چرا خواص باید برای افزایش مشارکت تلاش کنند و دچار تعلل و انفعال نشوند؟
علی مهدیان؛ نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران
خواص همیشه مهم هستند اما در این دوران اهمیت خواص جامعه بسیار بیشتر است. چرا؟ چون در دوران دولتسازی هستیم و در این دوران نخبگان و خواص و پیشرانها از اهمیت بالایی برخوردارند. اینها هستند که میتوانند آرایشی را در جامعه شکل دهند که جامعه خیالش از بابت ادارهشدن راحت باشد. دایره ادارهکنندگان کشور در طرح دولت اسلامی خیلی گستردهتر از دولت بهمعنایی است که ما میشناسیم. این دولت که ما میشناسیم چه بهمعنای قوه مجریه چه هر سه قوه، نقش تنظیمکنندگی و زمینهسازی و نظارت و مدیریت را برعهده دارد اما دایره دولت اسلامی به معنای درست آن یک حقیقت بسطیافته مردمی را شامل میشود. کسانی که بارهای کشور را برمیدارند. چه در زمینه اقتصادی چه سیاسی چه فرهنگی. کسانی که بین مردم کانالکشی میکنند از امام به امت. کانالهای تبیینکننده.
همانطور که نظام و سبک حکمرانی در جامعه توحیدی با مدل غربی متداول تفاوت دارد و ساختارهای استبدادی و لیبرال دمکراسی و شکلهای مختلف دیگر را کنار گذاشته و سبک مردمسالاری دینی را پیشنهاد میکند، در سبک دولتسازی نیز جامعه انقلابی، صورتبندی دیگری را برای تحقق دولت اسلامی پیشنهاد میکند. صورتی که در آن بارها را مردم به قدرت فهم و ایمانشان برمیدارند. کار در دست مردم است و این اندیشه و بازوی عمومی مردم است که منبع فیاض و لایزال قدرت و کارآمدی در جامعه است.
حزب اسلامی معنایش با احزاب در کل دنیا فرق میکند:
«ما 2 گونه حزب داریم: یک حزب عبارت است از کانالکشی برای هدایتهای فکری، حالا چه فکری بهمعنای سیاسی، چه فکری بهمعنای دینی و عقیدتی... البته کسانی که چنین تواناییای داشته باشند، بهطور طبیعی در مسابقات قدرت، در انتخابات قدرت هم آنها صاحب رأی خواهند شد، آنها برنده خواهند شد؛ لیکن این هدفشان نیست. این یک گونه حزب است؛ این مورد تأیید است. میدان باز است؛ هرکس میخواهد فعالیت بکند، فعالیت بکند. یک طور حزب، تقلید از احزاب کنونی غربی است. بهمعنای باشگاههایی برای کسب قدرت است. من اینطور حزبی را تأیید نمیکنم. اینطور حزبسازی، اینطور حزببازی معنایش عبارت است از کشمکش قدرت؛ این هیچ وجهی ندارد اما حزب بهمعنای اول، یعنی یک کانالکشی درون جامعه، برای گسترش فکر درست - چه فکر عقیدتی و اسلامی، چه فکر سیاسی و تربیت کادرهای گوناگون - بسیار خوب است.» (مقام معظم رهبری 1390/04/07)
این یعنی انسجام امامت اجتماعی به صورت کانالهای تبیینکننده. این همان صورتبندی است که اگر در صحنه اقتصادی شکل بگیرد میتواند بارهای اقتصادی کشور را بردارد.
«این اقتصادی که بهعنوان اقتصاد مقاومتی مطرح میشود، مردمبنیاد است یعنی بر محور دولت نیست و اقتصاد دولتی نیست، اقتصاد مردمی است، با اراده مردم، سرمایه مردم، حضور مردم تحقق پیدا میکند. اما «دولتی نیست» به این معنا نیست که دولت در قبال آن مسئولیتی ندارد؛ چرا، دولت مسئولیت برنامهریزی، زمینهسازی، ظرفیتسازی، هدایت و کمک دارد. کار اقتصادی و فعالیت اقتصادی دست مردم است، مال مردم است؛ اما دولت ـ بهعنوان یک مسئول عمومی ـ نظارت میکند، هدایت میکند، کمک میکند. آنجایی که کسانی بخواهند سوءاستفاده کنند و دست به فساد اقتصادی بزنند، جلوی آنها را میگیرد؛ آنجایی که کسانی احتیاج به کمک دارند، به آنها کمک میکند.»(مقام معظم رهبری، حرم مطهر رضوی 1393/1/1)
این صورتبندی است که جامعه را برای شکلدادن به دوران دولت اسلامی مهیا میکند. جامعه الهی نیاز به پیشروانی دارد که بیشتر از دیگران تلاش کنند، اینها سابقون هستند، جلوداران هستند. خود مبعوث شدهاند و جامعه را به بعثت میکشند. اینگونه از دوران دولت اسلامی عبور خواهیم کرد.
