• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
سه شنبه 26 دی 1396
کد مطلب : 4265
+
-

تحول نهاد آموزش در پایتخت

رودررویی مکتب و مدرسه

رودررویی مکتب و مدرسه

سمیرا  دردشتی:

کشورهایی مانند ایران که در فرایند شکل‌گیری مدرنیته نقشی نداشتند، نخستین تلاش‌های خود در این زمینه را به بهره‌گیری از آموزش معطوف کردند. این امر به‌زودی از سوی کسانی‌که به عقب‌ماندگی ایران پی برده بودند، دنبال شد و به این منظور، ایرانیان به‌دنبال علوم نوین به کشورهای غربی رفتند و پای غربی‌های معلم و آموزش‌دهنده نیز ابتدا به ارتش و بعدها در قالب ساخت مدارس و آموزش در مدارس، به جامعه ایران باز شد؛ با این همه این تجدد چون از ما نبود، در امتداد علوم ما قرار نمی‌گرفت و به این ترتیب اگرچه سابقه ساخت مدارس در ایران به قرن‌ها پیش می‌رسید، این مدارس در شرایط جدید، نه پاسخگوی نیازها بودند و نه می‌توانستند به زیرساختی برای نظم نو مبدل شوند و به این ترتیب مدارس نوین سرشت و سرنوشتی مجزا از مدارس کهن پیدا کردند. 

 

 

 

نخستین بارقه‌های آموزش

چون عقب‌ماندگی، اولین بار، جایی حوالی مرز ایران و روسیه و در  بحبوحه جنگ با دشمن شمالی درک شد، نخستین تلاش‌ها برای مرتفع‌ساختن آن هم در همان نواحی و به وسیله عباس‌میرزا و میرزاعیسی قائم‌مقام صورت گرفت.

اعزام محصلان به غرب و تلاش‌های ژنرال گاردان فرانسوی برای آموزش قشون، نخستین اقدامات صورت‌گرفته در این راستا بودند. با فاصله‌ای حدودا 20ساله پس از آغاز این تلاش‌ها، نخستین بار میسیونرهای مذهبی، دست به تأسیس مدرسه‌ای به سبک جدید در ایران زدند.

جوستین پرکینز و همسرش، نخستین مدرسه را در سال 1254 یا 1255 در شهر ارومیه و میان نستوری‌ها برپا کردند. این مدرسه اگرچه جنبه مذهبی داشت ولی با مدارس کهن ایران آشکارا متفاوت می‌نمود و ساختار آن به مدارس نوین غربی نزدیک‌تر بود. در این مدرسه، علوم جدید نظیر تاریخ، جغرافیا، حساب و هندسه تدریس می‌شد. 

تبریز دومین شهری بود که غربی‌ها در آن، مدرسه جدید ساختند. این مدرسه که توسط اوژن بوره افتتاح شد، با جلب رضایت محمدشاه جنبه فراقومی و فرامذهبی پیدا کرد و زبان فرانسه هم یکی از مواد درسی آن بود. حتی به بوره اجازه داده شد که مدرسه‌ای مشابه نیز در جلفای اصفهان تأسیس کند. اگرچه افتتاح این مدارس با اعتراضات مختلفی از سوی نهادهای سنتی همراه بود اما به مرور بر گستره فعالیت‌ها و درس‌هایی که در آنها تدریس می‌شد افزوده شد و حتی برنامه‌هایی برای آموزش دختران نیز در دستور کار قرار گرفت؛ با این حال این مدارس عمدتا در شهرهایی تأسیس شدند که جمعیت‌های مسیحی در آنها حضور داشتند و اغلب نیز به وسیله این گروه‌ها مورد استقبال قرار گرفتند. 

 

 

ورود آموزش جدید به تهران

مدارس خارجی، کار خود را کم‌وبیش در تهران نیز آغاز کردند؛ اگرچه کمتر قادر بودند با جامعه ایرانی ارتباط برقرار کنند؛ زیرا افراد معدودی هم که تمایلی به تحصیل فرزندان خود داشتند و حاضر بودند به سود کسب معارف، از نیروی کار آنان صرف‌نظر کنند، ترجیح می‌دادند آنها را به مکتب‌خانه‌ها بسپارند. 

بازگشت شماری از محصلان از اروپا و به‌خصوص به‌قدرت‌رسیدن ناصرالدین‌شاه که منجر به صدارت امیرکبیر شد، روند حرکت ایران به سوی آموزش مدرن را تسریع کرد. با مرگ محمدشاه، ناصرالدین‌میرزا و وزیر کاردانش میرزاتقی‌خان از اقامتگاه ولیعهد در تبریز راهی تهران شدند تا نیروی اصلاح‌طلبی که نخستین‌بار در آن دیار کار خود را آغاز کرده بود، به پایتخت وارد شود. از این زمان روند تحولات اصلاحی و ساخت مدارس جدید در تهران، سرعت گرفت و حرکت آغازین در این راستا، به صورت جدی از سوی امیرکبیر دنبال شد.

