امامخمینی ره
حضرت سیدالشهدا هم شکست خورد و کشته شد اما پیروزی نهایی را داشتند آنها. مکتبشان شکست نخورد، با کشتهدادن، دشمنان را عقب زدند. معاویه و بساط معاویه را که میخواست اسلام را بهصورت یک امپراتوری درآورد [و ] برگرداند به زمان جاهلیت، ... شکست دادند. یزید و اتباع یزید دفن شدند تا ابد، و لعن مردم بر آنهاست تا ابد، لعن خدا هم بر آنهاست... با حلولماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد؛ ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد، ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ بر جبهه ستمکاران و حکومتهای شیطانی زد، ماهی که به نسلها در طول تاریخ، راه پیروزی بر سرنیزه را آموخت، ماهی که شکست ابرقدرتها را در مقابل کلمه حق به ثبت رساند، ماهی که اماممسلمین، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت، راهی که باید مشت گره کرده آزادیخواهان و استقلالطلبان و حقگویان بر تانکها و مسلسلها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمه حق، باطل را محو نماید... و ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش، انگیزهاش، نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود، من جمله... حکومت جور باید از بین برود (صحیفه امام، جلدهای 11،5و 21).
هر سال یک پیروزی
علامه مرتضی مطهری
اگر ما مبارزه حسین بن علی علیهالسلام را با لشکریان یزید و ابنزیاد از جنبه نظامی، یعنی از نظر ظاهری و صوری، درنظر بگیریم امامحسین(ع) شکست خورد و آنها پیروز شدند. اما اگر ماهیت قضیه را درنظر بگیریم، فکری و اعتقادی است، یعنی حکومت یزید سمبل جریانی بود که میخواست فکر اسلامی را از بین ببرد و امامحسین(ع) برای احیای فکر اسلامی جنگید، در این صورت باید ببینیم آیا امامحسین(ع) به مقصودش رسید یا نرسید؟ آیا توانست یک فکر را در دنیا زنده کند یا نتوانست؟ میبینیم که توانست. 1300 سال است که این نهضت هر سال یک پیروزی جدید بهدست میآورد؛ یعنی هر سال عاشورا، عاشوراست و معنی «کل یوم عاشورا» این است که هر روز به نام امامحسین(ع) با ظلم و باطلی مبارزه میشود و حق و عدالتی احیا میشود. این پیروزی است و پیروزی بالاتر از این چیست؟ یزیدها و ابنزیادها میروند ولی حسینها و عباسها و زینبها باقی میمانند، البته بهعنوان یک ایده نه بهعنوان یک شخص، بلکه بهعنوان یک صاحب اختیار و حاکم بر جامعه خویش. آری، آنها میمیرند اما اینها زنده و جاوید باقی میمانند. (کتاب نبرد حق و باطل ص ۴۱).
مجاهدت علیه انحراف بزرگ
رهبر معظم انقلاب
... تمام راههایی که میشود فرزند پیغمبر از آن راهها استفاده کند برای حفظ میراث عظیم اسلام ـ که میراث جد او و پدر او و پیروان راستین آنهاست ـ در زندگی سیدالشهدا محسوس است؛ از تبیین و انذار، از تحرک تبلیغاتی، از بیدارکردن و حساسکردن وجدانهای عناصر خاص ـ همین خواص که ما تعبیر میکنیم ـ در آن خطبه منا، اینها همه در طول زندگی سیدالشهدا است. بعد هم ایستادگی در مقابل یک انحراف بزرگ با قصد مجاهدت با جان؛ نه اینکه امام حسین (ع) از سرنوشت این حرکت بیاطلاع بود؛ نه، اینها امام بودند. مسئله معرفت امام و علم امام و آگاهی وسیع امام بالاتر از این حرفهایی است که ماها در ذهنمان میگنجد؛ بلکه بهمعنای ترسیم یک دستورالعمل میایستد، تسلیم نمیشود، مردم را به یاری میطلبد، بعد هم وقتی یک عدهای پیدا میشوند ـ که همان اهل کوفه باشند ـ و اظهار میکنند که حاضرند در کنار آن بزرگوار در این راه قدم بگذارند، حضرت درخواست آنها را اجابت میکند و به طرف آنها میرود. بعد هم در میانه راه پشیمان نمیشود. بیانات امام را که انسان نگاه میکند، میبیند حضرت عازم و جازم بوده است برای اینکه این کار را به پایان ببرد. اینکه در مقابله با حرکت انحرافی فوقالعاده خطرناک آن روز، امامحسین (علیه الصلاه و السلام) میایستد، این میشود یک درس که خود آن بزرگوار هم همین را تکرار کردند... (دیدار با پاسداران، شعبان1432قمری).
