
تابلوی عاشورا با خون شهید تکمیل شد
روایتهایی از زندگی هنرمندانه شهید منصوره عالیخانی که در حملات اخیر رژیم صهیونیستی به شهادت رسید

سمیرا باباجانپور
تا همین چند روز پیش در این اتاق روبهروی این تابلوی بزرگ، زنی باوقار میایستاد و قلممو بهدست اثری که قرار بود خلق کند را نظاره میکرد.
تابلوی «شام غریبان سیدالشهدا(ع)» که حالا گویی با شهادت بانو منصوره عالیخانی نیمهتمام باقیمانده است. البته برای این تابلو حسنختامی نیکتر و تأثیرگذارتر از رنگ خون پاک شهید مگر میشود تصور کرد. کسی که تحصیلات خود را در مقاطع لیسانس و فوقلیسانس نقاشی از دانشگاههای الزهرا(س) و سوره به اتمام رساند و در ادامه به تدریس در دانشگاه هنر کاشان، هنرستان سوره و مؤسسات آموزشی هنری پرداخت. او با شرکت در رقابتهای هنری موفق به کسب جوایز متعددی ازجمله جایزه برگزیده جشنواره 1404شد و سالها در حوزه هنری در زمینه هنر مقاومت و شهادت فعالیت کرد. او ۲۴ خرداد براثر اصابت موشک به منزل مسکونی به همراه همسر و دیگر همسایگانش به شهادت رسید.
کاظم چلیپا، استاد نقاشی: منطق و احساس را خوب درآمیخته بود
کاظم چلیپا استاد نقاشی و مدرس دانشگاه سال ۱۳۶۴ با شهیده منصوره عالیخانی آشنا میشود و این رابطه استاد و شاگردی تا چند روز قبل از شهادتش ادامه داشت. چلیپا در همان آغاز حرفهایش میگوید: «از طریق خبر متوجه شدم که ایشان به شهادت رسیدند. او زنی آرام و صبور بود. منطق و احساس را خوب درآمیخته بود. سال ۱۳۶۴ پایه کار طراحی و رنگ را با من آغاز کرد. همیشه سعی کرده بود رابطه استاد و شاگردی را حفظ کند. بااینکه خودش استادی شده بود ولی تا همین چند روز پیش برای نکته و کاری درخصوص نقاشی با من مشورت میکرد. آدم معناگرایی بود.
او به همراه تعدادی از هنرمندان سالها در حوزه هنری درزمینه هنر مقاومت و شهادت فعالیت میکرد. آنها تعلقخاطر خاصی به اهلبیت(ع) دارند و تعهدشان به انقلاب را با زبان هنر بیان میکنند. بهنظرم باید از آثار شهیده عالیخانی کتابی تهیه شود.»
ناصر سیفی، استاد نقاشی: پروانهوار دور تابلوی عاشورایی خود میگشت
ناصر سیفی، استاد نقاشی جمله زیبایی را در وصف دلدادگی شهیده منصوره عالیخانی به آثارش میگوید:«در حوزه هنری به همراه دیگر دوستان سالهاست درزمینه هنر مقاومت و شهادت فعالیت میکنیم. در این سالها یک ویژگی شهیده عالیخانی بسیار موردتوجهم بود حساسیت زنانهای که به کارش داشت و جسارتی که در خلق آن بهکار میبرد. این حساسیت بهقدری بود که اگر اثری به دلش نمینشست و یا احساس میکرد باید جور دیگری تکمیل شود رویش رنگ میپاشید و مجدداً شروع بهکار میکرد. در حقیقت بحث کشف و شهود بسیار برایش جدی و بااهمیت بود. شاید بهخاطر همین آثارش شکوه خاصی داشت.» سیفی درباره تابلوی نیمهتمام این شهیده میگوید: «تابلوی شام غریبان سیدالشهدا(ع) را چند سال پیش دست گرفته بود و بهواقع ازنظر من تابلو تمام بود. ولی ایشان معتقد بود هنوز قلمهای نهایی را میطلبد. چیزی که خود او باید میدید را در تابلو جستوجو میکرد. یک ارتباط درونی بین ایشان و این اثر صورت گرفته بود. واقعا پروانهوار دور این کار میگشت. به امور پنهان عالم تعلقخاطر داشت و از منظر هنر این تعلق را نشان میداد. رسیدن به این شهود موضوعی است که هرکسی به آن نمیرسد و نهایت این وارستگی و شهود چیزی جز شهادت نبود. از خبر شهادتشان شوکه شدم اما خوب میدانستم برای کسی که سالهاست در حوزه مقاومت کارکرده و شهادت را از منظر هنر به تصویر کشیده و با قلم و تابلویش مقاومت را معنی کرده است چنین عروجی دور از ذهن نبود.»
محمدعلینادری، نقاش: به آنچه انجام می داد ایمان داشت
محمدعلینادری، جوان خوشذوق و نقاش توانمند حوزه هنری ۲ماهی همراه شهیده عالیخانی بود. او که از شاگردان استاد حسن روحالامین است میگوید: «هنوز هم نمیتوانم فقدان بانو عالیخانی را باور کنم. همین چند روز گذشته روبهروی تابلواش نشسته بود و خطاب به من گفت: «گمانم چند ماهی کار نکنم. شما میتوانی از وسایل من استفاده کنی.» آرامش و وقاری که در این مدت از او دیدم گویای زنی بود که کاملاً خود را شناخته و به آنچه انجام میداد ایمان داشت. وقتی تابلوی عاشوراییاش را دست گرفت باورم نمیشد که 10سال پیش آن را شروع کرده باشد و اینکه چرا برای بانویی که بسیار فعال و پرکار بود تکمیل این تابلو به این اندازه زمان برده است. خودش میگفت بعد از سالها دوباره سراغ این تابلو رفتهام و این بار حتماً تمامش میکنم.»