• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
دو شنبه 16 اسفند 1400
کد مطلب : 155777
+
-

گردش ناگزیر ریاض به‌سمت تهران

 پس‌از قطع روابط جمهوری‌اسلامی ایران و عربستان‌سعودی در دی‌ماه1394، رایزنی‌های دیپلماتیک میان 2 کشور باهدف رفع اختلاف‌های فی‌مابین در ماه‌های اخیر وارد مرحله‌ تازه‌ای شده‌است؛ رایزنی‌هایی که اتخاذ رویکرد منطقه‌گرایی و درپیش گرفتن سیاست توسعه مناسبات با همسایگان ازسوی دولت سیزدهم از یک‌سو و ابراز تمایل طرف سعودی برای ادامه گفت‌وگوها با ایران ازسوی‌دیگر، دریچه تازه‌ای روی روابط تهران – ریاض گشوده‌ است.
برهمین اساس هم بود که با وجود اظهارنظرهای مقام‌های سعودی مبنی براینکه 4دور مذاکره با تهران به میزبانی بغداد نتایج ملموسی به‌همراه نداشته‌است، محمد بن‌سلمان، ولیعهد سعودی در مصاحبه با مجله آتلانتیک از توافق اتمی با ایران استقبال و نسبت به بهبود روابط با تهران ابراز امیدواری کرد. این موضع بن‌سلمان در تهران هم با واکنش مثبتی همراه شد و وزیر امورخارجه کشورمان در گفت‌وگویی از اظهارات اخیر ولیعهد عربستان که «نشانگر تمایل آنها برای برقراری روابط دوجانبه با ایران است» استقبال کرد.
حسین امیرعبداللهیان از اینکه عربستان مسیر گفت‌وگو را در پیش گرفته، ابراز خرسندی کرد و ادامه این نگاه را زمینه‌ساز دستیابی به نتایج مثبت دانست. دراین میان اما ابراز تمایل مقام‌های عالی‌رتبه سعودی برای رفع‌اختلاف‌ها با ایران و در واقع گردش آنها به‌سمت کاهش تنش‌ها با تهران چه دلایلی دارد؟ حسین رویوران، کارشناس مسائل خاورمیانه، معتقد است سعودی‌ها با توجه به تحولات اخیر منطقه و جهان و ناامیدی از آمریکا برای امنیت‌سازی، بیش‌از گذشته به‌سوی تهران متمایل شده‌اند و می‌کوشند در وضعیت جدیدی که در ساختار نظام بین‌الملل درحال شکل‌گیری‌است، تعاملات منطقه‌ای خود را پیش ببرند. او البته معتقد است سعودی‌ها در اتخاذ راهبرد ایجاد توازن میان جمهوری‌اسلامی و رژیم‌صهیونیستی دچار تناقضات فاحشی هستند که چاره‌ای جز رفع آنها ندارند. گفت‌وگوی همشهری با رویوران را در ادامه می‌خوانید.

تغییر رویکرد محسوس سعودی‌ها درباره مذاکره با تهران را که در مصاحبه اخیر ولیعهد این کشور نیز نمود داشت، چگونه می‌توان تحلیل کرد؟
این تغییر رویکرد را باید با توجه به تحولاتی که در شرایط کنونی در سطح منطقه و جهان درحال وقوع است، مورد تحلیل و بررسی قرار داد. در واقع اکنون مقام‌های سعودی به این نتیجه رسیده‌اند که تحولات منطقه‌ای درمسیری حرکت می‌کند که گریزی از مصالحه با جمهوری‌اسلامی ایران نیست. ازسوی دیگر تصمیم‌سازان سعودی زمانی که مشاهده می‌کنند ایالات‌متحده درحال تلاش برای رفع مشکلات خود با ایران بوده و دراین زمینه درخواست‌های متعددی برای مذاکره و مصالحه مطرح کرده‌ است، به این نتیجه می‌رسند که رأسا برای رفع اختلافات با تهران وارد مذاکره شوند. همچنین باید به این گزاره هم توجه داشت که ساختار نظام‌ بین‌الملل درحال خروج از سیستم تک‌قطبی با محوریت هژمونی آمریکاست و به‌سمت ایجاد ساختار چندقطبی متمایل شده‌است. به‌نظر من با توجه به چنین شرایطی، مقام‌های عربستان چاره‌ای ندارند جز اینکه متناسب با وضعیت جدیدی که درحال شکل‌گیری است، تعاملات منطقه‌ای خود را پیش ببرند.