ایمانی که راه زندگی است
شهید آیتالله سیدمحمد بهشتی
حضرت همواره اثبات میفرمود: شماری، اگر که با زبانشان نپرسند، با نگاههایشان میپرسند که چه منظوری از این حرکت داشتید؟ خود امام(ع) در پاسخ این سؤال توضیحاتی میدهد، بعضی جاها بهصورت خصوصی برای یک نفر بیان میکند، بعضی جاها به چند نفر از نزدیکان، بعضی جاها عمومی است. من از جوابهای خصوصی صرفنظر میکنم و سراغ توضیحات عمومی میروم. در سیره امام(ع)، نویسندگان مکرر و متعدد نقل کردهاند که امام(ع) در توضیح حرکتش فرمود: ای مردم با ایمان! امروز میبینم حق پایمال میشود، باطل حکومت میکند. با معروف مبارزه میشود، از منکر حمایت میشود، طرفداران حق پایمال میشوند، خودفروختگان به باطل تشویق میشوند، در چنین شرایطی یک انسان باایمان متعهد نمیتواند آرام بگیرد و به جهاد، تلاش و کوشش در راه خدا کشیده میشود، چون باایمان و متعصب است. این ایمان برایش دلخوشکن نیست؛ بلکه ایمان برایش راه زندگی است. مگر نه این است که پیغمبر (صلواتالله علیه) فرموده است: در چنین شرایطی بیکارنشستن و دست روی دستگذاشتن گناهی بس بزرگ است. مگر نه این است که قرآن کریم در صدها آیه، بیتفاوتماندن در چنین شرایطی را گناهی بزرگ میشمارد؟
پیامد تلخ سکوت
امام موسی صدر
... جمعیت کوفه چند نفر بود؟ صدها هزار نفر. هر یک از آنان باید با خود فکر میکرد که اگر او ساکت نمیماند و به یاری امامحسین(ع) میشتافت، حسین(ع) کشته نمیشد... همانگونه که در یک شب 30نفر به سپاه امامحسین(ع) پیوستند، اگر هزار نفر، 4هزار نفر، 5 هزار نفر جمع میشدند و به وی میپیوستند، این فاجعه پیش نمیآمد. بنابراین خون امامحسین(ع) در واقع بلندگویی بود که در برابر مردم قرار داده شد و آنان را به مسئولیت و نتیجه کارهایشان آگاه کرد که امروز شما سکوت میکنید یا درهمی میگیرید، یا در خانه مینشینید یا فرزند خود را از ترس کشتهشدن از خیابان به خانه بازمیگردانید، ولی پیامد این کارها در نهایت کشتهشدن امام حسین(ع) است. کشتهشدن امام حسین(ع) یکباره و ناگهانی اتفاق نیفتاد بلکه نتیجه سلسله حوادثی بود که پس از رسول خدا و با روی کارآمدن معاویه آغاز گردید و به شهادت حسین بن علی(ع) انجامید. انحرافی که ابتدا پدید آمد و جزئی بود: سکوت یا ترس یا گرفتن دینار و درهم، گرفتن 10یا 15 لیره یا چند متر زمین! جنایت اینگونه آغاز شد و کمکم سرعت گرفت و بزرگ شد و تا به آنجا رسید که به کشتهشدن پسر دختر رسول خدا، آن هم به شکلی فجیع و دردناک انجامید و هیچکس دم برنیاورد! همه ساکت بودند.
گریستنی که ستایش شده است
آیتالله سیدمحمود طالقانی
این مطلب که افراط در عزاداری مانع توجه به هدف قیام و شهادت امامحسین(ع) شده است، مورد اتفاق همه کسانی است که به تاریخ و مصالح اجتماعی و شرع آگاهند. اگر اعلام پایداری و وفاداری و علاقه و بستگی و نثار عواطف برای آن بزرگان باشد، اشکالی ندارد و بلکه مورد نظر هم هست. پس عزا و گریستن، اولاً هدف نیست و افراط در آن مذموم است، همچنان که خنده زیاد هم مذموم است. گریه و خنده ازجمله خصایص انسان است و تظاهر عواطف و احساسات اوست. اسلام که آمد، چون همه شئون انسان را بهسوی هدف عالیتری متوجه ساخت، گریستن را هم در این راه بهکار گرفت. در صدر اسلام، هر مصیبتی که برای مسلمانان پیش میآمد، میگفتند اول برای حمزه مصیبت بگیرید و بگریید.... گریهکردن به تأثیر تحریک عواطف و فرستادن آن عواطف بهدنبال بزرگان، ممدوح است. چنین گریهای دلیل بر ضعف نیست بلکه دلیل بر شعور و درک زیاد است....علی(ع) در صفین بالای سر عمار گریست. آنها که شعور و تأثر ندارند، گریه نمیکنند. بنابراین نه گریهکردن دلیل بر ضعف است و نه گریهنکردن دلیل بر قدرت. عجیب است که اسلام گریه و سوگ را هم مثل همهچیز دیگر تحت حساب درآورده است و برای هدفی آن را به خدمت میگیرد. انسان باید بفهمد برای چه گریه میکند.
