عیسی محمدی
یکی از پروندههای رایج در مراجع قضایی و امنیتی، موارد حقالسکوت است. سراغ اکبر محسنیفر، آسیبشناس و مددکار اجتماعی رفتهایم. او که در تهران و شهرهای شمالی ایران، کلینیکهای مددکاری دارد، اشاره میکند که از چنین موردهایی که فردی قربانی بوده و ناچار به پرداخت حقالسکوت شده، فراوان داشته است. از او خواستیم که چند مورد از مواردی را که در جریانشان قرارگرفته، برایمان تشریح کند.
فروپاشی یک زندگی به دلیل تندادن به حقالسکوت
3مورد مرتبط با حقالسکوت فقط در هفته گذشته داشتهام. یکی از این موردها بهشدت ذهنم را مشغول کرده و خیلی باعث ناراحتیام شده است. قضیه از این قرار بوده که دختری در سن 14سالگی با پسری آشنا میشود. دخترها در این سن خیلی حساسند و چون تازه به سن بلوغ میرسند، بدون دلیل خاصی عاشق میشوند و کاملا احساسی برخورد میکنند.
نهایتا دختر با فرد دیگری ازدواج کرده است. حالا 2سال بعد از ختم این رابطه، همان فرد سروکلهاش پیدا شده. به این خانم زنگ زده که بله، من از تو فیلم و عکس دارم؛ اگر به رابطهات با من ادامه ندهی، همه را منتشر میکنم. حتی با شوهر این خانم هم صحبت کردهام.
الان در مرحله طلاق توافقی هستند؛ یعنی وقتی دیدم که گذشتی اتفاق نخواهد افتاد، بهتر دیدم که بین بد و بدتر، مورد بد را انتخاب کنم و برای جلوگیری از آبروریزی و درگیری بین خانوادهها، طلاق توافقی را اجرا کنیم. پرینت پیامکهای ردوبدلشده بین این خانم و آن آقایی که باعث و بانی این اتفاق شده الان در اختیار من است. یعنی شوهر خانم بعدتر که به او شک کرده، رفته و از مکالمات و تماسها پرینت گرفته و متوجه قضایا شده است. این خانم خیلی به شوهرش التماس کرده که یک بار در نوجوانی اشتباهی مرتکب شده و از او خواسته که گذشت کند اما شوهرش قبول نمیکند.
با این خانم که صحبت میکردم، متوجه شدم که به خاطر ترس و حفظ آبرویش دست به این کار زده است. چنین موردهایی، اغلب به واسطه نبود ارتباط عاطفی مناسب در خانوادهها رخ میدهد. پدر او یک آدم خودمحور بوده و به همین دلیل دختر خانواده، جرأت نمیکرده در این موارد با او صحبت کند. همین حالا هم این خانم چند باری از پدرش کتک خورده؛ حتی یک مورد چنان کتک خورده بود که پیشانی و سر و صورتش بهشدت کبود شده بود. واقعا متأثرکننده است که یک زندگی، به همین راحتی از بین میرود. فردی هم که این قضیه را بهانه حقالسکوت قرار داده، مدعی شده که به آن خانم علاقه دارد.
حقالسکوتگرفتن از یک نوجوان
یکی از موردهای عجیب دیگری که برایم اتفاق افتاده، حقالسکوتگرفتن یک پسر نوجوان محصل سوم راهنمایی، از یک دختر نوجوان است که در حال درسخواندن در مقطع اول راهنمایی است. این دختر به واسطهای به من معرفی شد. میگوید که پسر از او عکسهایی دارد و تهدیدش کرده که اگر حقالسکوت ندهد، عکسها را منتشر میکند.
در این مورد هم باز نبود اغنای عاطفی دختر در خانواده و نیز رسیدن به سن بلوغ، باعث و بانی شکلگرفتن چنین حادثهای شده است. الان هم که ابزار ارتباطی قوی شده و در چند ثانیه، عکسها رد و بدل میشود. این دخترخانم هم مجبور شده بود که حقالسکوت بدهد. به چه ترتیب؟ پدرش روزی 3هزارتومان به او پول توجیبی میداده تا خرج ساندویچ و رفتوآمد و... کند. دختر هم این مبالغ را جمع کرده و به این آقاپسر 150هزار تومان حقالسکوت داده بود. وقتی سروقت این پسر نوجوان رفتیم، دیدیم که وضعیت خانوادگی او هم اسفناک است و پدر ندارد. از سوی دیگر، از مقطع دوم راهنمایی به بعد، توانسته بود با این روش پول دربیاورد و به این پولها عادت کرده بود.
سوءاستفاده از عکسهای یکهویی
یکی از موارد دیگری که زیاد اتفاق میافتد، سوءاستفاده هیجانی پسرها از دخترهاست؛ به این ترتیب که روان دخترها را به هم میریزند و میگویند که عکسهای یکهویی بیندازیم. چون فضا را هم احساسی و هیجانی میکنند، دخترها هم چندان مقاومت نمیکنند و عکسهایشان را ارسال میکنند.
موردی داشتم که مراجعم که یک دختر نوجوان بود، ادعا میکرد که 6هزار عکس یکهویی انداخته و طرف مقابلش، این عکسها را در اختیار دارد. مثلا در یک موردش، طرف مقابل گفته که الان در چه موقعیتی هستی؟ دخترخانم هم گفته که میخواهم به حمام بروم. او هم گفته که من هم دارم به حمام میروم و عکس یکهویی بیندازیم. همین عکسها، مورد سوءاستفاده پسرها قرار میگیرد و حقالسکوت مادی یا جنسی میگیرند.
تعرض شرکتی
مورد دیگری که داشتیم، مربوط به کیانشهر تهران بود. خانمی بود که نامزد کرده بود اما بعد از مدتی گفته بود که میخواهد طلاق بگیرد. همه تعجب کرده بودند.3-2جلسهای با این خانم مددکاری کردم. یک بار برگشت گفت جناب دکتر محسنی، من قصد دارم رازی را با شما در میان بگذارم اما فقط بین خودمان باشد. گفتم اشکالی ندارد. گفت میدانید چرا طلاق میخواهم؟ گفتم نه. گفت که قصد داشته در شرکتی کار کند. با او مصاحبه میکنند و در این مصاحبه موفق میشود. مسئولان شرکت به او چای تعارف میکنند. در این چای، مواد بیهوشکننده وجود داشته. به او تجاوز میکنند. حالا به این دلیل قصد ندارد ازدواج کند و نمیخواهد کسی هم متوجه این قضیه بشود.
بعدتر مراجع قضایی و انتظامی با پیگیری متوجه شدند که در این شرکت دهها کپی شناسنامه از متقاضیان وجود داشته که ظاهرا به همه، تعرض و تجاوز شده است اما به واسطه عکسها و مدارک شناسایی که در اختیار داشتهاند، تا مدتها کسی جرأت شکایت نداشته است. بالاخره عدهای شکایت و مراجع قضایی عاملان را دستگیر کردند. این هم یکی از موردهای حقالسکوت معنوی بوده است؛ یعنی پولی رد و بدل نمیشود ولی طرف مقابل مدارکی تهیه میکند که فرد مورد تعرض واقعشده، جرأت شکایت نداشته باشد.
حقالسکوت چگونه بنیانهای زندگی را متلاشی میکند؟
دردسرهای یکهویی
جستوجو میان پروندههای یک مددکار اجتماعی برای یافتن موارد اخاذی
در همینه زمینه :