درباره نبرد معروف ایران و اعراب در دوره قبل از اسلام که موضوع بزرگترین پروژه سینمایی عربستان سعودی شده است
ذوقار؛ خیانت یا حماسه بزرگ؟
بهنام سلطانی
مدتی قبل در خبرها آمده بود که یک شرکت عربستانی با همکاری دو شرکت تولیدکننده بینالمللی، بزرگترین پروژه سینمایی تاریخ این کشور یعنی فیلم سینمایی «جنگجوی صحرا» را به ارزش 140میلیون دلار کلید زده است. این خبر از اینرو برای ایرانیان مهم است که موضوع فیلم درباره یکی از پیروزیهای قبایل عرب بر ایرانیان باستان است. سعودیها موضوع جنگ تاریخی «ذوقار» را دستمایه ساخت یک فیلم سینمایی بلند قرار دادهاند و با هزینههای هنگفت میکوشند تا نبرد پرماجرای اعراب در برابر امپراتوری ساسانیان را به عنوان یک پیروزی حماسی جلوه بدهند. اهمیت جنگ ذوقار برای اعراب، رویارویی آنها با امپراتوری قدرتمند ایران در ابتدای قرن هفتم میلادی و پیروزی آنها به واسطه اتحاد کمسابقه قبایل عرب است اما این همه ماجرا نیست و برای پیداکردن سرنخهای تاریخی باید زوایای پنهان جنگ ذوقار را مرور کرد.
زوال ساسانیان
اینکه ذوقار کجاست و چرا نبرد ایرانیان با قبایل عرب در این منطقه رخ داد و چه اتفاقاتی منجر به شکست سپاه ایران شد، پرسشهایی است که برای پیداکردن آنها باید تاریخ را ورق بزنیم تا برسیم به اواخر دوره حکومت ساسانیان و تصمیمهای عجیب خسروپرویز که هزینههای گزافی برای ایرانیان داشت. جنگ ذوقار در جنوب عراق امروزی و در منطقهای به نام «حیره» که بعدها به کوفه تغییر نام داد، به وقوع پیوسته است. در این نبرد، قبیله «بکر بن وائل» که زمانی از حامیان ساسانیان بودند با سپاه خسروپرویز وارد جنگ شدند؛ در فاصله سالهای590تا 628میلادی. نکته مهم درباره جنگ ذوقار این است که اعراب برای نخستین بار در برابر سپاه نیرومند ساسانیان به پیروزی رسیدند و قبایل عرب هنوز هم از این پیروزی بهعنوان مقدمهای برای پایاندادن به افسانه شکستناپذیری ایرانیان یاد میکنند. کشورهای عربی هنوز هم درباره این رویداد تاریخی بزرگنمایی میکنند اما واقعیت ماجرا این است که جنگ ذوقار اساسا برای ایرانیها اهمیت تاریخی چندانی نداشته و تنها نکتهاش این است که ضعف و زوال تدریجی دولت ساسانیان را آشکار کرد.
خونخواهی اعراب
جنگ ذوقار یک حماسه بزرگ در تاریخ شبهجزیره عربستان قلمداد میشود که طی آن قبایل عرب در نخستین رویارویی نظامی با امپراتوری بزرگ ایران به پیروزی رسیدند. اما برسیم به پاسخ این سؤال که نخستین نبرد بین ایرانیها و اعراب چگونه رقم خورد. کشتهشدن نعمان بن منذر، آخرین فرمانروای حیره به دستور خسروپرویز اتفاقی بود که باعث خشم و انزجار قبایل عرب و سرپیچی از دستورات پادشاه ایران و در نهایت جنگ و نزاع آنها با ایرانیها شد. لخمیها، قبایل عربی بودند که در دوره امپراتوری ساسانی بر منطقه حیره حکومت میکردند. آن موقع حیره، جزو خاک ایران محسوب میشد و فرمانروای این منطقه دستنشانده حکومت ایران بود. نعمان بن منذر کسی بود که از سوی خسروپرویز بهعنوان فرمانروای حیره در این منطقه حکمرانی میکرد اما قتل او و انتخاب ایاس بن طائی بهعنوان فرمانروای جدید، روابط اعراب با حکومت مرکزی ایران را بهشدت تیره کرد. قتل نعمان و روی کارآمدن شخص دیگری در حیره به مذاق اعراب خوش نیامد و همین موضوع به جنگ ذوقار بدل شد.
