• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
یکشنبه 1 خرداد 1401
کد مطلب : 161307
+
-

اندر نتایج و خسارت‌های یک واگذاری

بحرین را نمی‌خواهم چون نفت و مروارید ندارد!

نگاه
بحرین را نمی‌خواهم چون نفت و مروارید ندارد!

معصومه رضایی؛ تاریخ پژوه

خاندان پهلوی به‌رغم انتقاد از سیاست موازنه مثبت شاهان قاجار و ادعای همیشگی‌شان مبنی بر وطن دوستی و حفظ تمامیت ارضی ایران، در امتیازدهی و واگذاری بخش‌هایی از خاک کشور به بیگانگان و تحمیل قراردادهای استعماری به مردم نسبت به حکومت‌های پیشین، از اقدامی فروگذار نکردند که یکی از مهم‌ترین آنها رضایت به جداشدن بحرین از ایران بود؛ اتفاقی که امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر وقت، از آن تعبیر به شوهردادن دختر کرد و دست‌اندرکاران رژیم پهلوی برای توجیه این جدایی، تبلیغ «بی‌ارزش بودن بحرین» را یکی از سیاست‌های دائمی خود قرار داده بودند. براساس این سیاست، مدام گفته می‌شد که نگهداری بحرین، هزینه‌های زیادی خواهد داشت و هیچ توانی را نیز به کشور نمی‌افزاید. برای نمونه عباس مسعودی، سناتور شاهنشاهی و گرداننده روزنامه اطلاعات، در تاریخ 13/02/1349می‌‎نویسد: «بحرین از نظر منابع طبیعی، وضعیت چشمگیری ندارد...در این سرزمین، مثل دیگر شیخ‌نشین‌ها، کشاورزی وجود خارجی ندارد. از سیر تا پیاز و به قول معروف از سفیدی گچ تا سیاهی زغال خود را، از خارج وارد می‌کند...».
در خاطرات اسدالله علم، وزیر وقت دربار نیز آمده که ازجمله استدلال‌های شاه برای موجه جلوه‌دادن جدایی بحرین از ایران، این است: «اکثریت ساکنان آن جزیره عرب هستند و به زبان عربی سخن می‌گویند. به لحاظ اقتصادی مجمع‌الجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند، زیرا نفت آنجا تمام‌شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد. از نظر اهمیت استراتژیکی و سوق‌الجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز، آن جزایر ارزشی ندارد، از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین، پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست...». او در اظهارنظری عجیب درباره حفظ بخشی از خاک ایران می‌گوید: «من اهل این نیستم که به زور حضور لشگرم، یک جایی را ضمیمه خاک خود بکنم!...». علم در بخش دیگری از خاطراتش می‌نویسد: «به شاه عرض کردم: اینکه بگوییم بحرین بنابر حقوق قانونی از آن ماست، ما را به جایی نمی‌رساند، اگر آن را به زور بگیریم، باری بر دوشمان خواهد بود و موردی برای اختلاف دائمی با عرب‌ها می‌شود، از آن گذشته بسیار هم گران خواهد بود، زیرا منابع نفتی بحرین در حال تمام شدن است...». 

جدای از اینکه آیا با این جنس از استدلال‌ها، می‌توان از بخشی از خاک کشور صرف‌نظر کرد، این پرسش مطرح می‌شود که آیا واقعا جزیره بحرین هیچ ارزش و مزیتی نداشت؟ در پاسخ به این پرسش، برخلاف انگاره‌های شاه و نخست‌وزیرش و سایر درباریان، باید گفت که بحرین از نظر استراتژیک و سوق‌الجیشی، در خلیج‌فارس از جایگاه بسیار ویژه‌ای برخوردار است. درحقیقت اگر ایران در دوره پهلوی بحرین را از دست نمی‌داد، میزان ذخایر انرژی بیشتری را در اختیار داشت و از منابع نفت و گاز این منطقه شاخص در منطقه خلیج‌فارس محروم نمی‌شد! در همان زمان نیز بهره‌برداری از چاه‌های نفتی بحرین، در 1969م/ 1347ش، بالغ بر 3میلیون‌و800هزار تن بود. در ضمن در بحرین، به‌جز منابع نفت، منابع دیگری مانند آلومینیوم نیز وجود داشت که با استخراج آن و احداث کارخانه آلومینیوم‌سازی، سود بسیاری به‌دست می‌آمد. علاوه بر این صنعت صید ماهی آن کشور نیز وضعیت خوبی داشت. همچنین از نظر ژئوپلیتیک منطقه، واقع شدن بحرین در مرز ساحلی عربستان و قطر، فرصت قابل‌ملاحظه‌ای را برای ایران به‌دنبال داشت و میزان دسترسی به آب‌ها، برای ایران بسیار بیشتر بود. درصورتی که بحرین جزو ایران بود، دیگر تشکیل گذرگاه بین‌المللی در خلیج‌فارس معنایی نداشت؛ زیرا تمام آب‌ها در اختیار ایران بود و تقریباً تمام آن منطقه، جزو آب‌های سرزمینی ما محسوب می‌‌شد. بنابراین، این منطقه می‌توانست فرصت‌های متعددی را در اختیار ایران بگذارد که پس از جدایی از آنها محروم شد. در عوض، منفعت در ظاهر استقلال بحرین و در واقع حاکمیت دست‌نشانده انگلیس بر این کشور، به جیب این استعمار پیر رفت! انگلستان بلافاصله پس از جداشدن بحرین، پایگاه نظامی‌اش را در این جزیره افتتاح کرد و توانست نفوذ خود در این منطقه را افزایش دهد. اینک که دهه‌ها از انتزاع بحرین از ایران می‌گذرد، این منطقه به پایگاهی برای قدرت‌های جهانی تبدیل شده و حکومت آن پرونده‌ای سیاه، در تضییع حقوق مردم خویش به‌ویژه شیعیان دارد. سرکوب اعتراضات مردم این کشور در سالیان اخیر که در واقع هموطنان دیرین ما هستند، شاهدی بر این مدعاست.

این خبر را به اشتراک بگذارید