آمده بودند، همان روز اول جنگ، جنگندههایشان را فرستاده بودند و تمام بوشهر و پایگاههای دریایی و هوایی ایران در خلیجفارس را بمباران کرده بودند. نیروی دریاییشان هم تنگه هرمز را پاتوق کرده بود. روزهای اول جنگ بود و چاره کار تشکیل «ستاد جنگ دریایی» ارتش تصمیم گرفته بود بعثیها را یک گوشتمالی حسابی بدهد؛ موشک جواب موشک.
جلسه که تشکیل شد، روی اجرای یک عملیات به نتیجه رسیدند که با تاکتیکهای جنگی روز دنیا زیاد نمیشد روی موفقیت آن حساب کرد. قرار شد خلبانان پایگاه ششم شکاری بوشهر بزنند به خاک عراق و بندر امالقصر. اسکلههای البکر و الامیه را بهعنوان گلوگاههای نفتی عراق بزنند و برگردند. ناوچه پیکان هم طبق برنامه باید میزد به دریا و ناوچههای دشمن را نابود میکرد. نیمه شب 7آذرماه 1359، عملیات شروع شد. شروع کار هم با اعجوبههای خلبانی جنگ بود؛ عباس دوران، حسین خلعتبری، سیدعلیرضا یاسینی و حسن طالب. تا عراقیها بهخودشان بیایند، 2ناوچه و 4ناو «اوزا»شان رفته بود ته آب. عراقیها آنقدر دستپاچه شده بودند که راه به راه موشک و ناوچه فرستادند اما یک ناوچه بود که مثل یک شکارچی کهنهکار، یکی یکی شکارشان میکرد. فرمانده ناوچه پیکان با بیسیم به خلبانها گرا میداد و هواپیماها ماموریت را انجام میدادند. ناوچه پیکان یک ناوچه اژدرافکن، 2تا هلیکوپتر و یک جنگنده میگ را هم فرستاد زیر آب.
مرحله آخر عملیات، پیشروی بود و زدن سیلی آخر. نیروها به آخرین منطقه شمال خلیجفارس -یعنی خور عبدالله در سواحل و مرز دریایی عراق- رسیدند. عملیات 12ساعته تمام شد. هر چند موقع برگشت، عراقیها ناوچه پیکان را زدند و فرمانده شجاع و سربازانش را شهید کردند، اما تا آخر جنگ، اسم «مروارید» که میآمد، تن عراقیها میلرزید. معجزه اتفاق افتاده بود؛ 70درصد نیروی دریای عراق توی این عملیات نابود شد.
آب روی آتش
در همینه زمینه :