این دستورالعمل ماست
آیتالله جوادی آملی
اگر معلوم شد سر نهضت حضرت سالار شهیدان چیست، آنگاه معلوم میشود که چرا اصرار دارند که ما برای حضرت گریه کنیم. این روایت از امامصادق (سلامالله علیه) بود، وقتی صبحی در محضر امام صادق (سلامالله علیه) نام مبارک سیدالشهدا(ع) برده میشد «لم یر متبسماً فی ذلک الیوم» تا آخر آن روز دیگر حضرت لبخند نداشت. ناله و اشک برای حسینبنعلی (علیهماالسلام) این است که هر جا هستید محافل را گرامی بدارید، مقداری در این ایام برای ابدمان ذخیره تهیه کنیم. در هر روستا و شهری حسینیهها را پر از جمعیت کنیم و برای حسینبنعلی (علیهماالسلام) ناله کنیم، چون هر برکت و شرفی نصیب کشور اسلام شده است، به برکت کربلا بود و این خوی شهادت در انسان شهامت میآفریند. لذا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به حسینبنعلی (علیهماالسلام) میفرماید تو مایه ریزش اشک هر مؤمنی و آنقدر ثوابی که برای زیارت حسینبنعلی (علیهماالسلام) آمده است، برای سایر ائمه نیامده، با اینکه اینها یک نورند. ائمه علیهمالسلام فرمودند بروید زیارت کنید و اگر زیارت حضوری میسر نشد، این زیارت عاشورا را بخوانید، مبادا روزی بر ما بگذرد که به یاد حضرت نباشیم. صبح که از منزل درآمدید و وارد صحن حیات شدید، رو به قبله بایستید و 3بار بگویید «السلامعلیک یا ابا عبدالله، السلامعلیک یا ابا عبدالله، السلامعلیک یا ابا عبدالله و رحمهالله و برکاته»؛ این دستورالعمل ماست.
دفاع از عدالت فلسفه عاشوراست
محمدرضا حکیمی
هنگامی که مینگریم در «خطبه عاشورا»، سخن از عدل میرود و از اینکه عدالت از میان رفته، میفهمیم ما نیز باید با دفاع از «عدالت»، فلسفه عاشورا را زنده نگاه بداریم و با قیام برای اجرای عدالت، از عاشورا دم بزنیم و خود را وارث عاشورا بدانیم. هنگامی که میبینیم «حبیب بن مظاهر اسدی» و «سلیمان بن صرد خزاعی»، در نامه خود به امامحسین(ع) از آن امام بزرگ میخواهند تا بیاید و با ظلمهای اقتصادی نیز مبارزه کند و برای غلبه سرمایهداران بر جامعه اسلامی و سرنوشت جامعه، چارهای بیندیشد، خوب درک میکنیم که تکلیف مسلمانان حسینی و مؤمنان عاشورایی چیست و وظیفه مردمی که خود را ادامه وجود و استمرار تعهد حبیب بن مظاهرها و سلیمان بن صردها میدانند (و باید هم چنین باشد) و ذکر و وردشان «یا لیتنا کنّا معکم» است، یعنی ای عاشوراییان! کاش ما هم با شما بودیم و در راه یاری حسین (ع) شهید میشدیم، کدام است؟... و خوب پی میبریم که آن خون که در جام خورشید ریخته و فجر و شفق را - سرخ فام - بر سراسر آبادیها و زندگیها میتاباند، تجسم کدام آرمان و تبلور کدام فریاد است. این همه و این همه، فریاد دفاع از حقیقت و عدالت است که از حلقوم خونین عاشورا، لحظه به لحظه، چونان تندرهای ستیغ لرزان، در اعماق زندگیها و ملتها طنین میافکند و رسالت سترگ عاشوراییان را، هر چه با عظمتتر، منعکس میسازد....