تحولات به‌وقوع پیوسته در عرصه جهانی و منطقه‌ای در چه سطحی در رفتار سعودی‌ها بازتاب داشته ‌است؟
مقام‌های عربستان در شرایط کنونی منطقه و با توجه به تحولات اخیر، گرایش بیشتری به گفت‌وگو و تعامل با ایران نشان می‌دهند، چراکه برخی تحولات اخیر، بیش‌از پیش آنان را نسبت به اتخاذ چنین رویکردی مجاب کرده‌است. دراین میان می‌توان به تحولات اخیر در افغانستان اشاره کرد. خروج نیروهای آمریکایی از این کشور ازجمله عواملی بود که تأثیر بالقوه‌ای در تغییر رویکردهای منطقه‌ای آنها داشته‌است. ازسوی دیگر روند کاهش نیروهای آمریکایی در منطقه زنگ هشدار را برای مقام‌های عربستان به‌صدا درآورده ‌است. با توجه به این شرایط، اکنون بحث تأمین امنیت و ضرورت‌های آن بیش ‌از پیش برای کشورهای عربی، ازجمله عربستان‌سعودی مطرح شده‌است. با توجه به تحولات رخ داده، آنها به این نتیجه رسیده‌اند که یا باید به‌دنبال تکیه‌گاه جایگزین برای امنیت‌سازی باشند یا اینکه رأسا برای برآوردن این موضوع اقدام کنند. برهمین اساس هم بود که برخی از کشورهای عربی به‌سوی رژیم صهیونیستی رفتند و به فرایند عادی‌سازی روابط با این رژیم پرداختند و بعضی دیگر هم تمایل خود را برای رفع اختلاف‌ها و گسترش روابط با جمهوری‌اسلامی ایران نشان دادند.
روند پیشبرد گفت‌وگوها میان ایران و عربستان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در ماه‌های اخیر 4دور گفت‌وگو میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی به میزبانی بغداد برگزار شده ‌است، اما به‌نظر می‌رسد آنچنان که باید، نتایج ملموسی به‌همراه نداشته ‌است که به‌نظر من، از نبود زاویه دید مناسب نسبت به تحولات منطقه ازسوی عربستان‌سعودی ناشی می‌شود. آنها بیشتر تمایل دارند وارد گفت‌وگوهای منطقه‌ای شوند، درحالی‌که جمهوری‌اسلامی ایران به‌دنبال گفت‌وگوی دوجانبه است تا دوطرف بتوانند اختلاف‌های موجود فی‌مابین را برطرف کنند. تمایل عربستان به گفت‌وگوی منطقه‌ای، ریشه در بحرانی دارد که این کشور در یمن گرفتار آن شده‌است. در واقع سعودی‌ها تلاش می‌کنند در حوزه یمن به‌گونه‌ای با ایران کنار بیایند و بتوانند پرونده این بحران را هرچه سریع‌تر ببندند و خود را سریع‌تر نجات دهند.
بنابراین می‌توان ادعا کرد که گفت‌وگوها تاکنون آنچنان که باید، موفق نبوده‌است؟
بله. دلیل عمده آن‌هم این است که جمهوری‌اسلامی نمی‌خواهد در مذاکرات، جایگزین انصارالله شود و به‌جای آنها پای میز مذاکره با سعودی‌ها بنشیند. ایران با ‌صراحت این پیام را به طرف سعودی منتقل کرده‌ که خروج از بحران یمن، صرفا از طریق گفت‌وگو با یمنی‌ها امکان‌پذیر است. ما به آنها اعلام کرده‌ایم که دراین مسیر می‌توانیم کمک کنیم، اما نمی‌توانیم جای خالی یمنی‌ها را دراین گفت‌وگوها پر کنیم. به‌همین دلیل هم هست که گفت‌وگوهای جاری میان ایران و عربستان تاکنون با نتایج ملموسی همراه نبوده‌است. اختلاف‌نظرهای موجود دراین زمینه مانعی است که روند گفت‌وگوها را کند کرده‌است.
