• جمعه 24 مرداد 1404
  • الْجُمْعَة 20 صفر 1447
  • 2025 Aug 15
چهار شنبه 15 مرداد 1404
کد مطلب : 260741
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/86qLm
+
-

دوستکامی؛ رفاقت به سبک‌تهرونی

دوستکامی؛ رفاقت به سبک‌تهرونی

لیلا باقری، روزنامه‌نگار

«دوستکامی» واژه‌ای که از دل کوچه و بازار تهران بی‌آب بیرون آمد و تبدیل به نماد رفاقت شد. تهرانی‌ها به آن می‌گفتند «دوس‌کومی». دوستکامی نقیض دشمنکامی است؛ به کام دوستان‌بودن و زیستن... و خلاصه‌ کام دوست را برآوردن. همان پیاله‌ای که به دوستی می‌دادند تا جرعه‌ای شربت بنوشد... که از کسوت و مرام عیاران بیرون آمد و شد یک ظرف بزرگ آب سر‌راه آدم‌هایی که نه می‌شناختند، نه قرار بود بشناسند. تهران از قدیم، بی‌آب بود‌اما مردم هوای یکدیگر را داشتند. 
جعفر شهری می‌گوید: سقاها، مشک به دوش، کوچه به کوچه می‌چرخیدند و آب می‌دادند. ابتدا برای ثواب، سپس برای نذر. بعضی وقت‌ها هم، آدم‌های خیر کوزه‌ای آب می‌خریدند تا سقا رایگان بین مردم پخش کند. و صدای سقایی، شبیه نوحه‌خوان‌ها، در بازار می‌پیچید: «یکی بانی بشه... بده در راه حضرت ابوالفضل، این مشک رو خالی کنم!»
بعضی‌ها هم ظرف‌های آبی را در گذرها می‌گذاشتند با یک پیاله داخل آن و کم‌کم دوستکامی‌ها جانشین اینها شدند؛ ظرف‌های بزرگ سنگی و فلزی که آب یا شربت در آنها می‌ریختند برای تشنگان. این ظروف به «سنگاب» هم معروف هستند با این تفاوت که سنگاب از دوستکامی بزرگ‌تر است. اما اینکه چه شد که این سنگاب‌ها و دوستکامی‌ها تبدیل به سقاخانه شد، طبق گفته جعفر شهری داستان جالبی دارد ‌او می‌گوید که شب‌ها برای روشنایی و دیدن آب، لبه دوستکامی‌ها شمع روشن می‌کردند و مردم تصور می‌کردند برای نذر و نیاز است و این کار رواج پیدا می‌کند. برای آنها سقف و گنبد هم می‌زدند. برخلاف جعفر شهری که سقاخانه را از ذهن عوام می‌داند، اسماعیل عباسی ‌چاردیواری سقاخانه را راهی برای خنک نگه‌داشتن آب دانسته؛ سقاخانه‌هایی که ابتدا مکعب‌های سنگی بودند و بالای سر آنها گنبدی زرین و زیبا داشتند. روی هر ضلع، پنجره‌های مشبک بود و منبع آب، حوضچه‌ای بود درون مشبک. با گردش هوا داخل این محیط، آب خنک می‌ماند. این روایت، تنها قصه‌ ظرف و آب نیست؛ قصه‌‌ای است که از دل به زبان آمد و شد واژه زیبای «دوستکامی». 

این خبر را به اشتراک بگذارید