ضیافت فشنگ
حمید عجمی، مبدع خط معلی در نمایشگاه تازهاش سراغ طراحیهای سهبعدی مفهومی رفته است
مرتضی کاردر/روزنامهنگار
فشنگی بر تخت خوابیده است، مردی تلاش میکند خود را از فشنگ که او را مثل زنجیری اسیر کرده رها شود، چند انسان بر بالای فشنگی مویه میکنند. در قلب فشنگ جنینی خفته است. قندان به جای قند از فشنگ آکنده است، سرنگی آماده تزریق است منتها قرار است به جای دارو فشنگ تزریق کند. فشنگ المان ثابت بسیاری از کارهای نمایشگاه است.نام حمید عجمی با خط معلی گره خورده است؛ خطی که خود او ابداع کرده و در دو دهه گذشته توانسته است در ایران و بسیاری از کشورهای اسلامی بهعنوان پدیدهای نوظهور در خوشنویسی اسلامی معرفی شود. اما این بار برای نخستینبار نمایشگاهی از طراحیهای مفهومی او با عنوان «نه زن، نه جنگ» در گالری شیرین به نمایش درآمده است؛ کارهایی که باسابقهای که مخاطب از حمید عجمی در ذهن دارد، متفاوت است.نمایشگاه در 3،2 روزی که از آغازش میگذرد اغلب شلوغ بود و دوستداران و علاقهمندان حمید عجمی برای تماشای تجربههای تازه او به نمایشگاه آمده بودند. به گالری شیرین رفتیم تا کارهای تازه آقای خطاط را ببینیم و با او درباره طراحیهای مفهومیاش گپی بزنیم. نمایشگاه «نه زن، نه جنگ» از جمعه گذشته آغاز شده و تا بیست و سوم دیماه ادامه دارد.
گمان میکردم نمایشگاه تازهتان باید نمایشگاه کارهای خط معلی باشد.
نمایشگاه خوشنویسی زیاد گذاشتم. فکر میکنم دستکم 20 نمایشگاه خط معلی گذاشتم. از طرف دیگر، سالهاست که با کامپیوتر طراحی میکنم. حرفهایی داشتم که باید با طرحها میگفتم. بعد از سالها کار با نرمافزارهای طراحی دوبعدی رفتهرفته سراغ نرمافزارهای سهبعدی رفتم. کارهایی که به این نمایشگاه آمده محصول «سینما فور دی» است. هنرمندان ایرانی کمتر سراغ اینجور کارها رفتهاند؛ مگر در حوزه تجارت و مدلینگ. اما کمتر کسی با استفاده از طراحیهای نرمافزاری به موضوعات اجتماعی پرداخته است؛ آن هم بهگونهای که به شکل مجموعه کارهای مختلف با درونمایههای گوناگون باشد.
چرا اول از همه سراغ جنگ رفتید؟
یکی از مقولاتی که همواره ذهنم را درگیر کرده بود، بحث جنگ بود؛ نه فقط جنگ، بلکه نوعی از خشونتها که پس از جنگ نیز ادامه داشته است. این طرحها در حقیقت انعکاس بحرانهاست و خشونتی که هنوز هم ادامه دارد و هر بار به شکلی سربرمیآورد. قرار نبود چنین اتفاقاتی بیفتد.
یعنی فقط جنگ مد نظرتان نبوده و بیشتر خواستید درباره خشونت و نفی خشونت حرف بزنید.
ما در جنگ تحمیلی وجه دفاعی داشتیم که اسمش را هم گذاشتیم دفاعمقدس. انسان بهطور طبیعی هر جا که مظلوم واقع میشود باید بجنگد. من نه با جنگ موافقم و نه با خشونت؛ جنگی که عقبهاش قدرتطلبان و خود قدرت است. اما در حقیقت برای اینکه از لفظ جنگ پرهیز کنیم، از لفظ دفاع استفاده کردیم. کلمه دفاع از آن کلمههایی است که ذیل آن میتوانیم کارهای بسیاری انجام دهیم؛ مثل کلمه مصلحت.
