شهنام صفاجو
در بستر هنر ایران «طبیعت بیجان» Nature Morte با نام سهراب شهیدثالث گره خورده؛ درحالیکه این عنوان جذاب از دیرباز روی تابلوی نقاشی بزرگانی چون پل سزان و پل گوگن حک شده است. طبیعت بیجان نشان از رنگ و نور و زیبایی در مواجهه با هر نوع تاریکی دارد و هنرمند نقاش در پسِ سلسلهجنبان این حقیقت است تا سبد رنگارنگ درخت زندگیرا پای سفره جان آدمی آورد. هنر پل سزان یکی از چهرههای مشهور مکتب پست امپرسیونیسم(پسادریافتگرا) با تابلوی «زندگی بیجان با سیب» جان مییابد. برای او سیب، نشانهای از رنگ و تنوع و زیبایی بود و ترجیح میداد روی بوم خود سیبها را رنگآمیزی کند. زیست خاموش هنرمند نقاش بر ثروت رنگها، سادگی ظاهر و تطبیقپذیری در عین زندگی روزمره اشاره دارد. سزان برای خود یک هدف دشوار تعیین کرده بود: غرق کردن سادگی سیب در سپیدی بوم تا «فرمولِ یک» ژانر «طبیعت بیجان» در نقاشی دوره پسادریافتگری باشد. ترکیب میوههای پل سزان ایدهآل هستند؛ رسیده، صاف و یکشکل که زیر گرمای رنگ، غرق نور شدهاند. هنرمند نقاش به شکل ماهرانهای برای هر رنگ میوه، مکانی مییابد تا با ضربات قلم ساده و دقیق نقش بیابند و دیده شوند. پسزمینه کار هم حواس بیننده را پرت نمیکند و سیبها روی میز خاکستری متمایل به قهوهای، در یک کنتراست رنگی حس عمق میگیرند و به چشم میآیند. از سوی دیگر، پل گوگن نابغه پسادریافتگری جهان هم طبیعت بیجان خود را با ترکیبی از کنتراست رنگ به تصویر کشیده و میوهها در پسزمینه سرد میز نقاشی اوبه وضوح خودنمایی میکنند. اینجا هنرمند از قواعد کلاسیک فاصله گرفته و با نگاه ویژه به اشیاء وارد بازی نور و سایه شده است.گوگن در هنر خود توانایی خلقکردن را نشان میدهد. او با توصیف این زندگی بیجان، رؤیای خود را در بازی رنگها و نور و سایه امتداد میدهد تا به درک جهان در دورنمای کلی ذهنش برسد.
هنرمند نقاش در تابلوی طبیعت بیجان با میوه Nature morte aux fruits به ظرافت بر حجمها، سایهها و بازتابها تأکید دارد. همه عناصر صحنه او اشیایی هستند که به سادگی و زیبایی ارائه شدند و میوهها، روشنای این کنش درونی هستند. به این معنا گوگن، طبیعت بیجانی عمیقتر از سبد میوه روی میز را توصیف میکند.
طبیعت بیجان با سیب
در همینه زمینه :