شهادت حمزهای شهادت حسینی
دکتر علی شریعتی
حمزه یک قهرمان مجاهد است که برای پیروزی و شکستن دشمن رفته، شکست خورده و کشته و شهید شده است... حمزه و سایر مجاهدان برای پیروزی آمده بودند - البته با احتمال اینکه اگر هم شهادت شده، شد - و هدفشان پیروزی و شکستن دشمن بود... بنابراین شهید حمزهای و شهادت حمزهای، عبارت است از مردی و کشته شدن مردی که آهنگ کشتن دشمن کرده... شهادت حسینی کشته شدن مردی است که خود برای کشته شدن خویش قیام کرده... امام حسین(ع) از مقوله دیگری است؛ نیامده که دشمن را با زور شمشیر بشکند و پیروز شود و بعد موفق نشده یا در یک تصادف یا ترور توسط وحشی، کشته شده باشد. این نیست، او درحالیکه میتوانسته در خانهاش بنشیند و زنده بماند، به پا خاسته و آگاهانه به استقبال شهادت شتافته و در آن لحظه، مرگ و نفی خویشتن را انتخاب کرده... امام حسین(ع) یک شهید است که حتی پیش از کشته شدن خویش به شهادت رسیده؛ نه در گودی قتلگاه، بلکه درون خانه خویش، از آن لحظه که به دعوت ولید که از او بیعت مطالبه میکرد، «نه» گفت، این، «نه» طرد و نفی چیزی بود که در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسین شهید است.
زندهتر از او کیست؟
دکتر حسین الهی قمشهای
شما زندهتر از امام حسین علیهالسلام در عالم سراغ دارید؟ اول باید پاسخ بدهید که مگر زنده کیست؟ زنده کسی است که صاحب اثر است در عالم؛ اثرگذار است. چهکسی میتواند صاحب این همه خیرات و اثرات و برکات در جهان باشد و تازه زیر خاک هم خفته باشد؟ اینکه دیگر خفته نیست، زنده است و زندهتر از او کسی نیست! لابد زنده است که اینقدر اثر دارد و صاحب اثر است دیگر؛ لابد زنده است که این قدر همه را دور هم جمع کرده و جمع میکند دیگر. ما باید اشک شوق بباریم. ما که بهخاطر حسین گریه نمیکنیم؛ ما که به احوالات او گریه نمیکنیم که. حسین در مرتبه و منتهی درجهای سعادت است که آنجا حتی فرشتگان هم دارند به حال و جایگاه او غبطه میخورند؛ رشک بهشت دیرینه. اینطور نیست که حالا من بنشینم و بگویم کهای وای، مثلاً من دارم غصه امام را میخورم! برعکس است؛ این امام حسین(ع) است که غصه همه ماها را خورده است... خواستم بگویم السلام علیک یااباعبدالله، یکدفعه دیدم که این اوست که دارد به ما سلام میکند. ما کجا میتوانیم به او سلام کنیم؟ ما که از عالم سلام نیستیم. ما اصلاً رسیدیم به جایگاه
این سلام؟
پشت شیطان میلرزد
سیدمرتضی آوینی
امت محمد را آن روز جز حسین ملجأ و پناهی نبود. چه خود بدانند و چه ندانند. چه شکر نعمت بگذارند و چه نگذارند. واقعه عاشورا دروازهای از نور است که آنان را از ظلمآباد یزیدیان به نورآباد عشق رهنمون میشود. اگر نبود خون حسین، خورشید سرد میشد و دیگر در آفاق جاودانه شب نشانی از نور باقی نمیماند. حسین چشمه خورشید است... قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرمودهاند: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» این سخنی است که پشت شیطان را میلرزاند و یاران حق را به فیض دائم رحمت او امیدوار میسازد.... حیات قلب در گریه است و آن «قتیل العبرات» کشته شد تا ما بگرییم و خورشید عشق را به دیار مرده قلبهایمان دعوت کنیم و برفها آب شوند و فصل انجماد سپری شود... . در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت... نومید مشو که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار میکشد تا تو زنجیر خاک از پای ارادهات بگشایی و از خود و دلبستگیهایت هجرت کنی... و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی... .
