به یاد ناشر نوگرا
در سالگرد «محمد زهرایی» دوستان و نزدیکانش از زندگی و کار او گفتند
«محمد زهرایی» ناشر و ویراستار فقید خراسانی متولد فاروج و بزرگ شده در شهر مشهد است. وی در سالهای پیش از انقلاب اسلامی، کتابفروشی کوچکی در خیابان سعدی مشهد داشت که پاتوق اهل کتاب و روشنفکران آن دوره از جمله دکتر «علی شریعتی» بود. به گزارش ایبنا، تنی چند از اهالی ادبیات به مناسبت سالگرد درگذشت زهرایی، از او و فعالیتهایش گفتند.
وی از سالهای ابتدایی دهه ۱۳۷۰ نشر کارنامه را راهاندازی کرد که حاصل آن برخی از شاخصترین کتابهای تاریخ نشر به شمار میرود. «حافظ به سعی سایه» تالیف «هوشنگ ابتهاج»، «خواب آشفته نفت» و «شرح فصوصالحکم» هر 2 تالیف دکتر «محمدعلی موحد» و «قبله عالم، ناصرالدین شاه قاجار» و «پادشاهی ایران» نوشته «عباس امانت» از مهمترین کتابهای نشر کارنامه با مدیریت او بود. یکی دیگر از مشهورترین کتابهای نشر کارنامه کتاب «مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز» نوشته «نجف دریابندری» با همکاری همسرش «فهیمه راستکار» است.
طراحی فونت زهرایی
«ساعد مشکی» طراح گرافیک، مدیر هنری و ناشر، سخن خود درباره زهرایی را با فونتهای مورد استفاده وی آغاز کرد و گفت: 2 سال پایانی زندگی زندهیاد زهرایی به عنوان مدیر هنری در نشر کارنامه فعالیت میکردم. برای زهرایی حساسیت به فونت، فاصلهها و قلم فارسی همواره مطرح بود. ایشان میخواست فونت خاص خود را داشته باشد تا اینکه از «داود خانجانزاده» دعوت به همکاری کرد.
این طراح ادامه داد: زهرایی به این راحتی راضی نمیشد. 3، 4 بار کل برنامه طراحی فونت را تغییر دادیم. آقای خانجانزاده در نشر کارنامه مستقر شد و مرتب روند کار را با زهرایی چک میکرد و در نهایت قلم زهرایی در 10 سایز طراحی شد. مشکی با اشاره به فونتهایی که در دیگر زبانها استفاده میشود، اظهار کرد: فونتها در جهان مرتب نو میشوند. به نظرم قلم کارنامه یا زهرایی میتواند به بازار عرضه شود و دامنه فعالیت خود را گسترش دهد. زهرایی استانداردی در کتاب تعریف کرده که در صنعت نشر موفق بوده است.
زهرایی خسته نمیشد
«هومن پناهنده» ویراستار و مترجم، سخنانش را با اشاره به «ادوارد مورگان فورستر» رماننویس انگلیسی آغاز کرد و گفت: فورستر کتابی به نام «جنبههای رمان» دارد که به فارسی ترجمه شده است. در این رمان او زندگی را به 5 بخش تقسیم میکند: بهدنیا آمدن، مردن، و بین آنها خوردن، خوابیدن و عشق ورزیدن. درباره مردن نمیتوانیم حرف زیادی بزنیم و در به دنیا آمدن انسان باید به گزارش دیگران اکتفا شود، اما در حکایتها بیشترین حجم گفتار به عشق ورزیدن اختصاص داده شده است. من از فردی صحبت میکنم که عاشق کارش بود.
وی با بیان اینکه عاشق در موضوع عشق یکپارچه دهش میشود، ادامه داد: زهرایی در عشق به نزدیکان خود و عشق به کتاب دهش بیمنت داشت. وقتی درباره تولید و به ثمر رساندن کتاب صحبت میکرد گویی درباره به ثمر رساندن فرزند خود حرف میزد. او با دقت کتاب را میخواند و بررسی میکرد، در برش و ویرایش دست داشت و از اینکه کتاب را به صورت مکرر بخواند، خسته نمیشد. پناهنده تجربیاتی به صورت شاهد عینی از زندگی با زهرایی عنوان کرد و گفت: زهرایی کتابی را برای ویرایش به ویراستار داده بود، اما تصرفاتی عریض و طویل بر کتاب وارد شد.
