• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
یکشنبه 14 بهمن 1397
کد مطلب : 46881
+
-

داستان 92

کابوس‌های دنیا

میلاد حسینی 



سارا سالار نویسنده‌ای‌ا‌ست که با همان کتاب اولش، «احتمالا گم‌شده‌ام»، توانست نگاه‌ها را به سوی خودش بکشاند و خبر حضور نویسنده‌ای را اعلام کند. اما مسیر برای او به همین سادگی طی نشد. کتاب اولش مدتی طولانی ممنوع شد و بعد دوباره اجازه انتشار مجدد گرفت. کتاب دومش هم با حذف و تغییر برخی صحنه‌ها و تغییراتی در پایان‌بندی فصول، مجوز چاپ گرفت. هرچند برخی تکه‌ها کاملا قابل حدس بود، اما در مجموع به کلیت رمان آسیب زد. با وجود این «هست یا نیست» رمانی قابل‌قبول از آب درآمد و درباره کیفیتش بحث شد.

هست یا نیست درباره زنی است که از روزهای جوانی‌اش فاصله می‌گیرد و گذشته را مرور می‌کند و در لحظات امروز، اسیر روزهای رفته است و اتفاقاتی که دیگر تکرار نخواهد شد. داستان با 2 روایت پراکنده زنی در باشگاه ورزشی و همان زن در فرودگاه شروع می‌شود. 2 روایت همزمان و موازی پیش می‌رود؛ یکی در امروز و دیگری در گذشته. هرچه جلو می‌رویم شخصیت‌ها یکی‌یکی وارد می‌شوند و برای خود هویتی تعریف می‌کنند. اتفاقات گذشته با سرعت بیشتری پیش می‌رود و از فرودگاه شروع می‌شود و به اصفهان می‌رسد و بعد 7 شب در بیمارستان. در بیمارستان شخصیت‌ها تا حدودی به هم ریخته می‌شوند اما هرچه جلوتر می‌رویم آدم‌های فرعی و نسبت‌هایشان را می‌شناسیم و البته شخصیت‌های مهم‌تر را پیدا می‌کنیم.

روایت در زمان حال کمرنگ می‌شود و داستان در دوران 8‌-27سالگی راوی می‌گذرد. بعد از آن دوباره زمان بین گذشته و فکرهای راوی در حرکت است. «نقره»ی مادربزرگ انگار هشتادوچندسالگی همین زن است. هرچه جلوتر می‌رویم زمان روایت دوم به حال نزدیک‌تر می‌شود و از خواننده می‌خواهد رمز زمان را بگشاید. بعد داستان جا می‌افتد و خواننده آدم‌ها را پیدا می‌کند و به ریتم رفت و برگشت‌های مشخص شده روایت‌های موازی عادت می‌کند و داستان با سرعت معقول و زبانی آسان پیش می‌رود و در ادامه خواننده را نسبت به پشت پرده و گذشته چند شخصیت که داستان حول آنها می‌چرخد، کنجکاو می‌کند. سینا، امیر، رامش جان، لیلا، خود راوی و... . حضور شخص غایب بین گفت‌وگوها شلوغی ذهن و فکر راوی را نشان می‌دهد.

شکل کلی داستان خوب ترسیم شده است؛ از این جهت که همه اتفاقات و حادثه‌ها و زمان‌ها به نقطه‌ای واحد هدایت می‌شود. اما از سوی دیگر پایان داستان کمی دچار دستپاچگی شده بود و همان بلاتکلیفی‌ها را ادامه می‌داد. وقتی به این شکل حوادث کنار هم چیده می‌شود -کنار هم چیده شده چون لزوما توالی زمانی در آن رعایت نشده و نمی‌توان گفت پشت سر هم- انتظار می‌رود اتفاق‌های پایانی به همان نسبت با رخدادهای سپری‌شده مرتبط باشد. شخصیت‌پردازی هم همزمان و خوب پیش می‌رود.

با همه اینها انتظار می‌رفت سارا سالار در سال‌های بعد هم فعال‌تر باشد. هرچند او در جوایز مهمی داور بود و عملا در فضای داستانی حاضر بود، اما خواندن داستان تازه‌ای از او اتفاق مهم‌تری‌ا‌ست.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید