در روزگاری خیابان بابهمایون دالان بهشت بود
الماسیه؛ گذرگاه اختصاصی شاه و شاهزادگان
سمیرا باباجانپور-روزنامهنگار
«سردر الماسیه» یکی از زیباترین گذرگاههای عهد قاجار در همین خیابان بابهمایون است که بهواسطه زیبایی و دلانگیزی محل برپایی جشنها و مراسم شادمانی ناصرالدینشاه بود. زمانی که دروازه ارگ تهران مرمت شد مسیری که دروازه بهسوی آن گشوده میشد سردر الماسیه نام گرفت. مکانی که خاطرات زیادی از تهران قدیم را در خود جای داده است. سردرِ الماسیه آینهکاری بود. درهای آن را از چدن ساخته بودند و کاشیهای نمای آن با دقت نصب شده بود؛ اما گذرگاهی که به آن منتهی میشد کوچهای باریک و کثیف بود. ناصرالدینشاه که میخواست پایتختش رنگورویی نو بگیرد، دستور داد که کوچه سردرِ الماسیه را عریض کنند، از آنجا که این گذر در نزدیکی کاخ گلستان بود باید زیبا و درخور شاهنشاه ساخته میشد. ناصرالدینشاه پس از انجام کارهایی که برای مرمت خیابان خواسته بود، نام خیابان را به باب همایون، تغییر داد.ناصرالدینشاه از سردر الماسیه گذرگاه زیبایی ساخت. درِ شمال اندرونی کاخ گلستان بهسوی الماسیه باز میشد. نام باب همایون کموبیش تقلیدی از نامگذاری عثمانیها بود. آنها به دربار و کاخ شاهی، باب عالی میگفتند. از اینرو، شاه قاجار نیز خیابان نوسازی شده تهران را که در کنار کاخ گلستان جای داشت، بابهمایون نامید. البته در طول تاریخ سردر الماسیه را «در اندرون»، «خیابان نقارهخانه»، «خیابان ارگ» و «خیابان دالان بهشت» نیز نامیدهاند. تغییرات خیابان در زمان خود شگرف بود. از آن کوچه باریک، خیابانی پهن و سنگفرش شده ساختند که در دو طرف آن درختان سر به آسمان کاشته بودند و نردههای فلزی در دو سمت خیابان دیده میشد. جوی آبی نیز از کنار درختان میگذشت و چراغهای روغنسوز آنجا را روشن میکرد. در حقیقت این گذرگاه نخستین خیابان تهران بود که در دو طرف آن درخت کاشتند. گذرگاه سردر الماسیه جایی برای گذر شاه و شاهزادگان بود. درباریان برای رفتوآمد به کاخ گلستان باید از این خیابان میگذشتند. ازاینرو، همواره در پاکیزگی و نگهداری خیابان باب همایون میکوشیدند.
تالار ممنوعه عمارت سلطانبیگم
بهاره خسروی-روزنامهنگار
عمارت سلطانبیگم شجاعی (خانه موزه بازار) با گذشت یک قرن و نیم از عمرش با معماری اصیل ایرانی دوره قاجار، هنوز یک سر و گردن از بقیه بناهای اطرافش زیباتر است. برای ساخت این خانه که به خواهرزن احمدشاه تعلق دارد از بهترین معماران و هنرمندان بهره گرفته شده تا چیزی از قصر شاهانه کم نداشته باشد. در میان همه زیباییها و ظرافتی که برای ساخت این خانه بهکار رفته است تالار آینه بهدلیل شباهت خیرهکنندهاش به تالار آینه کاخ گلستان از دیدنیترین بخشهای این خانه محسوب میشود. سقف اتاق تالار آینه بهصورت قاببندیهای چوبی نقاشی شده و آینهکاریها به شکل مقرنس و قطاربندی و نقاشی روی درهای این تالار از نوع نقاشیهای گیاهی است. وجود حوض خانه و ۲بادگیر بر بام تالار آینه از دیگر ویژگیهای این شاهنشین است.سطانبیگم شجاعی، خواهر زن احمد شاه قاجار و همسر محمدرضا شجاعالممالک تفنگدارباشی دوران قاجار بود. این زوج سالها در محله پامنار در این خانه زندگی میکردند. معماری این خانه به شکل یو (U) است و بخشهای مختلف ساختمان حول یک حیاط مرکزی قرار دارد.
این بنای قاجاری محل زندگی چهرههای سرشناس دیگری هم بوده است. گویا خانواده پدری استاد شهرام ناظری ۲ سال در همین خانه زندگی میکردند. مرحوم «نیر نما» از مالکان این خانه بعد از ورثه سلطان بیگم توجه و اهمیت زیادی به اتاق شاهنشین و تالار آینه داشته است. او با همسر و فرزندانش بهمدت نیم قرن در این خانه قاجاری سکونت داشتند؛ خانهای که در همه اتاقهایش به روی مهمانان باز بود؛ غیراز اتاق شاهنشین؛ یعنی تالار آینه که محوطه ممنوعه خانه محسوب میشد.