گفت‌وگوهای هسته‌ای در وین چقدر در گردش ریاض به‌سمت تهران مؤثر بوده‌است؟
به‌نظر من پیشرفت مذاکرات هسته‌ای میان ایران و 1+4 در وین در گردش عربستان‌سعودی به‌سوی رفع هرچه سریع‌تر اختلاف‌ها با تهران نقش مؤثری داشته‌است. با توجه به تحولات اخیر در منطقه غرب آسیا و خلیج‌فارس و عملکرد آمریکایی‌ها، سعودی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که راه گریزی جز تعامل با قدرت‌های منطقه‌ای، ازجمله با ایران ندارند. تحولات افغانستان نمونه بارزی از چنین فرایندی است. سعودی‌ها شاهد بودند که آمریکا از دوره ترامپ مشغول مذاکره با طالبان بود که درنهایت به عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از افغانستان انجامید. به‌نظرم نوع مواجهه آمریکایی‌ها با دولت متحدشان، یعنی افغانستان، سعودی‌ها را به فکر واداشته و به این نتیجه رسانده که باید برای امنیت‌سازی، به‌دنبال جایگزین مناسب‌تری باشند. ازسوی دیگر آنها به این نتیجه رسیده‌اند که با رفع اختلاف‌ها در وین و احیای توافق هسته‌ای، باید تعارضات منطقه‌ای را به حداقل برسانند. برهمین اساس به تلاش برای کاهش تضادها روی آورده‌اند. این درحالی است که ترامپ برخی از کشورهای عربی، ازجمله عربستان‌سعودی، بحرین و امارات را به مسیر عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی هدایت کرد تا این رژیم امنیت آنها را تأمین کند، اما زمانی که صهیونیست‌ها در رویارویی «سیف‌القدس» با فلسطینی‌ها نتوانستند از خود دفاع کنند، این کشورهای عربی دریافتند رژیم صهیونیستی قطعا دربرابر قدرت تهران نیز نمی‌تواند امنیت آنان را تأمین کند.
در نتیجه چنین فرایندی اکنون این کشورهای عربی دریافته‌اند تأمین امنیت آنان ازسوی رژیم صهیونیستی، توهمی بیش نیست و واقعیت ندارد. آنان دریافته‌اند قدرت‌هایی در منطقه وجود دارند که باید با آنها تعامل کرد، ازجمله جمهوری‌اسلامی ایران و ترکیه. بنابراین مقام‌های عربستان‌سعودی به این جمع‌بندی رسیده‌اند که از تعامل با ایران دستاوردهای بهتری خواهند داشت. صحبت‌های اخیر ولیعهد عربستان سعودی را نیز باید درهمین چارچوب تفسیر کرد.
تناقض موجود در رفتار سعودی‌ها که از یک‌سو از رفع اختلاف با تهران سخن به‌میان می‌آورند و ازسوی دیگر از رژیم صهیونیستی به‌عنوان متحد آینده یاد می‌کنند چگونه قابل تفسیر است؟
تصمیم‌سازان سعودی تصور می‌کنند از فراخور درپیش گرفتن سیاست برقراری موازنه میان ایران و رژیم صهیونیستی، می‌توانند امنیت خود را تأمین کنند. براین اساس درعین اینکه از رژیم صهیونیستی به‌عنوان «متحد آینده» خود یاد می‌کنند، تلاش دارند روابطشان با ایران را نیز بهبود ببخشند؛ به‌نظرمن این قابل جمع نیست. برخی کشورهای عربی در هم‌پیمان‌سازی با رژیم صهیونیستی راه اشتباهی را درپیش گرفته‌اند. صهیونیست‌ها دشمن و تهدیدی همیشگی برای امنیت منطقه به‌حساب می‌آیند که تاکنون جنگ‌های متعددی را نیز به راه انداخته‌اند. این تصور که می‌توان در عادی‌سازی روابط با صهیونیست‌ها امنیت به‌دست آورد، توهمی است که متأسفانه برخی کشورهای عربی منطقه، ازجمله سعودی‌ها، همچنان گرفتار آن هستند.

این خبر را به اشتراک بگذارید