یک جنگ، چند دلیل
مورخان، دلایل مختلفی را برای صادرشدن دستور قتل نعمان از سوی خسرو برشمردهاند که هر کدام با دیگری تناقض دارد. یک نقلقول نزدیک به واقعیت این است که خسروپرویز از ایاس بن طائی، فرمانروای جدید حیره خواست اموال نعمان را به تیسفون منتقل کند اما ایاس به شاه گفت که اموال نعمان نزد طایفه بنیشیبان، یکی از تیرههای قبیله بکر بن وائل است و این قبیله از دادن آن امتناع میکند. خسروپرویز هم وقتی خبر نافرمانی قبایل بکر بن وائل را شنید، سوگند یاد کرد که آنها را نابود خواهد کرد. خسروپرویز میخواست سپاه تیسفون را به منطقه حیره اعزام کند اما ایاس در نامهای برای پادشاه نوشت که قبایل بنی شیبان، بنی بکر و بنی عجل جمعیت زیادی دارند و بهدلیل پراکندگی آنها در فصل زمستان، بهتر است این جنگ در تابستان رخ دهد که همه آنها در آب ذوقار جمع میشوند. خسروپرویز این پیشنهاد را پذیرفت و در ابتدای تابستان از قبایل عرب خواست خودشان را تسلیم کنند یا آماده جنگ با امپراتوری ایران شوند. آنطور که در منابع مکتوب آمده، قبایل عرب با دریافت نامه خسروپرویز به وحشت افتادند و بزرگان آن قوم به مشورت نشستند و یکی از بزرگانشان به نام حنظله بن ثعلبه را به فرماندهی خود برگزیدند. حنظله هم گفت که اگر تسلیم شویم همه ما را اسیر میگیرند یا خواهند کشت و اگر حیره را ترک کنیم از شدت تشنگی در طول مسیر جان خواهیم داد. بنابراین قبایل عرب چارهای جز مقاومت در برابر حمله سپاه ایران ندیدند و اینگونه بود که حکم جنگ ذوقار صادر شد.
ورق برگشت
منابع ایرانی روایتهای مختلفی درباره جنگ ذوقار نقل کردهاند که نقطه مقابل روایتهای اعراب است اما واقعیتر بهنظر میرسد. آنطور که در منابع مکتوب ایرانی آمده، سپاه ایران در این جنگ از چند قبیله عربی تشکیل شد و تنها بخش کوچکی از این سپاه به کهنه سربازهای ایرانی تعلق گرفت. خسروپرویز یک سپاه 8هزار نفری را به فرماندهی «هرمز خرداد» به طرف حیره فرستاد و در حیره هم قیس بن مسعود، یکی از فرماندهان مطیع ایرانی در عراق با سپاهی 12هزار نفری و سپاه «هامرز تستری» با 12هزار نفر و سپاه «جلابزین» هم با 8هزار نفر به یکدیگر پیوستند تا سپاه 40هزار نفری ایران به فرماندهی ایاس بن طائی به جنگ قبیله بنی شیبان و بنی بکر برود. قرار بود در این جنگ، ایران با متحدان عرب به حیره بتازد و تا اینجای کار همهچیز بر وفق مراد خسروپرویز پیش میرفت اما پادشاه ایران جایی دچار اشتباه محاسباتی شد که به قبیلههای عرب اعتماد کرد. قبایل عربی که قرار بود در این جنگ سپاه ایران را یاری کنند، در یک بزنگاه تاریخی به سمت سپاه اعراب چرخیدند و سرنوشت این نبرد تاریخی را رقم زدند. قبایل بنی بکر با یک سپاه 10هزار نفری مقابل ایرانیها صفآرایی کردند اما از آنجا که تاب مقاومت با سپاه عظیم ایران را نداشتند، تصمیم گرفتند صحنه نبرد را ترک کنند. در همین احوال نامهای بهدست فرماندهان عرب رسید که تصمیمشان را تغییر داد. قیس بن مسعود، یکی از فرماندهان عرب سپاه ایران که مورد اعتماد خسروپرویز بود نامهای با این مضمون که نبرد با برادران عرب برایش دشوار است، نزد فرماندهان سپاه اعراب فرستاد و اعلام کرد که فردا به اتفاق سربازانش صحنه جنگ را ترک میکند تا ایرانیها غافلگیر شوند.