به همین دلیل بود که رهبری برای تحقق بیانیه راهبردی و مهم گام دوم همین طرح را بهعنوان روش اقدام پیش پای مومنین مجاهد قرار دادند: «بالاخره راهکار عملی برای اینکه ما بتوانیم بهعنوان یک جوان وارد میدان بشویم چیست..... این بهعهده جریانهای حلقههای میانی است. این، نه بهعهده رهبری است، نه بهعهده دولت است، نه بهعهده دستگاههای دیگر است؛ [بلکه] بهعهده مجموعههایی از خود ملّت است... هر که هم در این زمینهها فعالتر باشد، مؤثرتر است؛ یعنی زمام کار دست کسانی است که فعالیت کنند؛ تنبلی و بیحالی و کسالت و مانند اینها به درد نمیخورد... همه اینها هم بایستی با الهامگیری از آن جهتگیری کلی که عرض کردم [یعنی] در جهت رسیدن به جامعه اسلامی و تمدن اسلامی است. در همه این کارها، آن برنامهریزان، آن مراکز برنامهریزی و هدایت -که گفتیم حلقههای میانی باید آن را انجام بدهند- باید به آن جهتگیری توجه داشته باشند. نتیجه اینها چه میشود؟..سرانجام [اینها]، کشاندن نسل جوان متعهد به عرصه مدیریت کشور [است]، ... آن وقت آن حرکت عمومی کشور طبعا استمرار پیدا میکند، سرعت پیدا میکند و انجام میگیرد.»(1398/03/01)
مهمترین زمان برای آنکه نخبگان دست بهکار شوند و در این جهت حرکت کنند زمانی است که مردم بیش از همیشه عزم حضور در صحنه دارند. یکی از مهمترین و بلکه نخستین مصداق آن نیز انتخابات است. آنان که جلودار و پیشرو هستند، قدرت تشخیص بالایی دارند، اگر راهنمایی نکنند، سکوت کنند، تعلل کنند، کوتاهی کنند، تأثیرش در حرکت کلی جامعه آن خواهد بود که جامعه دچار کندی حرکت یا خدای نکرده انحراف خواهد شد.
البته جامعه انقلابی ما با جمع کثیری از خواص و نخبگان و مومنین مجاهد و یک هویت انقلابی که انقلاب در آن به یک خصلت تثبیت شده تبدیل شده است هم حرکت و هم جهت را گم نخواهد کرد اما تعجیل حرکت و سرعت سلوک جامعه منوط به این نخبگان و خواص است.
بارها رهبری به نخبگان ما هشدار دادهاند که اگر بهموقع و درست و باشجاعت و صراحت وارد میدان نشوند حرکت جامعه کند میشود یا خدای نکرده دچار انحراف میشود و به قول ایشان که از قول حضرت امام(ره) نقل میکنند:«اسلام سیلی میخورد».
رهبری ایشان را باید رهبری «دوران دولتسازی» دانست. ایشان در این جهت بارها به خواص و نخبگان جامعه نهیب زدهاند که دسترویدست نگذارید و تماشاگر نباشید.
مقاطعی از سالهای رهبری ایشان بوده که تأکید و تمرکز ویژهای روی کلیدواژه «خواص» داشتهاند. کلمه خواص را عموما ایشان زمانهایی بهکار میبرند که احساس خطر انحراف خواص و سرریز شدنش به کل جامعه را جدی دیدهاند.
اولینبار که تمرکز روی کلمه خواص در گفتمان مقام معظم رهبری جدی شد، مربوط به سال75 است یعنی پایان دولت سازندگی. اینجا است که ریشه بسیاری از وقایع و انحرافات بعدی روشن میشود. در آن سال مسئله انحراف خواص جبهه حق در چند سخنرانی مفصلا توضیح داده میشود. ریشه این انحراف اما مقوله «دنیاطلبی» معرفی شد. بعد از پایان جنگ و دوران سازندگی این مسئله که خود را در سبک زندگی و سبک تصمیمگیری بسیاری از انقلابیون سابق نشان میدهد. اگر متوجه این زاویه نگاه و تحلیل رهبری بشویم درخواهیم یافت که ایشان ریشه اصلی انحرافات جریانات اصلاحات و گفتمان غربگرایانهشان را چه میدانند و اگر بخشی از تلاش ایشان صرف پاسخ به هجمههای فکری و فرهنگی آن دوران بود، اما چرا و چگونه بخش عمده تلاششان صرف بالاآوردن گفتمان عدالتخواهی و مبارزه با فقر و فساد و تبعیض بود. ایشان در آن سالها بارها و بارها به نقش انحراف خواص در گمراهی عوام اشاره میکنند. شاید بیشترین تأکید ایشان روی مفهوم خواص در دوران اصلاحات رقم خورد.
