب کلاسیک کارل رایتس- از اعضای بنیانگذار جنبش سینمای آزاد بریتانیا- و گوین میلار- کارگردان و منتقد اسکاتلندی- همچنان از منابع مهم درباره تدوین فیلم است.
در این رأیگیری، حضور مهدی سحابی که بیشتر بهعنوان مترجم آثار ادبی شناخته میشد و مسعود فراستی از مخالفان مجله فیلم، جالبتوجه است.
کتابهای «تصویر متحرک» نوشته رابرت گسنر، ترجمه اختر شریعتزاده (انتشارات سروش)، «بررسی تاریخی نقدنویسی در سینمای ایران» نوشته عباس بهارلو (انتشارات آگاه) و «سرگذشت سینما» نوشته فرانک یوجین بیور، ترجمه بهروز تورانی (اداره کل تحقیقات و روابط سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) از کتابهای مهمی بودند که در این رأیگیری در میان برگزیدهها جایی نداشتند.
کتاب سادول منبعی کلاسیک است که دیگر هرگز در ایران تجدید چاپ نشد.
امروز، بعد از 30سال، با وجود سایتهایی مثل IMDb یا ویکیپدیا، کتاب «اسکار» کاملاً کهنه و ناقص بهنظر میآید، اما در آن دوران عصای دست منتقدان و علاقهمندان به سینما بود.
«شناخت سینما» با عنوان اصلی «Understanding Movies»، کتابی آموزشی است که در زبان اصلی هرچند سال یکبار ویراست جدیدی از آن منتشر شده، اما ترجمه فارسیاش نهتنها هیچگاه به روز نشده، بلکه از همان چاپ نخست با حذف برخی قسمتها منتشر شده است. آخرین ویراست انگلیسی این کتاب، ویراست چهاردهم است که در سال 2017 منتشر شده است.
«باد هر جا بخواهد میوزد؛ اندیشهها و فیلمهای روبر برسون» نوشته بابک احمدی و «معرفی و نقد آثار ناصر تقوایی» به کوشش عباس بهارلو، از کتابهای مهم تألیفی و «نشانهها و معنا در سینما» نوشته پیتر وولن، «تاریخ سینمای هنری» نوشته اولریش گرگور و انو پاتالاس و «سینمای میکلوش یانچو» نوشته گراهام پتری، از کتابهای مهم ترجمه بودند که در آرای نهایی منتقدان جایی نداشتند.
از این سال انتخاب کتابهای تألیفی و ترجمه از یکدیگر جدا شد.
پاریس تگزاس هم فیلمنامه است و شاید برگزیدهشدنش به مترجم آن، هوشنگ گلمکانی -سردبیر مجله فیلم- بیربط نباشد.
«طومار شیخ شرزین»، یکی از فیلمنامههای فیلمنشده بهرام بیضایی است و با اینکه در ارزشمندبودن آن تردیدی نیست، اما انتخاب آن بهعنوان بهترین اثر تألیفی سینمایی در آن سال، بیشتر از کاریزمای او در میان منتقدان سینمایی خبر میدهد.
«سینمای اکسپرسیونیم آلمان و پیشگامان آن» مجموعه فیشهایی است که رحیمیان از منابع مختلف ترجمه و گردآوری کرده و تقریباً هیچ نشانی از تألیف در آن وجود ندارد، اما رابطه دوستانه او با نویسندگان مجله فیلم، برگزیدهشدن اثرش را بهدنبال داشت.
«زندگی و فیلمهای من» و «فانوس خیال» هر دو زندگینامههایی به قلم 2فیلمساز بزرگ هستند که پیچیدگی کتابهای تئوریک را ندارند و به مذاق منتقدان ایرانی آن ایام بسیار خوش آمده بودند.
از تألیفیها و ترجمههای برگزیدهنشده میتوان به «معرفی و نقد فیلمهای امیر نادری» به کوشش عباس بهارلو، «ده فیلم، ده نقد» مسعود فراستی و «تبلیغات و سینمای آلمان نازی» نوشته
دیوید ولچ اشاره کرد.
«از نشانههای تصویری تا متن» بابک احمدی، در دوره عسرت متون تئوریک، تا سالها بهعنوان شرحی مهم بر نشانهشناسی قلمداد میشد که برای بیان مقصودش از سینما بسیار استمداد میجست. در سالهای اخیر، از اهمیت این متن بهدلیل نقدهای وارده بر آن کاسته شده، اما همچنان تجدید چاپ میشود.
«با آخرین نفسهایم» زندگینامه بونوئل است که به کمک ژان کلود کریر به رشته تحریر درآمده و پس از چاپ نخستش در ابتدای دهه 70 تا همین اواخر مجال تجدید چاپ نیافت و در دستدومفروشیهای خیابان انقلاب نسخه افستش به بهایی گزاف معامله میشد. البته، چند سال پیش نسخه پیدیاف آن با اجازه مترجم و با اضافاتی روی نت قرار گرفت که نسخه تجدید چاپشده مجوزدار آن مشابه همین پیدیاف است.
