سیدمحمدرضا واحدی _ کارشناس فرهنگی
هرچند علما فرهنگ را برایند قوانین، اخلاقیات، اعتقادات، عادات، آداب، سنتها و عرف جاری موردقبول جامعه میدانند اما در کوچه و بازار، فرهنگ را پایبندی به شیوههایی میدانند که غربیها برای جهانیسازی و تباهی فرهنگ ملتها تدارک دیدهاند. امروزه در ادبیات رایج عوام وقتی فرهنگ را به هر چیزی اضافه میکنیم، مثلاً فرهنگ شهروندی، فرهنگ همسایگی، فرهنگ آپارتماننشینی، فرهنگ مدیریت، فرهنگ کسبوکار، فرهنگ معاشرت، فرهنگ مهمانداری و... متأسفانه آنچه به ذهن تبادر میکند روشها و آدابی است که بیگانگان برای ما ترسیم کرده و گاه برای مهم جلوه دادن آن برایش رشتههای دانشگاهی تاسیس کرده و رفتارهای مطابق آن را نشانه رشد و توسعه جا زدهاند. شوربختانه عدهای هم که دنبال تقلید برای ترقی هستند، بیشتر از غربیها پایبند شده و گاه از آنها سبقت هم گرفتهاند.
بنابراین اشکالی ندارد که بین رفتار فرهنگی و فرهنگ رفتاری تفاوت قائل شویم و بهعنوان مثال شهروندی فرهنگی را از فرهنگ شهروندی جدا بدانیم. در این راستا فرهنگ همسایگی یعنی اینکه ماه به ماه همسایهات را نبینی و با همدیگر سلام و علیکی نکنید. مراقبت همسایگان از همدیگر را فضولی بدانید و برای سکونت دنبال فضاهایی باشید که کسی کار بهکار همسایه نداشته باشد. بهخاطر همین بسیار اتفاق میافتد که در روز روشن خانه همسایه را خالی میکنند و کسی به کسی نیست؛ زیرا اصلاً همسایهها همدیگر را نمیشناسند و گمان میکنند خود صاحبخانه است که دارد اثاثکشی میکند. درحالیکه همسایهداری فرهنگی یعنی پناه همسایهات باشی، پشتاش را خالی نکنی و در غم و شادی او شریک شوی و هنگام نیاز دستش را بگیری و در نبودش مراقب مال و ناموسش باشی. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: جبرئیل آنقدر سفارش همسایهها را به من کرد که کم مانده بود گمان کنم همسایه از همسایه ارث میبرد.
اقتصاد و کسبوکار هم همین است. اقتصاد مبتنی بر فرهنگ ما میگوید به طرف معامله ظلم نکن، اجحاف و زیادهروی نکن، از اعتماد مردم سوءاستفاده نکن، گران نفروش، احتکار نکن و... یعنی اخلاق در اقتصاد و کاسبی فرهنگی حرف اول را میزند اما در فرهنگ اقتصادی آنگونه که غربیها و نظام سرمایهداری تعریف میکند مهم سود تو است، حتی اگر ناجوانمردانه و با زمین زدن دیگران به دست آید؛ یعنی اخلاق در فرهنگ اقتصادی رایج هیچ موضوعیت و جایگاهی ندارد؛ درست برخلاف اقتصاد مبتنی بر فرهنگ.