گشتوگذار رئیسجمهور آمریکا در امیرآباد
پریسا نوری-روزنامهنگار
بامداد سوم شهریور ۱۳۲۰ ایران توسط متفقین اشغال شد و نظامیان خارجی در تهران و شهرهای مختلف کشور مستقر شدند. گرچه نظامیان آمریکایی ابتدا در این حمله دست نداشتند، اما در ماههای بعد بهتدریج وارد خاک کشورمان شدند.قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر، درباره حضور نظامیان آمریکایی در ایران میگوید: «مستشاران نه فقط در حوزه نظامی، بلکه در تمامی ارکان کشورمان حضور داشتند؛ از سازمان بودجه و بخش کشاورزی تا سیستم آموزشی و... .
برخی از آنها با خانوادههایشان به ایران آمده بودند که تعدادشان در مجموع چیزی حدود ۶۰ تا ۷۰ هزار نفر برآورد شده است.»پس از ورود نظامیان آمریکایی به تهران، احمد قوام، نخستوزیر، با واگذاری اراضی امیرآباد به آمریکاییها موافقت کرد و منطقه امیرآباد تبدیل به اردوگاه نظامی آمریکا در تهران شد. تنها شرطی که قوام درنظر گرفت این بود که «طبق نظر وزارت جنگ، تکمیل ساختمان مزبور طوری به عمل آید که بعداً برای ارتش ایران مورد استفاده باشد.» بدینترتیب، ستاد فرماندهی نیروهای آمریکا در خلیجفارس به فرماندهی ژنرال «دونالد کانالی» با ۲۸هزار سرباز آمریکایی در امیرآباد مستقر شد.
حسین فردوست در خاطرات خود نوشته: «آنها [آمریکاییها] در خیابان امیرآباد یک باشگاه داشتند که مخصوص افسران و درجهدارانشان بود... آمریکاییها بهسرعت باشگاه امیرآباد را به مرکز فحشا تبدیل کردند. کامیونهای آمریکایی به مرکز شهر میآمدند و دخترها را جمع میکردند و به باشگاه میبردند... .» منطقه امیرآباد تا حوالی سال ۱۳۲۴ در اختیار آمریکاییها باقی ماند و فرانکلین روزولت، رئیسجمهوری آمریکا، در حاشیه کنفرانس تهران که آذرماه ۱۳۲۲ برگزار شد به تهران آمد و از اردوگاه نظامیان آمریکایی در امیرآباد بازدید کرد.
حکایت آشی که یک وجب روغن داشت
مریم باقرپور-روزنامهنگار
در میان ساختمانهای کوچک و بزرگ بیمارستان شهید لواسانی یا سرخهحصار عمارتی قرار دارد که سرآغاز ضربالمثلهایی مثل «آشی برات بپزم که یه وجب روغن روش باشه» است. از این عمارت بهعنوان «قصر یاقوت» نام برده میشود که به دستور ناصرالدینشاه ساخته شد.
در منابع مکتوب درباره تاریخچه قصر نوشته شده: «این قصر در سیونهمین سال پادشاهی ناصرالدین شاه ۱۲۶۲ خورشیدی ساخته شد. آن زمان این قصر حدود ۲۰۰ اتاق داشت و علاوه بر تفرجگاه ناصرالدینشاه، محلی برای مراسم آشپزان بود.» اما ماجرای ضربالمثل آشی چیست؟ به دستور ناصرالدینشاه سالی یکبار در این مکان آش نذری پخته میشد و خودش هم در مراسم پخت آش شرکت میکرد تا ثواب ببرد.
در حیاط قصر اغلب رجال مملکت جمع میشدند و برای تهیه آش شله قلمکار هر یککاری انجام میدادند. ناصرالدین شاه هم بالای ایوان مینشست و از آن بالا نظارهگر کارها بود. سرآشپزباشی ناصرالدینشاه هم مثل یک فرمانده نظامی امر و نهی میکرد. به دستور آشپزباشی در پایان کار به هر یک از رجال کاسه آشی داده میشد و او باید آن کاسه را از اشرفی پر میکرد، بنابراین افرادی که کاسه آش بزرگتری به آنها داده میشد و روی آش آنها روغن بیشتری میریختند ضرر بیشتری میکردند و اشرفیهای بیشتری باید میدادند.به همین دلیل اگر آشپزباشی در طول سال با یکی از اعیان یا وزرا دعوایش میشد، به او میگفت: «بسیار خوب! بهت حالی میکنم دنیا دست کیه! آشی برات بپزم که یه وجب روغن روش باشه.» این ساختمان اکنون بهعنوان دفتر اداری و مدیریت بیمارستان استفاده میشود.