 

 

دارالفنون؛ دروازه علوم جدید

نظر به ساختار دارالفنون، در اینکه این نهاد آموزشی، یک مدرسه بوده یا دانشگاه، اختلاف‌نظرهایی وجود دارد اما با توجه به سن شاگردانی که در این مدرسه پذیرفته می‌شده‌اند (14تا 16سال)، به نظر می‌رسد که چیزی میان این دو بوده است. 

تقریبا بیشتر پژوهشگران بر این باورند که تاسیس دارالفنون را می‌توان نخستین تلاش جدی برای ورود سازمان‌یافته آموزش نوین به ایران دانست. این نهاد به منظور پرکردن خلأ عقب‌ماندگی از فرایند آموزش در ایران شکل گرفت؛ چراکه فقط تعداد کمی از محصلان می‌توانستند برای یادگیری به فرنگ بروند و این اعزام‌ها بودجه زیادی را طلب می‌کرد؛ پس امیرکبیر تصمیم گرفت با استخدام معلمان فرنگی و ایجاد بنایی در تهران، روند آموزش را تسریع کند.

موسیو جان داوود که کارمند وزارت خارجه ایران بود و در این وزارتخانه، به مترجمی اشتغال داشت، مأمور شد که به اروپا برود و  معلمانی از کشورهایی که در ایران صاحب منافع و نفوذ نبودند، استخدام کند. این دستورالعمل، به منظور حفظ استقلال دارالفنون از رقابت‌های خارجی و به توصیه امیرکبیر در نظر گرفته شد.

کلنگ ساخت دارالفنون در سال1266ه.ق در محل سربازخانه در شمال‌شرقی ارگ شاهی به زمین زده شد. نقشه این عمارت را میرزارضا مهندس‌باشی که در دومین کاروان محصلان، توسط عباس‌میرزا به فرنگ فرستاده شده و در لندن تحصیل کرده بود، تهیه کرد و محمدتقی‌خان معمارباشی هم دست‌به‌کار ساخت آن شد.

دارالفنون در محوطه وسیعی در شمال سفارت روس ـ بین خیابان ناصری (ناصرخسرو) و الماسیه (باب‌همایون) ـ بنا شد. در ورودی این مدرسه، ابتدا در خیابان الماسیه بود اما زمانی‌که تالار نمایشی برای آن ترتیب داده شد، در آن نیز به خیابان ناصری انتقال پیدا کرد. بنا دارای 50اتاق بود و پاره‌ای از تزئینات مربوط به معماری ایرانی هم در آن به ‌کار گرفته شده بود. ساخت عمارت دارالفنون در سال1296ه.ق خاتمه یافت.

چون کار ساخت مدرسه تمام شد و موسیو جان داوود نیز با معلمان استخدامی خود از راه رسید، امیرکبیر از مقام خود، عزل و مدتی بعد نیز فرمان قتل او صادر شد اما کار مدرسه متوقف نشد و معلمان جدید، به‌زودی کار خود را آغاز کردند. اما مشکلات این مدرسه، به قتل بانی آن محدود نماند؛ ابتدا هیچ متن درسی‌ای برای تحصیل وجود نداشت و از آن بدتر اینکه معلمان و دانش‌آموزان، زبان یکدیگر را نمی‌فهمیدند. مشکل دیگر مدرسه این بود که آموزش نوین را از دوران متوسطه آغاز می‌کرد و شاگردان آن عمدتا آموزش ابتدایی را در مکتب‌خانه‌ها تجربه کرده بودند. موضوع دیگر آن بود که برخی از دروسی که در مدرسه تدریس می‌شد، در جامعه ایران آن‌زمان کاربردی نداشت و فارغ‌التحصیلان قادر نبودند کاری متناسب با تحصیلات خود پیدا کنند! 

 

 

رشدیه در تهران

دارالفنون در سراسر ایران تنها یک نمونه داشت که آن هم در پایتخت ـ یعنی تهران ـ واقع بود. شاگردان این مدرسه نیز همه در زمره طبقات بالای جامعه بودند؛ اما میرزاحسن تبریزی مشهور به رشدیه، در ایران بانی نهادی شد که باید آن را بیش از هر چیز، به مدارس امروزی شبیه دانست.

وی نخستین مدرسه خود را در ایروان راه انداخت و بعد از آنکه آن مدرسه تعطیل شد، در تبریز مدرسه‌ای به شیوه نوین راه‌اندازی کرد. این مدرسه برخلاف دارالفنون، دانش‌آموزان را در مقطع ابتدایی می‌پذیرفت.