پیروزی مهم
وقتی جنگ ذوقار در منطقه حیره یا کوفه کنونی درگرفت، ارتش ایران برای برچیدن تاج و تخت امپراتوری بیزانس به رم لشکرکشی کرده بود و در آسیای صغیر و آفریقا به سر میبرد. از اینرو شکست در جنگ ذوقار برای خسروپرویز اهمیت چندانی نداشت، اما شکستدادن امپراتوری ایران برای اعراب بسیار با ارزش بود. چنانکه اعراب بهخاطر پیروزی در این جنگ جشن گرفتند و این نقطه شروعی بود برای شروع جنگهای بزرگ بین ایرانیان و اعراب. پس از جنگ ذوقار بود که ترس اعراب از ارتش ایران ریخت و در سالهای آینده این جرأت را پیدا کردند که به مرزهای ایران ساسانی حمله کنند. ابن یثیر، تاریخ نگار مشهور عربتبار در کتاب «پیشین» نوشته: این پیروزی برای اعراب، تجربه شیرینی بود که بعدها مشوق خوب در فتوحات ایران شد. چنان که درباره این پیروزی اشعار حماسی و افتخارآمیزی توسط شاعران عرب سروده شد.
خیانت به خسروپرویز
پشتکردن قیس بن مسعود به سپاه ایران را باید نقطه عطف نبرد تاریخی ذوقار دانست. خیلیها اقدام فرمانده عربتبار سپاه ایران را خیانت آشکار به خسروپرویز میدانند اما روی دیگر سکه این است که قیس با این اقدام وفاداری به همقبیلهایهایش را نشان داده است. سپاه ایران در روز نخست، دست بالا را داشت و در روز دوم هم بهرغم کمبود آب، برتری کامل داشت اما سپاه قیس بن مسعود بهطور ناگهانی و طبق تبانی قبلی صحنه را ترک کرد و یکی از جناحین سپاه ایران به کلی از هم پاشید. در تاریخ ابن خلدون آمده که ایرانیها به هزیمت رفتند و در گرمای طاقتسوز حیره، همه یا کشته شدند یا از تشنگی مردند. اینگونه بود که سپاه ایران مغلوب اعراب شد.
خبط سیاسی
بیش از 1500سال از جنگ ذوقار سپری شده اما تاریخ، خطای سیاسی و اشتباه محاسباتی خسروپرویز در کشاکش این نبرد حیثیتی را فراموش نخواهد کرد. خطای بزرگ خسروپرویز برانداختن قبیله «بنی لخم» و قتل نعمان، فرماندار مطیع حیره بود که در شکستهای سپاه ایران در زمان یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی هم نقش داشت. اگر قبیله بنی لخم در زمان حمله اعراب به ایران همچنان بر سر کار بود و گزندی به دوستی دیرینه آنها و ساسانیان نمیرسید، حیره بهمثابه دژ دفاعی قدرتمند عمل میکرد و اعراب نمیتوانستند به سرعت خود را به مرزهای ایران برسانند. خبط سیاسی خسروپرویز در برانداختن حائل بین قلمرو ایران و اعراب، برخلاف سیاست دولتهای قبلی بود.