«چگونگی درک فیلم» با عنوان اصلی «How to Read a film» («چگونه فیلم بخوانیم» که روی جلد ترجمه فارسی بهعنوان فرعی تقلیل یافته) کتابی آموزشی است که جنبههای مختلف سینما از هنر، تکنولوژی و زبان گرفته تا تاریخ، نظریه فیلم و رسانه را بررسی میکند. ترجمه آن چندان روان نیست و با اینکه نسخه اصلی چند ویراست جدید بهخود دیده، اما ترجمه فارسی که از روی ویراست دوم به سال 1981 انجام شده، هرگز بهروز نشده است.
«فرهنگ جهانی فیلم» مثل دیگر کتاب جهانفر (اسکار) هماکنون قدیمی بهنظر میرسد، اما در زمان خودش غنیمتی بود. «گفتوگو با بهرام بیضایی» هم بیشتر تجلیل از اوست تا گفتوگویی چالشی.
«پرسونا» و «آسمان برلین» هر دو فیلمنامهاند و در آن سالها، جدا از رفاقتها، علاقه منتقدان به فیلمنامه جالب است.
«آکیرا کوروساوا» از آلدو تاسونه کتابی تحلیلی است با زبانی همهفهم و غیرغامض که دیگر تجدید چاپ نشد و حالا نایاب است.
کتابهای «هنر سینما» ژان دبری و رالف استیونسون با ترجمه پرویز دوایی و «میزانسن در سینما» بیل نیکولز با ترجمه محمد شهبا مورد توجه اغلب رأیدهندگان قرار نگرفتند.
کتاب سال سینما
بهترین کتابهای سینمایی به انتخاب خانه سینما
در سال ۱۳۸۶ سیدرضا میرکریمی در دوره اول مدیریتش در خانه سینما، پیشنهاد برگزاری جایزه کتاب سال سینما را داد و تاکنون 8دوره جایزه کتاب سال سینمای ایران برگزار شده است. کتابهای تألیفی و ترجمه در این جایزه بهصورت جداگانه مورد داوری قرار میگیرند.
مهمترین نویسندگان و مترجمان کتابهای سینمایی در ایران
مسعود فراستی با «هیچکاک همیشه استاد»، «رویا -پناهگاه؛ برگمان و سینمایش»، «اسطوره جان فورد»، «سامورایی سینما»، «کارناوال فلینی»، «دیالکتیک سینما» و «لذت نقد» محبوبترین و پرفروشترین کتابهای قطور سینمایی را که کشکولی از مقاله، نقد، یادداشت و گفتوگو هستند، به نام خود سند زده است.
عباس بهارلو یا غلام حیدری پژوهشگری دقیق و کارکشته است که 30 سال در عرصه ادبیات سینمایی ایران حضوری مثمر و مستمر داشته است. از دیگر نویسندگان مطرح سینمایی میتوان به مرحوم زاون قوکاسیان، روبرت صافاریان، رحیم قاسمیان، فتاح محمدی و حسنحسینی اشاره کرد.
بابک احمدی با کتابهایش درباره تارکوفسکی، برسون و نشانهشناسی سینما در دهه 70 مهمترین روشنفکری بود که درباره سینما مینوشت. با گسترش اینترنت و بیشتر شدن امکان دسترسی به منابع فرنگی، در تألیفیبودن این کتابها شک و شبههایی بهوجود آمد.
محمد گذرآبادی با ترجمه تعدادی کتاب درباره فیلمنامهنویسی که مهمترینشان «داستان» رابرت مککی است، نقش پررنگی در آشنایی با روشهای مختلف فیلمنامهنویسی داشت. پیش از او مسعود مدنی و عباس اکبری در زمینه فیلمنامهنویسی سیدفیلد را به ما شناسانده بودند.
مازیار اسلامی نویسنده و مترجمی است که سهم بسزایی در آشنایی خوانندگان ایرانی با آرای سینمایی فیلسوفانی چون اسلاوی ژیژک، ژیل دولوز، رولان بارت و ژاک لکان داشته است. در کنار او میتوان به صالح نجفی نیز اشاره کرد که در سالهای اخیر با انتشار مجموعه کتابهای «فیلم بهمثابه فلسفه»، نگاه فلسفی به سینما را ترویج داده است.
محمد شهبا از معدود چهرههای آکادمیک سینمایی است که کتابهای مهمی همچون «سینما چیست؟» آندره بازن، «تاریخ اجتماعی سینمای ایران» حمید نفسی و کتابهایی درباره تئوری شناختی فیلم و روایت را به فارسی برگردانده است و حضوری چشمگیر در تقویت ادبیات سینمایی داشته است.