هنر و رفاقت
انتخاب و ترجمه | اسدالله امرایی | نویسنده داستان | آلن زیگلر:
نیمههای شب صدای پیجر بلند میشود. رابرت است؛ پریشان و بههمریخته. با نامزدش دعوا کرده و از خانه زده بیرون. میخواهد شب پیش من بماند؟
میگویم البته و چای دم میکنم. مدتی با هم حرف میزنیم. بعد میرود و وقتی دفعه بعد میبینمش، میگوید آشتی کردهاند و همهچیز روبهراه است. خوشحالم که کمک کردهام رابطهای به هم نخورد. 2سال بعد در مترو به او برمیخورم. میگوید که به شعر رو آورده و شعری نوشته است. میپرسد آیا دوست دارم نگاهی به آن بیندازم. شعر را که میخوانم متوجه میشوم درباره ماجرای آن شب است.
مرا به صورت آدمی سردمزاج تصویر کرده است که مهمان ناخوانده را بهزحمت تحمل میکند و فقط حرفهای خوب و امیدوارکننده میزند تا طرف را زودتر دک کند و از دستش خلاص شود. رابرت مثل اینکه درباره شعر گلهای سرخ در زمستان بپرسد، میگوید: «خب نظرت چیست؟».
با جملهای که برای شکستن روح شاعر به کار میرود، میگویم: «شعر قشنگی است».
درباره نویسنده آلن زیگلر، نویسنده و استاد ادبیات و علوم تربیتی دانشگاه کلمبیا و رئیس برنامه آموزش ادبیات خلاق است، چندین جلد رمان و داستان دارد و آثارش در مجلات مختلف منتشر شده است.