خانهای در «یوش» همیشه ابریست
در روز تولد نیما یوشیج به خانه او در روستای یوش از توابع نور مازندران سر زدیم که به موزه تبدیل شده است
صفحات تقویم از زادروز پدر شعر نوی فارسی در 21آبان خبر میدهند. به گزارش همشهری، علی اسفندیاری که نیما یوشیج میشناسیمش، سال1276 در روستای یوش از توابع نور مازندران بهدنیا آمد.
نیما نه فقط در یوش بلکه مدتی در تهران و چند صباحی هم در آستارا زندگی کرد. خانه او در محله دزاشیب تهران بعد از مرمت، سال گذشته بهعنوان خانه موزه نیما به روی علاقهمندان به شعر و سرگذشت نیما باز شد، اما برای بازدید از خانهای که نیما در آن متولد شده و تا 12سالگی در آنجا زندگی کرده است باید به روستای یوش سر بزنیم.
یوش در لغت بهمعنای پژوهش و جستوجو است و علامه دهخدا بهدلیل در تاریکی رفتن روستا به هنگام طلوع و غروب خورشید، معنی تیرگی و تاریکی را نیز برای این واژه آورده است.
روستای یوش با طبیعت چشمنواز و بکرش همواره در اشعار نیما بازتاب داشت؛ بهطوری که نیما در نامهای که به یکی از دوستانش نوشت، به این موضوع این طور اشاره کرد: «من یک بچه کوهی بودهام. جنگلها و تماشای قلههای کوهها و مناظر گوناگون قشنگ صحراها و امواج دریا، زندگی در روش ساده و دهقانی، مرا اینطوری تربیت کرده است.»
خانه نیما در یوش همزمان با سالروز تولدش پرجنب و جوش میشود و بازدیدکنندگان را در هوای مهآلود پاییزی به این دیار میکشاند. شراگیم، پسر نیما، خانه را به میراث فرهنگی سپرد و سالهاست زادگاه پدر شعر نوی فارسی به موزه تبدیل شده است.
یادگاریهای نیما در موزه
موزه 2طبقه است و ۲۴ اتاق، دورتادور حیاط دارد و سنگ قبر سفید نیما هم وسط حیاط است. شاهنشین بزرگ و شاهنشین کوچک، 2بخش اصلی این موزه هستند. در بخش شاهنشین بزرگ دستنوشتهها، اسنادی مثل قباله ازدواج و تفنگها به نمایش گذاشته شده و شاهنشین کوچک، فعلا چیزی برای بازدید ندارد، اما در اتاقهای سهدری و پنجدری و ششدری که درمجموع ۱۵اتاق هستند، بخشی از ابزار زندگی نیما مثل: کتری، جوله (شیردان)، نفتدان و وسایل آشپزخانه به نمایش درآمدهاند. اگر هوا بارانی نباشد، برخی از وسایل و حتی کپی اسنادی از زندگی نیما دورتادور حیاط برای نمایش چیده میشود.
تندیس نیمتنه نیما در ورودی موزه به بازدیدکنندگان خانه خوشامد میگوید. از عینک گرفته تا دوربین دوچشمی نیما که از او به یادگار مانده در این موزه به چشم میخورد.
مقبره نیما در خانه یوش
نیما خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده یاد گرفت و در 12سالگی کولهبار سفر بست، از زادگاهش خداحافظی کرد و راهی تهران شد. در تهران، روبهروی مسجد شاه که یکی از مراکز فعالیت مشروطهخواهان بوده است، در خانهای استیجاری ساکن شد و به دبستان حیات جاوید و پس از چندی به مدرسه سنلویی رفت. مثنوی بلند قصه رنگ پریده را در 23سالگی سرود. در اواخر عمر به زادگاهش بازگشت، اما درحالیکه بهعلت سرمای شدید به ذاتالریه مبتلا شده بود، برای معالجه به تهران آمد، ولی معالجات تأثیری نداشت و در تاریخ ۱۳دیماه۱۳۳۸ او از دنیا رفت. نیما را در تهران دفن کردند تا اینکه در سال۱۳۷۲ طبق وصیتش، پیکرش را به یوش بردند و در حیاط خانه محل تولدش به خاک سپردند.
دیدنیهای روستای شاعر
مناسبت امروز، 21آبان، ما را به یوش کشاند و بیراه نیست اگر از دیدنیهای دیگر این روستای خوش آب و هوا نیز یاد کنیم.
بعد از موزه نیما حتما سراغ مقبره کیا داوود بروید. اگر از موزه نیما به سمت جنوب حرکت کنید، بعد از حدود۳۰۰-۲۰۰ متر، مقبره کیا داوود، یکی از بزرگان روستای یوش است که برای اهالی روستا محل متبرکی است.
خانه میرزا مهدیخان نیز از خانههای قدیمی و تاریخی یوش است که در کوچه نیما یعنی یک کوچه بالاتر از کوچه سیروس طاهباز قرار دارد. خانه میرزا مهدیخان این روزها غیرمسکونی است و چون مالکیت خصوصی دارد، نمیتوان از آن بازدید کرد.
در مسیر ورود به روستای یوش از جاده بلده، در سمت چپ جاده، جایی است که محلیها به آن زمین آسیاب میگویند. در اینجا میتوان بقایای یک آسیاب قدیمی و بنای مسکونی متصل به آن را تماشا کرد.
حمام تاریخی یوش، اوزرود، بنای جفت برار و مسجد یوش از دیگر مکانهای گردشگری این روستا هستند. حدود 150نفر در روستای یوش زندگی میکنند و به دامپروری و کشاورزی مشغولند.
روستای یوش از ییلاقهای خوش آب و هواست که فقط در خود روستا ۱۴ چشمه وجود دارد. در نزدیکی این چشمهها باغهای گردو، فندق، گیلاس و زردآلو فراوان است که البته در فصل گرم پر از میوه میشوند.