• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
چهار شنبه 22 تیر 1401
کد مطلب : 165765
+
-

گفت‌وگو با بابک شهرکی؛ آهنگساز

ملودی‌های تکرار ناپذیر ایرانی

بابک شهرکی، آهنگساز و نوازنده ویلن که صدای سازش خاطره‌ساز نواهای استاد همایون خرم بود و هست، نخستین اثرش را با عنوان «مهرگان» در 14سالگی منتشر کرده و از همان زمان تا‌کنون علاوه بر انتشار آثار صوتی متعدد، ارکسترهای خرم و ارکستر ملی فرهنگسرای بهمن را نیز پایه‌گذاری کرده است. او که از استاد همایون خرم لقب فرزند هنری و نوه هنری استاد صبا را گرفته این روزها با نوای ویلن خود در کنار میلاد کیایی، نوازنده پیشکسوت سنتور و عمران فروزش، نوازنده تنبک باز هم خاطره‌ساز نواهای ماندگار موسیقی ایرانی شده است.


انتخاب آهنگسازان و آثارشان برای اجرا در آلبوم «در عشق زنده باید» بر چه اساسی صورت گرفته است؟
این انتخاب بر این اساس بوده که بتواند سلایق مختلف را در جامعه تا حدودی تحت پوشش قرار دهد. ما سعی کردیم برای درنظر گرفتن سلیقه‌های متعدد تنوعی در انتخاب آهنگ‌ها داشته باشیم.برای انتخاب آهنگسازان نیز قطعا رویکردمان این بوده که آثاری از آهنگسازانی در این مجموعه اجرا شود که هم آثار جاودانه‌ای دارند و هم اینکه از شأنیت بالایی برخوردارند؛ چرا که دغدغه ما این است که موسیقی خوب را معرفی کنیم و موسیقی خوب هم توسط آهنگساز خوب ساخته شده و مردم شنیده‌اند و این خودش یک فرهنگسازی است که مردم آهنگسازانشان را بشناسند.شاید برخی از این آهنگسازان خیلی اسم‌شان کمتر در این روز و روزگار مخصوصا بین قشر جوان ما شنیده شود بنابراین معرفی آثارشان می‌تواند باعث شود اسم این عزیزان سر زبان‌ها بیفتد.

بیشتر آثار در گذشته به‌صورت ارکسترال اجرا شده‌اند. رویکردتان برای برگردان به سه‌‌نوازی چه بوده است؟
یکی از اشتراکات این قطعات تم محور بودنشان است؛ یعنی ارکستراسیون‌شان نبوده که باعث شده این قطعات گیرا و جذاب شوند بلکه هر کدام از این قطعات تم‌های زیبایی داشتند و شاید مشخصه کلی‌شان این است که همه‌شان قابل زمزمه کردن هستند و مردم با هر کدام از اینها خاطراتی را دارند که در حافظه شنیداری‌شان ثبت شده و لزوما اینکه تنظیم ارکسترال شده‌اند دلیلی بر این نیست که ما از این قطعات استفاده نکنیم.بازنوازی حتی با یک‌ساز هم می‌تواند خیلی جذاب باشد.

آیا محدودیت‌هایی برای اجرایشان در قالب سه‌نوازی وجود داشته است؟
ساز تنبک اصولاً محدودیتی ندارد و با تمام ریتم‌های رایج موسیقی ما می‌تواند اجرا کند.ویلن‌ساز جهانی است حتی با یک کوک استاندارد می‌تواند از تمام ظرایف هر نوع سبک موسیقی کاملاً بربیاید چون محدودیتی از بابت ربع پرده‌ها ندارد و در هر فرهنگی ثابت شده است که وقتی ویلن وارد می‌شود می‌تواند به خوبی سازهای همان فرهنگ و همان منطقه در کنارشان قرار گیرند. همانطور که در ایران می‌بینیم که نقش ویلن ایرانی در زمان‌های مختلف از نقش خیلی از سازهای دیگر ایرانی حتی پررنگ‌تر بوده است. محدودیتی که‌ساز سنتور دارد به‌خاطر ۷۲ تا سیمی است که دارد. این سیم‌ها باید ۴ تا ۴ تا یک‌جور کوک شوند و طبیعتاً ما یک تعدادی بیشتر نت نخواهیم داشت و امکان مدلاسیون در هر گامی به گامی دیگر به سادگی میسر نیست.

