
انفجار مهمات عملنکرده یک کودک را شهید کرد و باعث قطع عضو کودکی دیگر شد
شهادت کودک با انفجار هولناک

فتانه احدی | روزنامهنگار
بهدنبال انفجار بقایای موشک برجای مانده از جنگ 12روزه، یک پسربچه شهید شد و 6کودک دیگر مجروح شدند.به گزارش همشهری، این حادثه هولناک، سهشنبه 28مردادماه در روستای چنار راز باشی از توابع بیرانشهر استان لرستان رخ داد.بعدازظهر آن روز چند پسربچه که با هم دوست و فامیل بودند، برای بازی راهی زمینهای اطراف روستا شدند؛ جایی در نزدیکی کوه که در جریان جنگ 12روزه علیه ایران مورد هدف موشکهای دشمن قرار گرفته و شدت انفجار باعث به بار آمدن خساراتی در روستا شده بود.حوالی ساعت 18بود و بچهها سرگرم بازی بودند که ناگهان انفجار هولناکی رخ داد؛ انفجاری که صدای مهیب آن، مردم روستا را به محل حادثه کشاند. مردم وقتی به محل بازی بچهها رسیدند با دیدن پیکرهای نیمهجان و غرق در خون آنها، همه را با ماشینهای خود به درمانگاه بیرانشهر بردند، اما یکی از آنها به نام امیرعلی قبل از رسیدن به بیمارستان بهدلیل جراحات شدید، جان خود را از دست داد. بقیه بچهها نیز بهدلیل جراحات و سوختگیهای شدید به بیمارستان شهدای عشایر خرمآباد منتقل شدند.
قطع دست
مصدومیت برخی از بچهها به حدی شدید بود که پزشکان مجبور شدند دست یکی از آنها به نام سعید را قطع کنند. دختری به نام ثنا نیز از ناحیه پا بهشدت مجروح شده بود که احتمال قطع پای او وجود دارد و این دو کودک قرار است برای ادامه درمان به تهران منتقل شوند. باقی بچهها مرخص شدهاند و جراحات کمتری دارند.
مکث
روایت پدر داغدار
مصطفی فلاح، پدر امیرعلی که در این حادثه به شهادت رسید، در گفتوگو با همشهری میگوید: زمانی که حادثه رخ داد من در روستا نبودم و وقتی رسیدم، دیدم همه اهالی پشت خانه من جمع شدهاند. متوجه شدم که اتفاق وحشتناکی رخ داده است. وحشتزده به میان اهالی رفتم و با دیدن پیکرهای نیمهجان و غرق در خون بچهها دنیا روی سرم خراب شد.
او میافزاید: بچهها 7نفر بودند که هر روز در محدودهای که حادثه رخ داده است، بازی میکردند، اما روز حادثه مقداری از بقایای موشکهای دشمن را که در منطقه مانده بود، پیدا کرده و هر کدام یک تکه از آن را برداشته و به پشت خانه ما آورده بودند. آنها فکر میکردند که این بقایا پلاستیک بیخطر است و به همین دلیل تصمیم گرفتند که آنها را بسوزانند. بچهها همه قطعات را روی هم چیدند و آتش روشن کردند. در همان لحظه ناگهان انفجار رخ داد و بچهها را به هوا پرتاپ کرد و باعث شد که بهشدت صدمه ببینند و زخمی شوند، تا جایی که حتی صورت و بدنهایشان دچار سوختگی شده است.
فلاح میگوید: در زمان جنگ 12روزه، دشمن چندین موشک به کوههای اطراف روستا شلیک کرد که باعث شد خانههای ما خسارت زیادی ببیند، اما حالا بقایای همان موشکها جان جگرگوشهام را گرفته است.وی میگوید: پسرم امیرعلی جان خود را از دست داد و حال دخترم ثنا که او نیز آسیب دیده، بد است و پزشکان گفتهاند که امکان قطع پایش وجود دارد و باید به تهران منتقل شود. سعید هم که از اقوام ماست، دستش قطع شده و حال وخیمی دارد و او نیز باید به همراه ثنا به تهران برود.