همهچیز را همینطور میتوان دید؛ مثلاً سیاست فرهنگی و فرهنگ سیاست. در فرهنگ دیپلماسی یا سیاسی، اخلاق جایگاهی ندارد و مهم برد تو است، حتی با دروغ و حیله و عهدشکنی و خنجر از پشت زدن. اما علی علیهالسلام میفرماید: اگر میخواستم مثل معاویه سیاست ورزی کنم خیلی از او باهوشتر و زرنگتر بودم. اما علی کسی نیست که اخلاق را فدای سیاست کند و دست از سیاست فرهنگی و اخلاق بردارد. مدیریت هم همینطور است؛ مدیریت فرهنگی حاصل به کارگیری اخلاقیات و عرفیات خودمان در مدیریت است؛ درحالیکه فرهنگ مدیریت سوغات دیگران است و بر حسب آموزههای آنان تعریف میشود. مدیریت فرهنگی که ریشه در اعتقادات و آداب و سنتها و اخلاق و مهربانی مردم این مرز و بوم دارد، میگوید هر کاری از دستات برمیآید برای همنوعت انجام بده. در مدیریت فرهنگی این حرف که « مشکل شماست و به من ربطی ندارد» هیچ ارزش و جایگاهی ندارد. در مدیریت فرهنگی اگر حل مشکل مردم حتی در شرح وظایف تو نباشد اما دستات برسد باید برای حل آن تلاش کنی. در مدیریت فرهنگی بین مردم و مدیر، حاجب و نگهبان و منشی و دربانی وجود ندارد اما در فرهنگ مدیریت آنگونه که غربیها به ما میآموزند، حتی طول و عرض اتاق مدیران باید بهگونهای طراحی شود که از در ورودی تا میز مدیر 10،12متر فاصله باشد که وقتی اربابرجوع وارد میشود مجبور باشد این مسافت را طی کند تا به مدیر برسد. اربابرجوع باید احساس حقارت کند و بیاید آن طرف میز مدیر بنشیند و با عرض ارادت و گردن کج کردن خواستهاش را مطرح کند. در فرهنگ مدیریت یعنی هرچه راه رسیدن به مدیر سختتر باشد، اقتدار و عظمت و شکوه او بیشتر خواهد بود. درهای کنترلدار که با برق کار میکنند و تا منشی و حاجب اراده نکنند باز نمیشود، نشان ابهت و اهمیت تو است و اینکه اربابرجوع چند دقیقه پشت در معطل بشوند بر شکوهت میافزاید. در جلسات باید جایگاه مدیر بالاترین جایگاه و صندلی او با صندلیهای دیگران متفاوت باشد.
پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امیر مؤمنان علیهالسلام در دوران حکومتشان همیشه و درهرحال در دسترس مردم بودند. در خانه آنها باز بود و هر کس میتوانست مشکلش را رودررو با آنها در میان بگذارد. آن حضرت در اینباره فرمود: هرکس عهدهدار امور مردم شود اما خود را از دسترسی مردم پنهان کند که نتوانند به راحتی نیازها و خواستههاشان را با وی در میان بگذارند، خداوند راه دسترسی وی به نیاز و خواستهاش را پنهان میکند.
البته درست است که زمانه تغییر کرده و با توجه به انبوه مراجعان، وجود دفتری که نظم و انضباط مراجعان را تنظیم کند ضروری است اما اگر مدیریت فرهنگی را فراموش کنیم و اصول فرهنگ مدیریت بر ما غلبه کند که متأسفانه تا حدود زیادی کرده است، جدایی مردم از مدیران را در پی خواهد داشت و این اتفاق برای کشور نتیجه خوبی ندارد. مراقب باشیم که به بهانههای امنیتی یا شلوغی یا نوبتدهی و... در دام وسوسههای نفس نیفتیم و خود را از مردم جدا نکنیم. ابنخلدون و مسعودی و یعقوبی مینویسند که معاویه نخستین خلیفه مسلمانان بود که به بهانههایی چون جلوگیری از حمله خوارج و ازدحام مردم، برای خویش حاجب برگزید. پس از او هم خلفای بعدی و نیز دیگر فرمانروایان، حاجب یا حاجبانی گماشتند که محدوده اختیارات و نیز نفوذ و اعتبار آنها، باتوجه به وسعت دربار و ضعف و قوت خلفا و حاکمان متفاوت بود.
پنج شنبه 23 تیر 1401
کد مطلب :
165965
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/KrMDM
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved