
قصه میراث در آینده زنده میماند
روز میراث فرهنگی، میراث جهانی و آینده

سعید شفیعا*
معمولا در سیستم اداری، به موضوع میراث با همان رویکرد ارث نگاه میشود. انگار چیزی از گذشته برای ما به یادگار مانده است و عملا با ذهنیتی رهاشده به آن مینگریم. گاهی هم به شکل هزینه یا بهعنوان سربار. ولی اساسا نگاه دنیا به این سمت رفته که درون این میراث مفاهیمی قرار دارد و ما بهعنوان پژوهشگر این حوزه باید اینها را کاوش کنیم. لازم است میراث را دوباره واکاوی کنیم و فقط بهعنوان ابزار موزهای به آن نگاه نکنیم.
بازگشت به گذشته
نامگذاری این روز انگیزهای است برای بازگشت و بازخوانی سنتهای خودمان. این نکته را در نظر داشته باشیم که زندگی پرشتاب امروز با موج سریعی همه ما را با خودش به آینده میبرد. لازم است قصههای میراث را به یاد داشته باشیم و با دست پر بهسوی آینده برویم. مثلا اگر در بازدید از یک کاخموزه دوران قجر از ابزار روایتگری، قصه واقعی، قرار دادن مفاهیم در کنار هم و نقل قول و ارتباط عناصر موجود در فضا درست استفاده کنیم، میبینیم که میز یا قلم در موزه، دیگر در قالب ظاهر باقی نمیماند و میتواند قصه و تأثیر خودش را به آینده بیاورد. آن زمان است که مصداق آیه قرآن را که میگوید «در زمین سیر و سفر کنید و عبرت بگیرید» متوجه میشویم. پندآموزی و حکمت گرفتن حتی در بدترین شکل در باقیماندههای تاریخ یا در زیباترین هنرمندی استادان این سرزمین دیده میشود. بهرهمندی از میراث برای آینده به نحوه روایت ما از میراث برمیگردد. قصه میراث میتواند به ما نحوه زندگی در محیط طبیعی را یاد بدهد.
مثالی میزنم تا وقتی میگویم قصه میراث را بدانیم، روشن شود که با این کار نگاه ما به اماکن و بناهای تاریخی عوض میشود و نهتنها آن را برای آینده حفظ، بلکه ایدههای تازه از آن استخراج میکنیم. کوچهای در محله تجریش به نام «گوگل» هست که خیلی هم با آن شوخی میکنند و میگویند با موتور جستوجوی اینترنتی همنام است. درست در مقابل این کوچه و روبهروی امامزاده صالح(ع) همیشه نذر نمک انجام میشود. قصه این است که «گوگل» به زبان شمیرانی بهمعنای گود گله است؛ در قدیم گله را اینجا نگهداری میکردند و محل دادوستد بود و در زمستان هم پر از یخ و برف میشد. مردم نذر نمک میکردند که یخها باز شود و برای تهیه مایحتاج خود به آنجا بروند. گویی نذر نمک بخشی از کار خیر مردم آنجا بوده که البته با موضوع نمک مقدس حضرت زهرا(س) منافاتی ندارد. حالا که قصه را میدانیم، میراث را حفظ میکنیم. نگاه ما به این قصهها برای میراث فرهنگی و تاریخی مثل نرمافزار برای سختافزار است.
حوزه فرابخشی
نکته حائز اهمیت دیگر این است که حوزه میراث فرابخشی است و نباید به یک نهاد محدود شود. میراث از آموزش و پرورش تا راه و شهرسازی و شهرداری را در بر میگیرد و میتواند در همه این حوزهها چراغ راه باشد. دقت کنیم که میراث قرار نیست ما را در گذشته نگه دارد. قرار است از گذشته برای بهینهسازی در مسیر آینده استفاده کنیم. مقولههای میراثی که به ما هویت میدهند جعلی نیستند.
نگاه رو به آینده نشان میدهد که میراث نهتنها میتواند زمینهساز اتحاد جهانی شود، بلکه میتواند به انسجام و وفاق ملی هم منجر شود. فقط باید عینک هوشمندی به چشم بزنیم و دوباره به میراث بنگریم.
نگاه کنیم که چطور میتوانیم از عناصر لباس محلی، گویش محلی و آداب محلی بهعنوان میراث ناملموس در قالب گردشگری بهره ببریم تا هم ارزشهای صنایعدستی را ترویج بدهد، هم کسبوکار راه بیندازد و هم جلو
مهاجرت را بگیرد.
* مدیر گروه میراث فرهنگی مرکز پژوهشهای مجلس