اما کار تأسیس مدارسی از این‌دست، با مقاومت‌های بسیاری از سوی نهادهای سنتی مواجه شد؛ به ‌گونه‌ای که مدارس رشدیه چندین بار به ‌دست مخالفان، تخریب شد و هر بار وی با جدیت تمام، آنها را بازسازی کرد تا آنکه مخالفان وی کار را به جایی رساندند که ناچار به ترک آذربایجان شد؛ مدتی به مشهد رفت و بعد از آن دوباره به تبریز بازگشت و بار دیگر کار راه‌اندازی مدارس را از سر گرفت و رفته‌رفته با حمایت دولت، تلاش‌های وی مورد استقبال مردم واقع شد. 

15سال بعد از تأسیس نخستین مدرسه رشدیه در تبریز، در سال1315ه.ق شعبه‌ای از آن در تهران راه‌افتاد. البته در تهران نیز کار به‌آسانی پیش نرفت و مخالفان سنتی و طرفداران مدارس و مکتب‌خانه‌های قدیم به‌شدت با آن مخالفت کردند. حتی در مقاطعی دولت نیز حمایت خود از این مدارس را کم کرد و کار دشوارتر شد؛ تا آنجا که کار مدرسه در تهران نیز به تعطیلی کشید.

 

 

دیگر مدارس پایتخت

وزیر دیگر ناصرالدین‌شاه پس از امیرکبیر یعنی میرزاحسین‌خان سپهسالار نیز کار ساخت مدرسه را در دستور کار خود قرار داد؛ هرچند مدرسه او در پیوند با مسجد و بیشتر، دارای عناصر کهن بود.

یکی دیگر از کسانی ‌که اقدام به ساخت مدرسه در تهران کرد، ارفع‌الدوله بود که مدرسه‌ای به نام خود بنا گذاشت. تحصیل در این مدرسه شبانه‌روزی، رایگان بود و مخارج خوراک و پوشاک محصلان را هم بانی مدرسه می‌پرداخت.

البته مدارس خارجی نیز همچنان رونق داشتند و به‌ویژه در قالب آنها برای رواج زبان و فرهنگ کشورهای مختلفی که در ایران حضور داشتند، تلاش می‌شد. مهم‌ترین این مدارس، آلیانس بود که کانون ملی فرانسه به ‌منظور ترویج زبان این کشور به شمار می‌رفت و در کشورهای مختلف، شعبه‌هایی داشت.

با وجود مخالفت‌های بسیاری که صورت گرفت، در نهایت ناصرالدین‌شاه با تأسیس این مدارس موافقت کرد اما پیچیدگی راه‌اندازی آنها به ‌دلیل رقابت‌های موجود میان کشورهای خارجی در ایران و مخالفت جریان‌‌‌‌های هوادار نظم سنتی، کار تأسیس نخستین آلیانس را تا 2دهه پس از موافقت شاه، به تعویق انداخت.

این مدرسه بعدها شماری از مدارس ایرانی ازجمله لقمانیه و سعادت را نیز تحت پوشش گرفت. آمریکایی‌ها نیز در سال1252ه.ش کالجی در تهران برپا کردند که بعدها به نام «دبیرستان البرز» یکی از مهم‌ترین مدارس ایران شد و بسیاری از شخصیت‌های علمی، سیاسی و فرهنگی، دانش‌آموخته آن بودند.

دولت نیز به جهت رفع نیازهای خود، اقدام به ساخت مدارس تخصصی کرد. مدرسه فلاحت (کشاورزی) و مدرسه‌ای که وزارت‌خارجه برای تربیت مأموران سیاسی خود تأسیس کرد، از آن جمله بودند. میرزاکریم‌خان سردارمکرم فیروزکوهی نیز در دوره مظفری کار تأسیس مدرسه به شیوه جدید را دنبال کرد.

همچنین احتشام‌السلطنه و علی‌خان ناظم‌العلوم پایه‌گذار مدرسه‌ای به نام علمیه شدند. مدرسه دیگری که در عهد مظفرالدین‌شاه به دست حاج‌شیخ‌مهدی شریف‌کاشانی در محله بازار، کوچه غریبان تأسیس شد، مظفریه نام داشت و شیوه اداره آن همانند مدارس جدید بود؛ به این ترتیب به‌مرور بر شمار مدارس شهر افزوده شد و به موازات آن، مکتبخانه‌ها از رونق افتادند. 

 

منابع:

1) هما ناطق، کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران، نشر خاوران، 1375.

2) محمدرضا حسن‌بیگی، تهران قدیم، منصوری، تهران، 1377.

3) حسین محبوبی‌اردکانی، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، 1376.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید