روایت داریوش شهبازی، از کارکرد سقاخانهها از آبرسانی تا نذر و عبادت
تشنهام بر آب سقاخانهات
نیلوفر ذوالفقاری
در کوچه پسکوچههای قدیمی پایتخت که قدم بزنیم، حتما در گذر محلهها چشممان به سقاخانهها میافتد. پنجرههای فلزی سقاخانه، نور سبزی که از دریچهها بیرون میتابد، کاسههای برنجی که با زنجیر به سقاخانه وصل شدهاند و شمعهای روشن روی پنجرههای مشبک، تصویر آشنای آنهاست؛ جایی که نذر آب برای سیراب کردن رهگذران به یاد لبتشنگان کربلا، انگیزه بسیاری از مردم نیکوکاری است که از گذشته تا امروز، آن را بنا کردهاند. سقاخانهها در گذر زمان، از بناهایی با کارکرد فیزیکی یعنی آبرسانی به تشنگان، به سازههایی با کاربرد معنوی تبدیل شدهاند. هنوز هم در برخی محلههای تهران میتوان از سقاخانههایی نشان گرفت که کارکرد خود را حفظ کرده و در پایتخت پابرجا ماندهاند. داریوش شهبازی، مولف، محقق و تهرانپژوه درباره اهمیت آب در زندگی ایرانیان، باورهای اعتقادی آنها درباره وقف آب و ساخت سقاخانهها در شهر توضیح میدهد.
ثواب عظیم و اجر جزیل
اولین دلیل اهمیت دادن مردم به آب، همان نقش اساسی آن در ادامه حیات است. آب بهعنوان منشأ حیات از ابتدای زندگی بشر مهم بوده و حتی دانشمندان در کرههای دیگر دنبال منابع آب هستند تا بدانند امکان زندگی در آنها وجود دارد یا نه؟ ژان شاردن، جهانگرد پرآوازه فرانسوی از حضورش در تهران دوره صفوی چنین ثبت کرده: «در سرزمینهایی که مردم زیاد تشنه میشوند و برای رفع عطش نوشابهای جز آب ندارند، چنین کاری (ساخت بناهای عامالمنفعه در حوزه آبرسانی) از اعمال خیر و پسندیده است و اعتقاد مردم بر این است که سیراب کردن رهگذران تشنهکام ثواب عظیم و اجر جزیل دارد؛ از اینرو در شهرهای بزرگ نهتنها جابهجا تغارهای بزرگی از گل پخته پر از آب برای استفاده رهگذران در خیابانها و کوچهها میگذارند، بلکه کسانی به نام سقا مخصوصا در فصل تابستان مشک بزرگی پر از آب بر دوش میکشند و لیوانی در دست دارند و در کوچهها حرکت و تشنهکامان را به نوشیدن آب دعوت میکنند.»
صدای آب؛ صدای زندگی
در بعضی نقاط دنیا مثل قاره اروپا که آب زیاد و در دسترس است، ارتباط ویژهای میان انسان و آب دیده نمیشود، اما کویری و بیآب بودن سرزمین ما باعث شده آب اهمیت دوچندانی برای مردم داشته باشد؛ چنانچه آبادیها نامشان را از آب گرفتهاند و ایرانیان مبدع قنات بودهاند تا آب را از عمق زمین بیرون بکشند. همه این موارد تأیید میکند که آب برای ایرانیان، عزیز و محترم بوده است. آنطور که شهبازی میگوید، ایرانیان از گذشتههای دور برای آب احترام قائل بودند و آن را ارزشمند میدانستند. مورخان یونانی در بسیاری از سفرنامهها و تاریخنگاریها به این موضوع اشاره کردهاند؛ مثلا هرودوت، موخر مشهور یونان حدود 2500سال پیش نوشته: «ایرانیان آب را آلوده نمیکنند و در آن دست نمیشویند. آنچه ناپاک است در آب نمیریزند.»
وقف لبتشنگان
در هم آمیختن نیاز حیاتی به آب با باورهای مذهبی و آیینهای سنتی، پایه اصلی شکلگیری سقاخانهها در کشورمان بوده است. پیوند میان باورهای مردم یک سرزمین در زمینه نیکوکاری با کمبود همیشگی آب در این پهنه جغرافیایی، نذر آب و ساخت سقاخانه را به انتخابی معنوی برای انجام کار خیر تبدیل کرد. سقاخانهها در شهرهای قدیم به همین دلایل ساخته میشدند و در مسیر پایبندی ایرانیان به باورهای مذهبی، خود را به یکی از مهمترین آیینهای مذهبی شیعیان یعنی واقعه کربلا پیوند میزدند.