زهرایی گفت: «با توجه به زحماتی که برای این کتاب کشیده شده است باید 2 اسم به عنوان مترجم روی جلد کتاب درج شود»، اما مترجم نخستین، با این کار مخالفت کرد. چنین شد که زهرایی کتاب را به او تحویل داد و از انتشارش صرف نظر کرد. این مترجم با بیان اینکه برای زهرایی هر کار به نوعی آخرین شکار بود، ادامه داد: کار برای زهرایی موضوعیت داشت و کتاب غایت او بود. بازگشت سرمایه برای او مهم بود، اما نه تا جایی که کتاب را نادیده بگیرد. اینکه آدم به کار خود عشق نداشته باشد از مشکلات اساسی جامعه امروز است. زهرایی به کار و همسرش عشق میورزید، از زندگی لذت میبرد و از کارش گله نمیکرد.
با زهرایی فقر و هنر را تجربه کردم
«هادی خانیکی» استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: من و زهرایی هر 2 در مشهد زندگی میکردیم. نخستین آشنایی من با او در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 بود. در این دوران او دست به کارهایی میزد که کتابفروشان تجربه نمیکردند و این انگیزه را به من میداد که به کار خود ادامه دهم. با او فقر و هنر را تجربه کردم. وی با اشاره به موافقان و مخالفان سبک کاری زهرایی ادامه داد: شاید کسانی باشند که بگویند توجه به جنبههای زیباییشناسانه کتاب باعث کند شدن روند تولید آن میشود یا بگویند این سبک از فعالیت محدود به درجه اولها و در نتیجه نادیده گرفتن متوسطها و استعدادهای جدید است، اما زیست امیدوارانه زهرایی برای ما درسی داشت؛ اینکه زهرایی همواره در مرزها زندگی میکرد.
100 سال است که نشر ما گریه میکند
رئیس هیات مدیره اتحادیه ناشران تبریز هم با اشاره به تفاوت معنایی موجود در چهره ماندگار و ارکان اجتماعی اظهار کرد: چهره ماندگار باید به حدود 200 پرسش بزرگ و کوچک پاسخ دهد، اما افراد در فراز و فرودها سنجیده و تبدیل به سرمایه اجتماعی میشوند. پیش از زهرایی باید نام چند پیشکسوت آورده شود.«سعید جلالی» یادی از «حاجمحمد رمضانی» کرد و گفت: او سال 1302 یک کتابفروشی راه انداخت، در ادامه آن نشریهای را فعال و جمعیتی را با خود همراه کرد تا مشخص شود این صنف نیاز به نهادسازی دارد. «عبدالرحیم جعفری» دیگر چهره نامآشنای این حوزه است. او سال 1328 انتشارات امیرکبیر را تاسیس کرد؛ همان سالی که «محمد زهرایی» متولد شد.
وی افزود: از «همایون صنعتیزاده» هم نمیتوانیم غافل شویم. اینها شناسنامه نشر ما هستند. نشر ما حدود 100 سال است که گریه میکند. اینها گلهایی بودند که در شورهزار روییدند. جای بسیار دلخوشی است که این 3 بزرگوار توانستند نشر را در خانواده خود ترویج دهند و این مهم است که فعالیت آنها منقطع نخواهد شد. «مهدیه مستغنی» همسر زهرایی هم با بیان اینکه آنها 2 عاشق تنها و غریب بودند، گفت: ما با کتاب زندگی کردیم. حتی خانه ما تا جایی از کتاب پر بود که روی کتاب میخوابیدیم.
زهرایی برای من آرش کمانگیری بود که کلمات را در کمان خود گذاشت و پرتاب کرد تا شاید در جایی زندگانی متحول شود. غریبانه زندگی کرد، اما با وجود استعدادی که داشت با او رفتار خوبی نشد. تا روزی که از این جهان رفت پروانه نشر خود را نداشت. امیدوارم پس از این دولتمردان برای پیدا کردن انسانهای با استعداد تلاش کنند.