• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
پنج شنبه 28 دی 1396
کد مطلب : 4515
+
-

خودت هستی و خودت

محمد‌علی محمدی

گفت وگو
خودت هستی و خودت

وصال بناری: بازیگری توانمند و چهره‌ای آشنا برای دوستداران هنرهای نمایشی که البته سال‌هاست به خواست خود، در کنار محمد مساوات به ارائه بازی‌های ماندگار و البته کسب تجربه مشغول است. محمد علی محمدی ویژگی دیگری هم دارد؛ خوش خلقی که او را به چهره‌ای صمیمی در تئاتر بدل کرده است. او در نمایش «این یک پیپ نیست» در این جشنواره حضور دارد.

 آقای محمدی درباره نمایشی که در جشنواره دارید، چه حرفی برای مخاطبان دارید؟

اگر بخواهم در ارتباط با  «این یک پیپ نیست» ‌ یا ارتباط شخصی‌ام با این اثر بگویم، باید درباره محمد مساوات صحبت کنم. در طول 10 ، 11 سال گذشته تمام فعالیت‌هایم در همکاری با محمد مساوات بوده، البته به غیراز یک اثر. در تمام اجرا‌های ایشان حضور داشته‌ام. خب! برای مدت یک سال به‌دلیل مسائل شخصی به‌خود استراحت داده و کار نکردم و به‌عبارتی در اثر نمایشی «بی‌پدر»، ایشان را همراهی نکردم. تا اینکه رسیدیم به «این یک پیپ نیست». اینجاست که باید از رفتارهای حرفه‌ای محمد مساوات در نحوه نگاه کردنش به‌کار بگویم. نقد‌های درست معمولا زمانی اتفاق می‌افتند که شخص از کار لذت برده باشد و آن بخش‌هایی که به نوعی انتظارش را فراهم نکرده علامت‌گذاری کرده و در ارتباط با آنها صحبت ‌کند. محمد مساوات به میزان عجیبی به این نقد‌ها احترام گذاشته و بررسی می‌کند تا درصورتی که تأثیرگذاری مثبت اتفاق می‌افتد، آنها را به‌کار ببندد. به همین دلیل مساوات به تعبیر من یک کارگردان باکلاس است. فردی به‌روز، تجربه‌گرا و محقق. برای محمد‌علی محمدی بعد از 10 سال همکاری، هنوز هم تازه‌هایی در زمان تمرین در آستین دارد و فضایی برای یک چالش ایجاد می‌کند. این تا آنجاست که در تولید اثر، حتی چالش‌های مختلفی بر راه خود نیز ایجاد می‌کند. این نگرش‌ها همراه با تیم بازیگری که چیدمان می‌کند به اضافه دقت‌ها، حساسیت‌ها و رفتارهای حرفه‌ای و چالش‌ها، کاری به نام «این یک پیپ نیست» را تشکیل می‌دهند. برای من فقط یک‌بار فرصتی پیش آمد تا اجرای زنده «این یک پیپ نیست» را ببینم و بعد از 10 سال حیرت زده شدم. تازه بعد از این تجربه بود که فهمیدم محمد مساوات در« این یک پیپ نیست»، چه کار شاخصی صورت داده است.

از جشنواره چیزی برای گفتن دارید؟

ما در حال کشتن تئاترمان هستیم؛ چراکه برای کار کردن، حداقل مانعی بر سر راه وجود ندارد و از سویی؛ خب! کسی دست شما را نمی‌گیرد. مانند یک سرباز، خودت هستی و خودت. نقد من به بچه‌های تئا‌تر این است که بیش از حد درگیر ایراد گرفتن از یکدیگر و سیستم هستند، اما به‌نظرم اگر کسی در اندیشه تئاتر باشد و به هنرش بیندیشد، مانعی برای ارائه هنر و اثر هنری خود نخواهد داشت.

نسبت به این نام‌ها؛ مهدی هاشمی و گلاب آدینه، محمد رحمانیان، محمد چرمشیر، پری صابری، هما روستا و حمید سمندریان، محمود استادمحمد و بهرام بیضایی چه احساسی دارید؟

خدا رحمت کند استاد سمندریان را‌. حسرتی برای ما تئاتری‌ها از عدم‌حضور ایشان باقی مانده‌ است. نکته اینجاست که جناب بیضایی را داریم‌ اما حسرتش را می‌خوریم. با همین منوال روزی هم باید بنشینیم و حسرت بخوریم که او مانند سمندریان از پیش ما رفته و تئاتر ایران بزرگ دیگری را از دست داده است. پس باید بپرسیم هم‌اکنون بهرام بیضایی کجاست و چه می‌کند؟ این بسیار دردناک است که ما از هیچ ‌چیزی درس نمی‌گیریم. چند سال است که استاد سمندریان را از دست داده‌ایم و در روزهایی که بهرام بیضایی را هنوز داریم، در کنار خود ایشان را نمی‌بینیم. شاید این نگاه تئاتریکال باشد اما کاری که انجام نداده‌ایم و معتقدم همه استادان و شاگردان و فعالان عرصه تئا‌تر ایران باید انجام بدهند، این است که جمع شویم و خواهان بازگشت ایشان به کشور باشیم. مگر ما در تاریخ هنر این کشور چند نفر با قابلیت‌های بهرام بیضایی داریم؟!

این خبر را به اشتراک بگذارید