شهبازی میگوید: برخی سقاخانهها فصلی بودهاند؛ یعنی در ایام خاصی از سال مثل ماههای محرم و صفر یا دهه عاشورا ساخته میشدند. این سقاخانهها، منابع متحرک آب بودند که کاسهای برنجی برای آبخوردن داشتند و کاسهها معمولا با زنجیر به منبع وصل میشدند. به جز این، برخی ایرانیان بخشی از خانه خود را که در ضلع مجاور با معبر عمومی قرار داشت، به ساخت سقاخانه اختصاص میدادند. برخی زمینهای بزرگتر هم برای ساخت سقاخانه وقف میشدند و در چنین زمینهایی، سقاخانههای معروف تهران شکل گرفتند. برخی از این سقاخانه هنوز در حصار ناصری باقی ماندهاند؛ مثل سقاخانههای نوروزخان و خدابندهلوها.
نذری به روشنی آب
سقاخانه در معماری سنتی ایرانی به فضاهای کوچکی در گذرگاهها و کویها گفته میشد که اهالی و کاسبان برای دسترسی رهگذران تشنه به آب سالم، آن را میساختند و وقف میکردند. سقاخانه در آغاز بیشتر جنبه خدماتی داشت. بانی آن بیشتر بهمنظور ثواب بردن، آن را میساخت. برای آگاهیدادن به رهگذران در شب، شمعهایی در اطراف سقاخانه تعبیه و روشن میشد که بعدها جنبهای مذهبی پیدا کرد و کسانی که نذر و نیازی داشتند هر شب جمعه، شمعهایی را در سقاخانهها روشن میکردند.
درنظر عامه مردم، سقاخانه مکانی مقدس بود و آب جاری در آن متبرک محسوب میشد. سقاخانهها در گذشته گاه از عملکرد روزانه خود فراتر میرفتند و بسیاری از نیکوکاران را به مشارکت در حوزه نیکوکاری برمیانگیختند. شهبازی میگوید: ما ملت ایران از گذشته به نذر کردن اعتقاد داشتهایم. این موضوع حتی در دورههای پیش از اسلام هم وجود داشته؛ بهطوری که در خورابههای پیش از زرتشت یا پرستشگاههای ناهید، اسنادی وجود دارد که نشان میدهد ایرانیان اهل نذر کردن بودند.»
این فضاها به عبادتگاههایی پر از طلا تبدیل شده بودند که انگیزه لشکرکشی افرادی مثل اسکندر مقدونی یا مغولها واقع شدند. بعدها سقاخانهها چنین کارکردی پیدا کردند. بهگفته شهبازی رسالت اصلی سقاخانهها رساندن آب به تشنهها بوده، اما به مرور زمان سقاخانهها کارکردهای متفاوتی پیدا کردند. او میگوید: «نکتهای که باید درنظر بگیریم، تفاوت سقا با آبرسان است. در گذشته که مردم به آب آشامیدنی دسترسی نداشتند، افرادی بودند که از قناتها آب میآوردند، در کوچه و محلهها میگشتند و آب میفروختند، اما سقاها آب را رایگان به تشنهها میرساندند. گاهی افراد خیر و متمولی که نذر خاصی داشتند، هزینه یک مشک آب و یک روز کار آبرسان را میدادند و از او میخواستند به جای فروش آب، آب نذری به تشنهها برساند.»
شمعهای حاجتروایی
آشناترین تصویر از سقاخانهها، تصویر شمعهای روشنی است که مردم نذر میکردند در سقاخانه روشن کنند تا حاجت بگیرند. آنطور که شهبازی میگوید، شمع روشن کردن در سقاخانه ابتدا کاربرد دیگری داشته: «در سقاخانهها شمع روشن میکردند تا رهگذران تشنه در تاریکی شب بتوانند سقاخانه را پیدا کنند و آب بنوشند. بعدها این کارکرد تغییر کرد و شمع روشنکردن برای حاجت گرفتن، به آیین جانبی در سقاخانهها تبدیل شد.» سوگند به صاحب سقاخانهها، حضرت عباس(ع) علمدار، از قسمهای مهم مردم از گذشته بود و درنظر گرفتن موقوفاتی برای سقاخانهها، با هدف ثواب و بهعنوان باقیات صالحات انجام میشد. ضربالمثلهایی هم ویژه سقاخانهها هستند؛ مثلا «از سقاخانه شمع دزدیدن» کنایه از انجام عمل خلاف و نشانه اوج خلافکاری است. «از سقاخانه شمع کشیدن» در برگیرنده مضمونی خاص است. در گذشته، اگر کسی مورد ظلم قرار میگرفت، شمعی از سقاخانهای برمیداشت و نذر میکرد که هرگاه ظالم به جزای عمل خود برسد و مظلوم به حق خود دست یابد، در عوض، بستهای شمع به آن سقاخانه پیشکش کند. افسانههای بسیاری درباره توسل مردم به این سقاخانهها در گنجینه سینه مردم و بهویژه پهلوانان وجود دارد. شهبازی میگوید: «مردم برای سقاخانهها حرمت قائل بودند؛ به همین دلیل هم در هر محله در نزدیکی سقاخانه، رفتار مردم عوض میشد؛ مثلا لوطیها بیشتر مراقب رفتار خود بودند و دعوا و درگیری نزدیک سقاخانه اتفاق نمیافتاد.»