اینترنت بلای جان زبان فارسی است
گفتوگو با منوچهر بدیعی، مترجم پیشکسوت در آستانه 86سالگی
فرشاد شیرزادی- روزنامهنگار
نام منوچهر بدیعی در تاریخ ترجمه ادبی ایران، بدون اغراق و مبالغه در کنار زندهیاد ابوالحسن نجفی، جای دارد. او در حال حاضر بزرگترین مترجم زنده ایران است؛ از نسلی که دیگر جایگزین ندارد و در تاریخ ادبیات تکرار نمیشود. منوچهر بدیعی معمولاً اهل گفتوگو با رسانهها نیست اما وقتی صحبت از سخن زبان فارسی و نظرات زندهیاد ابوالحسن نجفی و شیوه و ریزهکاریهای ترجمه میشود، مانند هر مترجم زبده دیگر سر ذوق میآید. با او درباره شکستن دیکته فارسی در دیالوگ، متنهای اینترنتی و تبلیغاتی و نظر دیگر زبانشناسان در اینباره صحبت کردیم. بدیعی معتقد است که شکستن دیکته یک عادت شده و از فضای مجازی به زندگیها رسوخ کرده است. گفتوگوی ما را با مترجم «چهره مردم هنرمند در جوانی» و مترجم آثار «روژه مارتن دوگار» -نویسنده قرن بیستمی فرانسه و برنده نوبل ادبیات- بخوانید. بدیعی علاوه بر اینکه زبان فارسی را به غایت روان صحبت میکند، به 2 زبان فرانسه و انگلیسی هم مسلط است.
ما از شما و زندهیاد ابوالحسن نجفی بارها شنیدهایم که نباید دیکته فارسی را در دیالوگ شکست. با توجه به تغییرات زبان در حوزه نوشتار باز هم به این مهم معتقدید؟ آیا دلیل فقط این است که چون نویسندگان، در زبان فرانسه و انگلیسی دیالوگها را نمیشکنند، در فارسی هم نباید چنین کاری کرد؟
آنچه زندهیاد ابوالحسن نجفی میگفتند، من هم تا اندازهای با آن موافقم ولی نه با آن شکل افراطی که آقای نجفی به آن اصرار داشتند. در ترجمههای خودم این موضوع را رعایت میکنم. همانطور که گفتید ایشان معتقد بودند در زبان حتی وقتی نمایشنامه هم باشد که گفتوگوی بسیار سادهای است، باید زبان فارسی را مناسب و شسته و رفته نوشت. فرانسویها و انگلیسیها چنین مینویسند. اما در عین حال خود هنرپیشهها روی صحنه میدانند که چگونه آن را بشکنند.
بحث من بر سر ایجاد صمیمیت نیست. شکستن زبان بیش از هر چیز ناشی از استفاده زیاد از اینترنت است. اکنون دوستان خودم که میدانند من دوست ندارم شکسته برایم پیام بفرستند و خودم هم هرگز شکسته پیام نمیفرستم، این کار را انجام نمیدهند. بهویژه به جای «حرف دال» که آخر هر فعل است! مانند میکنند و میزنند که اغلب مردم مینویسند «میکنن» یا «میزنن». خب، این به اعتبار آن است که بعد از مدتی که تلفظش زائد بهنظر میرسد و دشوار است، به مرور زمان از بین میرود.
اینها ریشه در چه دارد؟ به اینترنت و فضای مجازی اشاره کردید.
بخشی از آن به عادتهای ما بازمیگردد. صمیمیتی ایجاد نمیکند. اگر موضوع صمیمیت در میان باشد، اشخاص بسیاری را سراغ دارم که دیکته را میشکنند و اصلا هم قصد ایجاد صمیمیت ندارند. یعنی آنها معتقدند و میگویند ما همانطور که حرف میزنیم، پیامک میفرستیم و اصلا قصد صمیمیت هم نداریم. ما باید ببینیم که عادت با ما چه میکند. عادت کاری میکند که حدسش را هم نمیتوانیم بزنیم. یکی اینکه شکسته نوشتن پس از مدتی حالت رسمی بهخودش میگیرد. اما این مهم نه در حیات من بلکه 25تا 30سال دیگر شکل عمومی میگیرد. یعنی هر که میخواهد بنویسد غیراز آنچه غالب مردم مینویسند، نخواهد نوشت. درهرحال این نوع نوشتن صمیمیت ایجاد نمیکند.
آیا این مشکل قبلا به این شدت وجود داشت؟
در قدیم به آن سَبُک حرف زدن میگفتند. من 5برادر دارم که خودم اولیام. وقتی 6-5 سالمان بود و یکمرتبه مادربزرگی یا بزرگی وارد خانه میشد و میگفتیم اومدش، مادرم میگفت ساکت، ساکت؛ سبک حرف نزن، بگو اومدن! بیلبوردهای کلانشهرها هم بهدلیل نوعی ارتباط و جذابیت برای مخاطب طراحی میشوند. اما برخی مخاطبان ممکن است این تلقی را داشته باشند که به قصد ایجاد صمیمیت این نوع نوشته میشود، اما اصولاً اشتباه میکنند.
شکستن دیالوگ اصولی دارد؟ آن اصول چیست؟ به اینترنت و پیامک اشاره کردید. پیامرسانها چقدر به زبان فارسی آسیب زدهاند؟
زبان به اقتضای مسائلی که بخواهیم آسانتر و راحتتر کنیم، روزبهروز سادهتر میشود. گفتار روی نوشتار تأثیر میگذارد و به عکس. معتقدم «حرف دال» آخر «کنند» که شده «کنن» و «نوشتند» که مردم میگویند و مینویسند «نوشتن» تلفظش در کلام درنمیآید. این «حرف دال» آخر بهدلیل اینکه در زبان گفتار تلفظش و گفتنش سخت است، خودبهخود حذف شده. پس از مدتی بهنظر میرسد که در زبان گفتار زائد است و با چنین شکلی وارد زبان نوشتار میشود.
آیا این اتفاق به ادبیات ناب لطمهای نمیزند؟ به شعر، رمان، فلسفه و به داستان حقیقی؟
بستگی به این دارد که تا چه حدی باشد.
بهعنوان پرسش آخر میخواهم این را جویا شوم که بعضی مواقع نوشتن شکسته دیالوگ به نحوی است که ما در خواندن دچار مشکل میشویم. این نوع نوشتن مجاز است؟
اگر در فهم اثر بگذارد قطعاً ایراد بر نوشتن وارد است. ملاک تفهیم و تفاهم است. زبانشناسان و دیگر ادبا مدتها تردید داشتند که یک نوع زبان مثلاً گیلکی لهجه است یا زبان؟ انواع تحقیقات و پژوهشها را انجام دادند. تعداد کلماتی که شبیه به فارسی است مطرح کردند و ساختار زبان گیلکی را با ساختار فارسی و پس و پیش بودن صفتها را در 2 زبان بررسی کردند اما به این نتیجه رسیدند که هیچچیز ملاک نیست و تفهیم و تفاهم در درجه نخست اهمیت قرار دارد. وقتی به من گفتند که زبان گیلکی گویش فارسی است یا زبانی مستقل و متفاوت، راحت گفتم من تا پیش از اینکه به تهران بیایم و با دوستانی که در دانشگاه گیلانی بودند و با هم به زبان گیلکی سخن میگفتند، آشنا شدم، نمیدانستم چنین زبانی هم هست که وقتی سخن میگویند من متوجه نمیشوم.