تکدیگری؛ زخم آشنای شهر
جامعهشناس: نهادهای مسئول با آموزشهای فنیوحرفهای به متکدیان میتوانند این قشر را توانمند کنند
آذین دادگر| قزوین - خبرنگار:
تکدیگری یکی از معضلات شهری به شمار میرود. مدیریت شهری در کنار سایر نهادها از جمله استانداری و فرمانداری هر سال در قالب جلسات ستاد ساماندهی متکدیان، برنامههایی را در این زمینه تعریف و تدوین کرده است، اما حضور چهرههای آشنای متکدیان در اماکن خاص حکایت از بیثمر بودن این طرحها و تداوم چهره دلخراش تکدیگری در شهر دارد.
ورود نهادهای فرهنگی
زهرا یوسفی عضو شورای اسلامی شهر قزوین با اشاره به ناموفق بودن طرحهای جمعآوری متکدیان از سطح شهر تاکنون گفت: تکدیگری از جمله آسیبهای اجتماعی است که اگر به درستی بررسی و ساماندهی نشود، آثار و تبعات منفی زیانباری به دنبال خواهد داشت.
وی بیان کرد: باید کاری کنیم که در جامعه متکدی نداشته باشیم و تحقق این هدف کار سختی نیست. در این زمینه لازم است دستگاههای مسئول برای جمعآوری این افراد از استان اکیپهایی تعریف کنند.
این عضو شورای اسلامی شهر معتقد است برای رفع این معضل ورود نهادهای فرهنگی ضروری است. اگر از گسترش این پدیده زشت جلوگیری نشود، مشکلات فراوانی برای جامعه پیش خواهد آمد. از مردم نیز انتظار میرود به این افراد کمک نکنند. رسانههای جمعی، ائمه جمعه و جماعات و صداوسیما با فرهنگسازی در زمینه مقابله با پدیده تکدیگری میتوانند در این زمینه نقش مؤثری داشته باشند.
کودکان متکدی
عضو کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر قزوین گفت: در موضوع متکدیان وجود کودکان بسیار نگرانکننده است. از 163 کودک خیابانی که در قزوین تکدیگری میکنند و به کارهای نامتعارف اجتماعی دست میزنند 93 نفر ایرانیاند. با رصد درست اوضاع کودکان خیابانی که تابعیت ایرانی دارند، میتوان دریافت که این قشر از جامعه به کدام دستگاه حمایتی وابستهاند اما باید دید چرا دستگاه مربوطه در ایفای وظایف خود در این زمینه موفق نبوده است.
منوچهر حبیبی توضیح داد: در موارد خاص تکدیگری میتوان از دستگاه قضایی برای ساماندهی این افراد کمک خواست تا به صورت قانونی با این معضل اجتماعی برخورد کند. متاسفانه بیتوجهی به امور متکدیان خیابانی موجب شده است که افراد مشغول به این حرفه منبع درآمدی خوبی پیدا کنند و با سوءاستفاده از حس انساندوستی مردم به افراد متمکن جامعه تبدیل شوند.
علل شیوع تکدیگری
الهام نظری، جامعهشناس، با طرح این سوال که باید ببینیم چه وضعیتی بر قزوین حاکم است که تکدیگران به این کار اقدام میکنند و بازخورد مناسب هم میگیرند، اظهار کرد: تکدیگران در یک فرایند ترجیحی این کار را به جای داشتن شغل مناسب انتخاب میکنند در حالی که طبق قانون تکدیگری جرم به شمار میرود.
اینکه چرا با وجود امکان برخورد قانونی با این معضل، در مورد آن اغماض میشود لازم است مورد بررسی قرار بگیرد. از دیگر علل رواج یافتن این معضل، برخی باورها و فرهنگهای نادرست مردم است. اگر تبریز شهر بدون گدا معرفی میشود بدون شک خواست و اراده مردمش این امکان را فراهم آورده و اگر قرار است با پدیده تکدیگری در قزوین مقابله شود، در درجه اول لازم است مردم ضمن حفظ رأفت و عطوفت، تکدیگران را با سایر فقرا یکسان بدانند و شیوههای بهتری را برای کمک به آنها انتخاب کنند.
توانمندسازی
از نظر این جامعهشناس، برخوردهای ضربتی و مقطعی شامل نگهداری در کمپها و گرمخانهها به مدت کوتاه و رهاسازی دوباره به آغوش جامعه درمان معضل تکدیگری نیست. اگر قرار است نگاه ریشهای به حل این مساله داشته باشیم، باید با رویکرد توانمندسازی این افراد را برای حضور در جامعه تربیت کنیم.
توانمندسازی بهترین ایده برای رفع این معضل است که باید در استان اجرا شود. مدیران شهری و نهادهای متولی مبارزه با معضل تکدیگری میتوانند با امضای تفاهمنامه متکدیان را که اغلب در سنین پایین هستند، تحت آموزشهای فنیوحرفهای قرار دهند تا بتوانند مولد و درآمدزا باشند و از چرخه آسیبپذیر و آسیبزای تکدیگری خارج شوند.
نظری گفت: بحث نگاه عاطفی مردم از یک سو و مقابله نکردن جدی با افرادی که با سوءاستفاده از شرایط بد زنان و کودکان نیازمند و بیپناه آنها را به گدایی و دریوزگی در شهر وادار میکنند از سوی دیگر موجب شده است متکدیان با خیالی آسوده خیابانهای شهر را قرق کنند و به هر شکل و شیوهای برای عابران پیاده و سوارهها مزاحمت ایجاد کنند.
بدون شک تا زمان ریشهکنی کامل فقر ــ که قطعا زمان زیادی را میطلبدــ و فرهنگسازی صحیح در جامعه، معضل جدی تکدیگری وجود خواهد داشت و عدهای سودجود بیمحابا از این آب گلآلود به نفع خود ماهی میگیرند. مسئولان باید به طور جدی وارد عمل شوند تا ریشه این معضل خشکیده شود.
نمایی از متکدیان شهر
زنی جوان به نظر میرسد، صورتش را زیر چادر مشکیاش پنهان کرده است و جز دو چشم خسته چیز دیگری را نمیتوان در پهنای صورتش دید. خودروهایی که بیتفاوت از کنارش میگذرند او را برای ترک این چهارراه مصممتر میکنند. شاید در خیابانی دیگر وضع بهتر باشد و کسی پیدا شود و پولی را در دست زن بگذارد.
در خیابانی که به نواحی بالای شهر منتهی میشود، کودکان این سبک کار را نمیپسندند. جوراب، گل، آدامس و چسب زخم که به اجبار برای خرید به رانندگان پیشنهاد میشود، قرار است بار بدنامی تکدیگری را از دوش نحیف این کودکان بردارد. دستفروشی هرقدر هم که سخت باشد، از دست دراز کردن جلو دیگران آبرومندانهتر است. با یکی از آنها همکلام میشویم.
به زحمت سنش به 13 سال میرسد. آنطور که خودش میگوید یک هفته صبح و یک هفته عصر به این مسیر میآید تا هم پولی به دست بیاورد و هم به درس و مدرسه برسد. از او میپرسم چیزی هم عایدت میشود، سرد و بیحوصله پاسخ میدهد: بعضی مردم اصلا به ما نگاه نمیکنند اما بعضیها خرید میکنند و آنهایی هم که «مَشتیتر» باشند پول چند روز را بابت یک خرید جزئی میپردازند.