بیپناهی حسین ع
علامه حسنزاده آملی
جناب سیدالشهدا(ع) به برادرش فرمود که: اگر من به لانه حیوانات پناه ببرم، بنیامیه بر من دست پیدا میکنند. میداند که او را میکشند و جناب امیرالمؤمنین علیهالسلام میدانست او را شهید میکنند، من عالم میدانم که مرا میکشند، حالا که میداند خب چرا توی خانه؟ چرا توی دهلیز؟ چرا توی یک بیابانی بیاطلاع؟ خوب، حالا که مرا میکشند، طوری کشته و شهید شوم که خون من هدر نرود، مظلومیت من برملا بشود، آنها که بالاخره علی علیهالسلام را میکشتند، لذا میرود به مسجد. اگر مسجد هم نمیرفت آن شب او را میکشتند، به یک وجه دیگر. چه بهتر که حقانیتشان را بر مردم معلوم کنند، در مسجد سر نماز که قساوت و شقاوت را خوب برساند. این را اختیار کرده، این مسیر را برگزیده است، نباید گفت: چرا علی امیرالمؤمنین علیه السلام تن به تهلکه داده؟ چرا؟ قرآن که میفرماید: لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه، ایشان بالاتر از این حرفهاست. امام اختیار میکند آن طریق شهادت را که حقانیتش پیاده بشود و برملا بشود. فرمایش آقای قزوینی با سخن جناب آقای شعرانی هر دو یکی است که فرمود: ائمه تقیه نمیکردند؛ چون عالم بودند به وقت و
کیفیت وفات خود، بله امر به تقیه مینمودند... .
استوارتراز کوه
شهید قاسم سلیمانی
امامحسین(ع) در ریتم حرکتش، از عرفات، از صحرای عرفه تا گودی قتلگاه هیچ تغییر و تحولی در وجودش اتفاق نیفتاد. ما (برخی) وقتها برای جلوهدادن آن درد و آن حادثه و آن دردناکبودن در ذهن شنونده طوری جلوه میدهیم که امام را در یک صحنه گیرافتادهای که هیچ چارهای ندارد جا میاندازیم. من در این صحنههای عمر خودم، خاطرات عمر خودم بعضی از صحنهها را از اسرا و رزمندگان خودمان دیدم، از همین حوادث اخیر در مسئله مدافعین حرم از حملات آدمهایی که از نسل همان آدمها هستند، داعش خوارج زمان ما شبیهتر از خوارج زمان امیرالمؤمنین(ع)، باورم نمیشود در صحنه کربلا العیاذبالله کوچکترین ضعفی اتفاق افتاده باشد. ما وقتی میبینیم آزاده و اسیر ما برای یک روستای دورافتاده کهنوج است با دست بسته این سرش را چرخاند در میان آن همه مسلحی که او را احاطه کرده بودند، فریاد زد مرگ بر صدام ضداسلام!... داعش این شمشیرهای براق برنده، این شمشیرهای خاص سر بریدن را، این جوانهایی که از شیعه گرفتند، 1600نفر را سر بریدند به هر یک از اینها گفتند به مذهب و اصول خودتان پشت و اهانت کنید، آنها حاضر نشدند، تیزی شمشیر را بر گلوی خودش حس میکردند. آن حادثه خیلی عظمت داشت که بعد از 1400سال چنین تأثیری بر جامعه ما گذاشت...
قیام علیه بدعت
سیدجعفر شهیدی
درباره فلسفه قیام عاشورا، امام حسین(ع) خود در این زمینه فرمودند که «من نیامدم که بخواهم بر شما حکومت کنم و قدرتی بهدست آورم بلکه سنت پیامبر(ص) از بین رفته و بدعت جای آن را گرفته است، من قیام کردم برای اینکه سنت نبوی را زنده کنم و بدعت را بمیرانم.» پس صراحتا در اینجا به فلسفه قیام اشاره شده... مظلومبودن با انظلام فرق دارد. مظلومبودن یعنی کسی تمام قدرت خود را برای پیشرفت صرف کند، منتهی طرف مقابل از نظر نیروی نظامی قویتر است اما انظلام این است که کسی دست روی دست بگذارد تا بیایند و او را بکشند، اینها برای گریهکردن و مجلس گرمکردن خوب است ولی هدف اصلی سیدالشهدا(ع) این نبوده است... قیام امامحسین(ع) مخصوص یک دوره نیست؛ البته دیگر امامی نیست و شمری هم مقابل او نخواهد بود ولی رویارویی حق و باطل همیشه بوده و هست. بنابراین اگر زمانی دیدیم، سنت پیامبر(ص) از بین میرود باید مقابلش بایستیم و در هر موقعیتی باید در مقابل هر خطری که متوجه دین و سنت رسولالله(ص) است، بایستیم و جلوی بدعت را بگیریم.
پنج شنبه 13 مرداد 1401
کد مطلب :
167820
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/J6Vpy
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved