راوی داستان
مارال فرجاد
وصال بناری: مارال فرجاد، بازیگر سینما و تئاتر که در کودکی وارد کلاسهای بازیگری حمید سمندریان شد، در اصل دانشآموخته رشته عکاسی است. وی فعالیت سینمایی خود را در مقام بازیگری از سال ۱۳۸۴ آغاز کرد. در سال 96در سه اثر سینمایی و سه اثر نمایشی به ایفای نقش پرداخت. او با نمایش «شب دشنههای بلند» به جشنواره سی و ششم تئاتر فجر راه یافته است.
خانم فرجاد! جشنواره سی و ششم فجر فرا رسید و شما در مقام بازیگر به جشنواره راه یافتهاید. با چه رویکردی به این اتفاق مینگرید؟
خب! گویا امسال بحث گفتوگوی تئاتر ایران مطرح شده که برای من هم شخصا خوشایند بود و باعث شد دو موضوع در ذهنم تداعی شود: اول اینکه سطح تئاتر ما به حدی پیشرفت کرده که حالا میتواند بنشیند مقابل تئاتر دیگر جوامع صاحبنام در تئاتر جهان و تبادل نظر کند. این مهم هم باتوجه به جذب مخاطب بیسابقه برای تئاتر در سال گذشته، ممکن شده است. البته گمان میکنم تئاتر خصوصی با بهره گرفتن از چهرههای مورد علاقه عام جامعه نیز توانسته راهکاری برای عمومی کردن تئاتر بیابد. خب! در این میان متنهای نمایشی نیز دچار تغییراتی شدهاند. میتوان گفت تمام این علتها باعث شده فرهنگ تئاتر دیدن در میان جامعه بهصورت جدی مطرح شود. این میتواند دلیل دوم باشد؛ یعنی امروز گفتوگو در تئاتر ایران جاری و ساری شده. اهل تئاتر ایران هم خود امکان گفتوگو دارند و هم میتوانند با مخاطبان خود به گفتوگو و تبادل نظر بپردازند.
یعنی جشنواره را برآیند تمام موفقیتهایی میدانید که در سال 95و 96در حوزه تئاتر رخ داده است؟
به هر حال این جشنواره جایگاهی است که در آن کارهای یک سال گذشته و بعضا کارهایی که قرار است پس از جشنواره روی صحنه برود؛ در آن امکان حضور دارند، آن هم در شرایطی برابر از نظر زمان اجرا و البته درنهایت هم تمامی کارها مورد ارزیابی قرار میگیرند. اجتماع تئاتری کشور امروز فرصتی دارد برای دیده شدن و بررسی آثارش. از سوی دیگر از آنجایی که جشنواره، بزرگترین گردهمایی هنر نمایشی ایران محسوب میشود که البته وجهه بینالمللی هم دارد، اهمیت آن بهویژه برای ما تئاتریها دو چندان است؛ چون هم دیده میشویم و هم میبینیم. ما متون و بازیها و کارگردانیهای روز دنیا را روی صحنه تئاتر خودمان تجربه میکنیم. این اتفاق کمی نیست. برای همه ما مهم است که همتایان خودمان در کشورهای غربی و شرقی و آسیایی را از نزدیک ببینیم و آثارشان را تماشا کنیم و دستاوردهای خودمان را با آنها مقایسه کنیم.
از «شب دشنههای بلند» بگویید؟
کاری است از آقای علی شمس، کارگردان باسواد و خلاق. کسی که بازیگری را به خوبی میشناسد. انسانی که همگن با مدرک آکادمیکی که دارد، میاندیشد و اجرا میکند. او از کارگردانهای جوانی نیست که به صرف توانایی مالی در تأمین هزینههای یک اجرای نمایشی، موقعیت بهدست آورده باشد. خیلی خوشحال هستم که با علی شمس کار میکنم. امیدوارم به چیزی که حقشان است، برسند. البته او در سالهای گذشته هم بارها نامزده جشنواره بوده اما امسال امیدوارم به جایگاهی که لیاقتش را دارد برسد.
ارتباط شما با نمایش چطور بوده؟
10 روز مانده به اجرای نمایش، جایگزین یکی از همکاران شدم که نمیدانم به چه دلیل این انصراف اتفاق افتاد. آقایان مهدی آشنا و سام قریبیان من را به پروژه معرفی کردند. نقش راوی داستان را زنی که کمی دیوانه است ایفا میکنم. نقشی است عالی. این اثر در ارتباط با زندگی یک نویسنده است. کسی که خود بهدلیل ناتوانی در رشد و شکوفایی هنری، دست به تخریب دیگر رقبای خود میزند. کسی که با توهین و افترا به شخصیت کسانی که تواناتر از خود میبیند، سعی دارد رقبا را کنار بزند و راهی باز کند برای ترقی و پیشرفت خود. در «شب دشنههای بلند» ما میتوانیم تأثیرات و تخریب حسادت را زمانی که بهعنوان یک سلاح بهکار برده میشود ببینیم.
نظرتان را درباره این اسامی؛ مهدی هاشمی و گلاب آدینه، محمد رحمانیان، محمد چرمشیر، پری صابری، هما روستا و حمید سمندریان، محمود استادمحمد یا بهرام بیضایی بگویید؟
جناب چرمشیر، نویسندهای خوب و انسانی بسیار متواضع هستند. بانو گلاب آدینه نیز بازیگری توانا و از نظر من؛ الگوی بازیگری زنان ایران هستند. آقای مهدی هاشمی، بازیگری توانمند و با اخلاق است. هادی مرزبان کسی است که افتخار دارم بگویم فرصت نخستین تجربه تئاتر بهصورت حرفهای را در خدمت ایشان بودم آن هم در نمایش باغ شب نما. جناب سمندریان هم که خاطرات دوران خوب کودکیام هستند. دوران راهنمایی در کلاسهای استاد ثبتنام شدم. آن زمان کوچکترین شاگرد کلاس ایشان بهحساب میآمدم. هر وقت نام جناب محمود استادمحمد را میشنوم به یاد تئاتری میافتم که قرار بود در خدمت ایشان شاگردی کنم و متأسفانه نشد. در واقع پیشنهاد دادند به بابا و... یعنی نشد که نشد. یاد همه استادان را گرامی میدارم.