آنچه در کارها بسیار به چشم میآید، پیشی گرفتن محتوا بر فرم است. گمان نمیکنید بهتر میبود که قدری جنبههای فرمی در کار غلبه میکرد یا دستکم توازنی میان فرم و محتوا برقرار میشد؟
کارها از نظر تکنیکی باید جوری میبود که آدمهایی که تماشا میکنند این جذابیت و صورت مدخلی برای ورود بهمعنا باشد. آنچه مدنظرم بوده بیشتر معناست. مثل هنرهای سنتی اثر باید دست مخاطب را بگیرد و بهجایی ببرد که هنرمند میخواهد. بهنظرم باید همینطور باشد که هست.
با شرایطی که در این روزگار حاکم است و شدایدی که مردم در این سالها کشیدهاند اگر بخواهیم صرفاً با زبان فرم حرف بزنیم بیاحترامی است. انگار که واکسن تاریخ مصرف گذشتهای را به آنها تزریق میکنیم. زبان فرم و انتزاع برای وقتی است که هنرمند و مخاطبانش در حالت آرامشی بهسرمیبرند. اگر در شرایط بحرانی باشیم ادراکی از انتزاع و هندسه روحانی نخواهیم داشت. زمانه را زمانهای نمیبینم که بخواهم با زبانی انتزاعی با مردم سخن بگویم. جان مردم آنقدر در تب و تاب است که با این معانی تلطیف نمیشود. دلیلی که از خوشنویسی فاصله گرفتم نیز همین است.
شاید تلاش برای همین القای معناست که سبب شده از رنگ کمتر استفاده کنید.
وقتی آدم حرفی برای گفتن داشته باشد به سمتی میرود که رنگ را کنار بگذارد. در عالم خیال رنگی وجود ندارد؛ یعنی وقتی ما چیزی را تصور میکنیم اغلب بدون رنگ آن را در ذهن میآوریم. تلاش کردم نهتنها رنگ بلکه همه زوایدی را که به القای مفهوم دیگری کمک کرده و ذهن مخاطب را منحرف میکند، حذف کنم؛ جوری که مخاطب فقط متوجه خود اثر شود. به گمانم اینجوری کارها تأثیر بیشتری دارند. همه کارها رنگ دارند منتها از رنگهای سفید و خاکستری استفاده کردم. سعی کردم کارها بهگونهای باشد که حتی اگر سیاه و سفید هم ارائه شود، مفهوم تغییری نکند. نمیخواستم به نقاشی نزدیک شوم.
درعینحال، سعی کردم از المانهایی استفاده کنم که همه مخاطبان بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند؛ مثل سیب، عینک، سرنگ، فشنگ؛ چیزی که برای عمومیترین مخاطبان نیز آشنا باشد و نشانههایی نباشد که محدود به کشور یا فرهنگ ما شود.
در آخر بفرمایید که پروژه خط معلی در چه حال است؟
همیشه سعی کردم اگر حرفی دارم نمایشگاه بگذارم. به اندازه کافی نمایشگاه خط معلی و خط نستعلیق گذاشتم. بهنظرم دیگر باید دوستانی که خط معلی را ادامه میدهند، نمایشگاه بگذارند. فعلاً به خوشنویسی نمیپردازم؛ مگر اینکه در ادامه تکمیل تجربههای خط معلی به اتفاق تازهای برسم.
با این حساب یعنی میخواهید پروژه طراحیهای مفهومی را ادامه بدهید.
چنانکه گفتم چند سالی است که درگیر این کارها هستم. مجموعههای دیگری دارم با عنوان هبوط و عالم پاک که بهزودی نمایشگاهی از آنها برگزار خواهم کرد. مجموعه دیگری دارم با عنوان «قدیسه» که کارهای حجمی است و اساساً داستان متفاوتی دارد.