رسول بهروش
حتما مطلع شدهاید که در جریان بررسی پرونده متهمان بانک سرمایه، پای حسین هدایتی هم به ماجرا باز شده و نماینده دادستان از اعطای 130میلیارد تومان وام بدون وثیقه به نامبرده خبر داده است. همینطور ادعا شده پرویز کاظمی، رئیس هیأتمدیره بانک سرمایه نیز در ازای پرداخت تسهیلات 600میلیاردی به جناب هدایتی، به عضویت هیأتمدیره شرکت استیلآذین درآمده است. به هر حال پرونده در محاکم قضایی در حال رسیدگی است و برای روشن شدن نتیجه آن، مدتی باید صبر کرد. با وجود این آنچه مشخص است اینکه اتهامات اقتصادی متعددی متوجه حسین هدایتی شده که دریافت وامهای کلان با کمترین سختگیری ممکن، بخشی از آن است. حالا شاید همه ظن و گمانهای قبلی به یقین تبدیل شده باشد و بهتر از قبل بتوان فهمید یکی مثل هدایتی با چه انگیزهای وارد فوتبال شد و فلسفه آن همه ریختوپاش سخاوتمندانه او چه بود.
موضوع ساده است؛ مسلما اگر همه مخارج هدایتی در فوتبال ایران را جمع و تفریق کنیم و تمام پولهایی را که از پرسپولیس تا باشگاه منحلشده خودش خرج کرده یا ارقامی که به ستارههای صلهبگیر بخشیده را روی هم بگذاریم، رقم نهایی حتی قابلمقایسه با یک فقره تسهیلات 600میلیاردی دریافتشده توسط او نخواهد بود. تازه به یاد داشته باشید این وام (که تنها یکی از دریافتیهای هدایتی از سیستم بانکی است) سالها قبل به مالک استیلآذین اعطا شده؛ یعنی زمانی که میلیارد هنوز «خز» نشده بود. تیرماه سال گذشته یک نماینده مجلس در اظهارنظری افشاگرانه از گردش پول 500میلیارد تومانی آشکار و پنهان در لیگبرتر خبر داده بود و حالا شما فکر کنید هدایتی چند سال قبلش حتی بالاتر از کل این رقم را در قالب یک فقره وام آسان دریافت کرده است؛ آیا جز این است که بخشی از این اعتبار را حضور در ویترین فوتبال برای او به ارمغان آورده؟ آیا کار سختی است که یک سرسوزن از این کوه اسکناس را جلوی فوتبالیست و روزنامهنگار و بوقچی بیندازی، برای خودت شهرت افسانهای دستوپا کنی و بعد به مدد همان، سیستم بانکی کشور را بدوشی؟
قصه هدایتی و خیلی از سرمایهگذاران دیگری که وارد فوتبال ایران میشوند و به قواعد این تجارت زیانبار تن میدهند همین است. در این میان از همه سادهدلتر هوادار نگونبختی است که در نگاه فرصتطلبانه این جماعت «عشق» میبیند و برای آنها هورا میکشد. همین آقای هدایتی که گاه و بیگاه با لحنی آمیخته به منت لیست مخارجش در پرسپولیس را منتشر میکرد، هر بار که مثلا یک بازیکن برای تیم میگرفت خطاب به هواداران مینوشت: «این هم یک شاخه گل تقدیم به شما». بیچاره هوادار اما نمیدانست که استاد شاخه گل میدهد و در عوض باغ گل میگیرد. هواداری که هدایتی را روی شانههایش بالا میبرد، برای گرفتن یک وام 20میلیون تومانی باید چند ماه دوندگی کند و صدجور چک و سفته و ضامن رسمی گرو بگذارد؛ خود حاجحسین اما روی دوش فوتبال مثل آب خوردن وامهای 600میلیاردی دریافت میکند و پس هم نمیدهد؛ آیا دردناک نیست؟ البته که اگر حق واقعی فوتبال را بدهند، پرسپولیس و استقلال آنقدر پتانسیل دارند که برای خودشان ثروتهای کهکشانی بسازند. آن روز حتما سرمایهگذاران درستکاری وارد این حریم خواهند شد که هدفشان تنها کسب منافع مشروع است، نه چهرهشدن در کنار ستارهها و بعد سوءاستفاده از حفرههای سیستم اقتصادی. تا آن زمان اما باید شک کنیم به بوی نامطبوعی که از این شاخه گلهای زشت به مشام میرسد.
پنج شنبه 27 دی 1397
کد مطلب :
44981
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/43WV
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved