ساناز پوردشتی
بزرگترین سنجش
وصال بناری: از بازیگران جوان و پویای تئاتر کشور است که توانسته با ارائه بازیهای قابل قبول در نقشهای مختلف، حضور خود را به اثبات برساند. او این بار با تجربهای تازه خود را به دوستداران هنر صحنه معرفی کرده است. او که پیش از این در نمایش «احساس آبی مرگ» با امین میری همکاری داشته، با «شلتر» پا به صحنه جشنواره سی و ششم فجر میگذارد.
خانم پوردشتی؛ درباره جشنواره فجر چه نظری دارید؟
از ابتدا مشخص بود که گروه اجرایی، برای اجرایی متفاوت از سالها پیش، برنامهریزی مشخصی در دست دارد. امیدوار هستم که این مهم صورت بپذیرد. حالا از سبک و سیاق این گزینشها توسط یک گروه 70 نفری میتوان به این نتیجه رسید که حداقل در تلاش برای ایجاد این تفاوتها هستند، اما خیلی آرمانگرایانه است اگر انتظار داشته باشیم که همه کاستیها در یک دوره از بین رفته، گفتوگویی کامل صورت پذیرفته و در پایان همه شرکتکنندگان رضایت کامل از همه اتفاقات داشته باشند. تنها چیزی که برایم خیلی مشکل بود این بود که خیلی زمان برد تا فهرست نمایشهای انتخاب شده اعلام شود. به هر حال اکثر اعضای این تیم داوری از پیشکسوتان هستند و خوب میدانند که جمع کردن عوامل یک اثر نمایشی که اجرای آن به پایان رسیده، کار سادهای نیست و اتفاقا بسیار زمانبر است. در هر صورت امیدوارم که این هدف محقق شود هرچند فکر میکنم شاید با یک دوره، نشود به مدینه فاضله دست یافت.
با «شلتر» و کاراکترهایش چگونه رابطه برقرار کردید؟
این نمایش از تمرینات زیاد و مواجهه با محیطی که کاراکترها در آن بودهاند و حتی در برخی موارد، از خود کاراکترها و تحقیقات مفصل جناب میری و گروه تحقیق شکل گرفته است.عدهای از بچههایی که در «شلتر» بازی میکنند، مدت زمانی بیش از من را در کنار گروه سپری کرده و بیشتر در جریان تحقیقات بودند. بهنظرم خیلی خوب است که چنین آثاری تولید بشود تا از این طریق واکاوی و تعریفی تازه از شرایطی که این اشخاص در آن قرار میگیرند، بهدست بیاوریم. شاید از این طریق راهحلی حاصل شود. این کار بهدنبال ایجاد تغییر احتمالی در زندگی این اشخاص است. حالا در این میان نیز اشخاصی برای دیدن اجرا آمدند که در میان آنها برخی از خانمهای درگیر با مقوله اعتیاد نیز بودند. ما به وضوح شاهد بودیم تا حدودی موفق به تأثیرگذاری شدهایم. از سوی دیگر مسئولانی نیز آمدند و قولهایی دادند که امیدوارم عملی شوند. خب! اشخاصی که برای دیدن کار میآمدند معتقد بودند تا حد بسیار زیادی به واقعیت نزدیک شدهایم و این برایم بزرگترین سنجش بود.
شما چه نظری درباره نامهایی چون: مهدی هاشمی و گلاب آدینه، محمد رحمانیان، محمد چرمشیر، پری صابری، هما روستا و حمید سمندریان، محمود استاد محمد و بهرام بیضایی دارید؟
پیش از همه ارادت بسیاری خدمت استاد بیضایی دارم. متأسفانه فرصت نشد در محضر ایشان باشم اما به هر صورت ایشان حق بزرگی بر گردن ادبیات و ادبیات نمایشی و تئاتر ایران دارند. خوشحال هستم که هنوز دارند کار میکنند. از درگذشت جناب محمود استاد محمد بسیار غمگین شدم. ایشان را از دوران کودکی و کاراکتری که در شهر قصه داشتند به یاد و خاطر دارم. درست است که هنرمندان تئاتر بیمهای دارند اما هیچ حسابی برای آینده خود نمیتوانند بازکنند. باقی استادانی را هم که نام بردید، بزرگوار و گرامیاند. البته باید بگویم که ارادتی خاص به جناب هاشمی دارم بهخاطر اجرای «بندار بیدخش». دلم میخواست که کار ایشان را اجرا بکنم. البته مدتی تمرین کردیم، اما خب! تب «بندار بیدخش» همهگیر شد! و ما کار را ادامه ندادیم. به هر حال، ایشان بازیگر تحسین شدهای هستند و آرزومندم که یک روز در مقابل ایشان بازی کنم.