• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
دو شنبه 17 دی 1397
کد مطلب : 43781
+
-

پوست انداختن زیر باران عشق

پوست انداختن زیر باران عشق

سحر سخایی 



سال‌های نزدیک به خرداد۱۳۷۶ سال‌های عجیبی هستند. نه‌تنها برای من که از دبستان به دوره‌گذار راهنمایی می‌رفتم و نه‌تنها برای اهل سیاست که داشتند هوای تازه را در فضای خاکستری منتشر می‌کردند که حتی برای موسیقی هم آن سال‌ها سال‌هایی حیاتی هستند.

از یک سو موسیقی مرد‌م‌پسند خارج از ایران در حال پوست‌انداختن بود. داخل ایران در حال تغییراتی زیرپوستی بود و این تغییرات البته با اغراق یا اعوجاج به‌دست خارج‌نشینان هم می‌رسید. نسل تازه‌ای از موسیقی‌دانان پاپیولار هم داشتند پا می‌گرفتند. منظورم در همان خاک غربت است وگرنه در ایران اگر به خطا اجازه انتشاری هم به آلبومی موسوم به پاپ داده می‌شد خیلی زود از بازار جمع می‌شد. نمونه‌اش آلبوم مازیار بود. مازیار خواننده بدشانسی بود که شهرتش با انقلاب مصادف شد و او تا سال‌ها پس از انقلاب سکوت پیشه کرد. سال۱۳۷۳ بود که آلبوم «گل گندم» را منتشر کرد و سرنوشت این آلبوم و مازیار همان بود که گفتم؛ ممنوعیت و خانه‌نشینی دوباره.

از چهره‌های تازه موسیقی مردم‌پسند خارج از ایران منصور بود. برای من سخت‌پسند که حافظه‌ام با تنظیم‌های درخشان واروژان و ملودی‌های بی‌نظیر بسیاری در موسیقی مردم‌پسند قدیمی‌تر پر شده است منصور آغازِ یک پایان بود؛ پایان دورانی که خواهی نخواهی باید به اتمام می‌رسید؛ ذخیره‌ای که موسیقی‌دانان مردم‌پسند با خود از ایران برده بودند داشت ته‌می‌کشید. وقت رویارویی با این حقیقت و آغاز دوران تازه‌ای بود.

علیرضا افتخاری خواننده‌ای که پیش‌تر از او ذیل آلبوم «رازونیاز» را حسین علیزاده نوشتم، یکی دیگر از آن پوست‌اندازان بود. افتخاری با آن شروع طوفانی امتداد متفاوتی یافت و ترجیح داد بیش از آنکه محبوب خواص موسیقی کلاسیک ایرانی باشد راه به دل مردم باز‌کند؛ مسیری سنگلاخ و دشوار که باید موفقیت و شکستش را برعهده زمان ‌می‌گذاشت. افتخاری در حقیقت دست به قمار زد. در سال۱۳۷۳ او 2 آلبوم به نام‌های «سرمستان» اثر جلال ذوالفنون و « سرو سیمین» از محمدعلی کیانی‌نژاد را روانه بازار کرد. مرور تاریخی از این دست یک ویژگی بزرگ دارد و آن شکل گرفتن ناگزیر نگاهی مقایسه‌ای است. شاید بتوان با کمی اغماض اینگونه دید که پس از سال پربار ۱۳۷۲، سال ۷۳ قرار بود دورخیزی دیگر برای آثاری دیگر باشد اما در این سال تا آنجا که مدارک پراکنده یاری می‌کنند نه حسین علیزاده کار مهمی منتشر کرد و نه محمدرضا لطفی. تنها پرویز مشکاتیان «صبح مشتاقان» را با صدای علی جهاندار روانه بازار کرد که حتما نخواهم توانست روح زمانه را در آن جست‌وجو کنم.

اما کلید سال ۱۳۷۳ در دستان مردی‌ است که هنوز نمی‌توانم با پیشوند زنده‌یاد خطابش کنم: ناصر چشم‌آذر. بین 2برادر موسیقی‌دان آن‌که ماند همین ناصرخان چشم‌آذر بود؛ مردی شوریده و احساساتی که مثل دیونیزوس یونانی، خدای موسیقی و شادی‌های دیگر بود و از پیش از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ با ترانه خدای آسمون‌ها نامش را ورد زبان‌ها کرده بود.

سال ۱۳۷۳ بی‌شک سال آلبوم «باران عشق» و از آن ناصر چشم‌آذر است. صادقانه بگویم که باران عشق اثر محبوب من نیست. اثری نیست که بنشینم و بگذارم و بشنوم اما باز صادقانه بگویم که در تمام نوجوانی و جوانی‌ام اثری را به اندازه باران عشق در فضاهای عمومی داخل ایران نشنیده‌ام. فراموش نمی‌کنم که در سفری کوتاه به الموت قزوین، میانه راه در برهوتی که هیچ‌چیز نبود، ضبط صوت کوچک یک سیگارفروش پیر، همین باران عشق را پخش می‌کرد. موسیقی چشم‌آذر همه جا بود؛ در کافه‌هایی که تازه داشتند به بافت تهران محافظه‌کار ۱۳۷۳ اضافه می‌شدند، در رستوران‌های جوان‌پسند، در مغازه‌ها و در ماشین‌ها. هنوز این آلبوم یکی از موفق‌ترین آثارِ بی‌کلام پس از انقلاب در ایران است. حیف که آن همه حال خوش همراه صاحبش با آن عینک تیره و موهای تُنُک و صدای خاص، زیر خاک رفت. و باز این نوشته باید اینگونه تمام شود که  روحش شاد.

نوروز با برتولوچی 
عبدالرضا نعمت‌اللهی 




برنامه اکران نوروز سال 1373 با نمایش 3 فیلم خارجی شروع شد؛ لاکی لوک، زشت و زیبا و آخرین امپراطور. آخرین امپراطور را برناردو برتولوچی ساخته بود. فیلم، محصول 1987 است و 6 سال پس از تولیدش داشت در ایران اکران می‌شد. 

این خبر را به اشتراک بگذارید