بعد از این در سال84 که برخی از خواص منحرف شده و کنار گذاشته شدند، زیادهخواهیهای خود را در نسبت با دولت وقت شروع کردند و دولت را متهم به پوپولیسم میکردند، رهبری در چند سخنرانی مفهوم «خاصه» در مقابل «عامه» را مطرح کردند. مفهوم عامه با عوام تفاوت داشت. عوام بار منفی داشت اما عامه بهمعنای عموم مردم و سوادالناس بود. رهبری تلاش کردند با طرح این گفتمان جلوی فشارهای گروهها و جریانات قدرتطلب به حاشیه رفته را بگیرند.
سومین مقطعی که در آن، مفهوم خواص مورد تأکید جدی ایشان قرار گرفت، سال88 بود. اینبار هم خطر از جانب خواص جدی بود اما ریشه بیماری آنها این بار «ترس» بود. ترس از قدرتطلبان و جریانات پرمدعایی که مقابل رأی عموم مردم ایستاده بودند. ترس خواص باعث سکوتشان میشد. ساکتین از خواص که یا موضع صریح نمیگرفتند یا کم سخن میگفتند یا موضع دوپهلو داشتند یا بالکل کنار کشیده بودند درد اصلی آن دوران بودند. نتیجه آن سکوتهای مرگبار هم البته امروز قابل ارزیابی است.
حالا بعد از سالها خطاب به خواص این دوران که عمدتا جوانان گامدومی هستند، هشدار دیگری از جانب رهبری است که به این راحتی قابل چشمپوشی نیست.
اینبار هم مسئله خواص هستند؛ تعلل و تردید آنها که باعث «کندشدن» حرکت انقلاب میشود. ریشه این تعلل و تردید چیست؟ باز هم ترس اما اینبار ترس از فضای روانی و رسانهای که دشمن بر ذهن عموم مردم شکل داده است. این ترس باعث شده که با صراحت و بیلکنت وارد صحنه نشوند. خود را بین عوام مخفی کنند و خلاصه «تبیین نکنند».
مسئله انفعال و تعلل و تردید انقلابیون یک خطر جدی است که اگر بهزودی تدبیر نشود آثار کلان سیاسی اجتماعی و امنیتی و بلکه تاریخی مهمی خواهد داشت.
«شتابدهنده لازم است. این شتابدهنده برای چیست؟ برای اینکه حرکت کند نشود؛ در مقابل کارهای بزرگ، احساس رعب و وحشت بهوجود نیاید؛... شتابدهنده آن چیزی است که ما به آن میگوییم «خواص»؛ خواص جامعه... این افراد وظیفه سنگینی دارند؛ اینها بایستی جهت عمومی حرکت جامعه را حفظ کنند و نگذارند این حرکت دچار انحراف بشود. اگر خواص جامعه از این وظیفه غفلت بکنند، حوادثی که پیش خواهد آمد ضربههای تاریخی به ملتها میزند؛... امروز جبهه دشمن برای خواص برنامه خاص دارد... که اینها را دچار تردید کنند، دچار تأمل کنند، دچار تعلل کنند، احیانا چرب و شیرین دنیا را به اینها بچشانند، اینها را جذب کنند برای اینکه در بزنگاهها، در نقاط حساس، در آنجایی که لازم است یک اقدامی انجام بدهند، انجام ندهند و آن شتابدهندگیای که از خواص متوقع است، صورت نگیرد؛ برای این کار برنامه دارند. وظیفه خواص این است: در مواقع لازم، باید تردیدافکنی و شکآفرینی دشمن را خنثی کنند و [مسائل را] تبیین کنند؛ «جهاد تبیین»...، ناظر به این است... خواص باید صریح باشند، باید باصراحت حرف بزنند، باید شبههها را از ذهنها زایل کنند، دوپهلو و دوگونه و تردیدآمیز حرف نزنند.»(مقام معظم 1402/11/16)
از بیانات رهبری اینطور برداشت میشود که کشور بهشدت محتاج حضور نخبگان و خواص و پیشروان است. نقشه دشمن نیز ناظر به این جریان است.
تأکید رهبری بر این جریان است و تأکید دشمن نیز بر همین جریان است. همه تلاش دشمن این است که جریان جلوداران انقلاب را دچار انفعال کند. برای این انفعال باید چارهای اندیشید. یکی از مهمترین راهها استفاده از همان نقطه قوت این جریان است یعنی قدرت تحلیل و اندیشه آنها، باید خلأها و ضعفهای روحی را براساس آن توانایی تحلیل و اندیشه پر کرد و دست آنها را پر نمود تا با زاویه نگاه ایمانی و اندیشهای درست صحنه را ببینند و برای همه جامعه نیز دست به تبیین بزنند.