ترکیب‌سازی‌ (سنتور و ویلن و تنبک) بر چه اساسی بوده است؟
این ترکیبی است که بعد از انقلاب تکرار نشده است به‌دلیل اینکه نسبت به‌ساز ویلن خیلی بی‌مهری شده؛ مخصوصا ویلن به سبک ایرانی. در مورد‌ساز تنبک صحبت نمی‌کنم چون این‌ساز به‌عنوان‌ساز ریتمیک در همه سبک‌های رایج و غیررایج موسیقی ایران همیشه نقش پررنگ داشته و نخستین‌ساز ضربی ماست که می‌تواند با هر نوع موسیقی و هر سبکی همراهی کند.درباره‌ساز سنتور من افتخار این را داشتم در طول فعالیت موسیقایی‌ام با 2استاد برجسته سنتور فضل‌الله توکل و میلاد کیایی همنوازی داشته باشم. در همنوازی ویلن و سنتور یک محدودیت‌هایی وجود دارد ولی حلاوت و شیرینی خاص خودش را دارد. به نوعی همنوازی ویلن و سنتور یک چیزی بین همنوازی ویلن با تار و همنوازی ویلن با پیانو است. چون سنتورنواز خوب و متبحر می‌تواند هم مثل تار یک جاهایی ملودی‌ها را شیرین بزند و هم یک جاهایی همراهی را به زیبایی پیانو انجام دهد.

لزوم بازسازی آثار گذشتگان در شرایط کنونی چیست؟
در هر فرهنگی کارهای ماندگار گذشته تکرار می‌شود. این مسئله در موسیقی کلاسیک جهانی همیشه وجود داشته و همچنان هم که می‌بینم آثار بزرگان کلاسیک تکرار می‌شود. البته این موضوع تبدیل به یک معضل جهانی شده که کارهای گذشته از فخر و تکنیک بالاتر و عمق بیشتری برخوردار هستند و ما هر چه به سمت جامعه صنعتی رفتیم؛ می‌بینیم که از هنر کاسته شده و شاید به زیورآلات اضافه شده و در بسیاری موارد پیشرفت تکنولوژی حتی توانسته کمک‌هایی به موسیقی کند به‌طوری که کیفیت ضبط سازها بهتر شده و نوع الکترونیک موسیقی خیلی پیشرفت کرده است که البته همه می‌دانند نوع اکترونیک موسیقی چیزی نیست که هنر ناب باشد و خیلی خیلی فاصله داریم با آن چیزی که به‌عنوان هنر ناب مثلا در موسیقی کلاسیک جهانی سراغ داریم. در موسیقی ایرانی هم همین اتفاق افتاده و آثار بزرگان ما متأسفانه در شرایط فعلی جامعه ما تکرارناپذیر است. ما در سال‌های گذشته به موسیقی خیلی بی‌مهری کردیم و موسیقی را فقط به‌عنوان یک ابزار نگاه کردیم. فقط برای اینکه کارمان پیش برود و اصلا فکر نکردیم به اینکه موسیقی در جامعه یک عامل فرهنگساز بزرگ است. و الان متأسفانه می‌بینم که موسیقی‌های مبتذل(هر چند موسیقی به تنهایی در خودش ابتذال ندارد اما وقتی با شعر مبتذل همراه می‌شود محصول یک محصول مبتذل است) و آن موسیقی‌هایی که جوانان‌مان متأسفانه به آن گرایش دارند نه‌تنها ارتقای فرهنگی نمی‌دهد بلکه در اغلب موارد ما را دچار ابتذال فرهنگی می‌کند.‌ای کاش مسئولین ما بدانند موسیقی چقدر می‌تواند عامل فرهنگساز مهمی در جامعه باشد! ما صددرصد به تکرار آثار بزرگان موسیقی نیاز داریم و شاید در همین تکرارها بعضی از جوانان متوجه بشوند که چه موسیقی‌های خوبی هم وجود دارد. در سال‌های گذشته دیده‌ایم بعضی از بازخوانی‌هایی که انجام شده به هیچ عنوان مربوط به سن جوانان نبوده و ولی در دل جوان‌ها جا باز کرده و همین نوید بخش اتفاق خوبی است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید