30نوع حادثه در کمین تهران
گفتوگو با مدیر عامل انجمن خانه نجات ایران درباره وضعیت ایمنی در شهر
در میان مشکلاتی که روزافزون بر سرمان آوار میشوند شنیدن این خبر که تهران 33هزار ساختمان ناایمن دارد که 3هزار ساختمان پرخطر محسوب میشوند، سلامت روانی شهروندان را بهشدت تهدید میکند. زندگیکردن در محیطی ایمن، حق مسلم هر فردی محسوب میشود؛ اما این حق این روزها در سایه دیگر مشکلات اقتصادی و اجتماعی قرار گرفته و مورد توجه نیست. احمد بختیاری، مدیرعامل انجمن «خانه نجات ایران» و رئیس شبکه ملی امداد و نجات سازمانهای مردمنهاد، میگوید: هماکنون شهر تهران در خطر رخداد 30مدل حادثه قرار دارد و نباید از ایمنی غافل شد.
نگرانی بسیار زیادی در مورد وقوع حوادثی مانند زلزله در تهران وجود دارد. با توجه به تجربه و تخصصی که شما در حوزه مدیریت بحران و بلایا دارید وضعیت ایمنی در شهر تهران را چگونه میبینید؟
هماکنون در شهر تهران امکان رخداد 30مدل حادثه وجود دارد؛ حوادثی مانند آتشسوزی، اپیدمی بیماریها مانند بیماری کرونا که درگیر آن هستیم، زلزله یا حوادث ترافیکی و رانندگی و فرونشست زمین. هر کدام از این حوادث متفاوت هستند و وقتی ما صحبت از ایمنی میکنیم باید بگوییم که نسبت به کدامیک از حوادث میخواهیم ایمنی را بسنجیم. در مورد زلزله باید گفت که گذشته شهر تهران نشان میدهد که تهران سابقه رخداد زلزلههای بالای 6تا 7ریشتر را هم داشته، بنابراین زلزله تهران یک واقعیت است و احتمال وقوع آن وجود دارد. این یک مسئله علمی است. آنچه باید به آن توجه داشت، آمادگی در برابر زلزله است. باید پرسید چقدر برای رخداد چنین حادثهای آمادهایم که جواب این است که اصلاً آماده نیستیم.
منظورتان از آمادگی را توضیح میدهید؟
منظور از آمادگی، همه جنبههای آمادگی است؛ آمادگی دولت، آمادگی مردم، آمادگی فضاهای تجاری و عمومی شهر که اینها متفاوت است. برای مثال، آمادگی مردم بسیار پایین و تقریباً میشود گفت صفر است. زلزله 5.2ریشتری سال 96را بهخاطر دارید؛ بعد از وقوع زلزله، تهران به سرعت قفل شد و مردم تقریبا نمیدانستند که باید چه کار کنند! شاید در صحبت مسئولان مختلف ببینید که در مورد آمادگی مردم به اعداد 2، 3و 5درصد اشاره میکنند اما ما میگوییم درصد آمادگی مردم کمتر از اینها و حتی صفر است. آمادگی مردم فاکتورهای مختلفی دارد. مثلا باید ببینیم مردم چقدر آموزش دیدهاند و آگاه هستند که در زمان زلزله فرار کنند و پناه بگیرند. بعد، اگر آموزش دیدهاند آیا موقعیت پناهگیری محل کار و منزل خود را شناسایی و تمرین کردهاند. در مرحله بعد، آیا لوازم و تجهیزاتی که در زمان وقوع حادثهای مانند زلزله نیاز است را تدارک دیدهاند. یک پله جلوتر از این اقدامات اولیه این است که آنها بدانند نزدیکان خود را در زمان حادثه کجا پیدا کنند. سنای آمریکا از حدود 40-50سال پیش اعلام کرد که همه مردم یک محل امن را بهعنوان محل قرار با اعضای خانواده خود مشخص کنند تا افرادی که بعد از زلزله به مشکل میخورند و نمیتوانند خانواده خود را پیدا کنند دچار این سردرگمی نشوند. در جامعه ما، اما هیچکدام از این موارد جدی گرفته نشده. بنابراین، وقتی همه فاکتورها را کنار هم میگذاریم به این نتیجه میرسیم که آماده نیستیم. در مورد آمادگی دولت و اقدامات آن هم هیچ کاری صورت نگرفته؛ سیل کوچکی در جنوب کشور رخ میدهد و 50هزار نفر تحتتأثیر قرار میگیرند، دولت در آنجا گرفتار میشود. به این نکته توجه داشته باشید که دولت در تهران است. بنابراین اگر در تهران اتفاقی بیفتد و 10میلیون نفر آسیب ببینند تصور میرود فاجعه رخ دهد. بخش خصوصی نیز آمادگی ندارند، نیمی از ساختمانهای بخش خصوصی هماکنون فرسوده و ناایمن هستند. نمونه آن اتفاقی بود که در کلینیک سینا اطهر رخ داد و چندین کشته و مصدوم داشت.
با این شرایط برای ارتقای سطح ایمنی در شهر چه اقداماتی میتوان انجام داد؟
هم به اقدامات فیزیکی و زیرساختی نیاز است هم فرهنگسازی و آگاهیبخشی. اگر این دو محور همزمان با هم پیش نروند هیچکدام اثربخش نخواهند بود. زمان زلزله را درنظر بگیرید. ساختمانی از نظر زیرساختی و اصول مهندسی کاملا ایمن است، این ساختمان با زلزله 7ریشتر هم فرو نمیریزد اما داخل ساختمان با انواع گلدان و لوستر و کمد و ویترین تزئین شده. از آنطرف، افراد داخل ساختمان آموزش ندیدهاند که چگونه پناه بگیرند. ساختمان ریزش نمیکند اما وسایل و همچنین فرار افراد باعث به خطر افتادن جان آنها میشود. برعکس این وضعیت زمانی است که افراد کاملا آموزشدیده و آماده هستند اما از فرسودگی و ناایمنی ساختمان محل سکونت خود اطلاع ندارند. ساختمان فرو میریزد و افراد جانشان را از دست میدهند. پس هر دوی عوامل بالا باید توأمان جلو بروند، البته باز بحث فرهنگ در اولویت است. اگر فرهنگ ایمنی در میان مردم رایج باشد، آنها از همان ابتدا حاضر نخواهند شد ساکن ساختمان ناایمن شوند. ایمنی نزد آنها بر نمای قشنگ ساختمان، متراژ بزرگتر، یک کوچه بالاتر بودن و... میچربد و حاضرند در خانهای کوچکتر، با نمای ساده و یک کوچه پایینتر اما امنتر زندگی کنند. بنابراین، در حوادث با شدت کمتر، فرهنگ بسیار مهم و نجاتبخش است و در حوادث بزرگ، فرهنگ و زیرساخت هر دو مهم هستند.
بهنظرتان اقدامات سازمان آتشنشانی در راستای ارتقای فرهنگ ایمنی مؤثر بوده است؟
تا آنجا که در خاطرم است در برنامه 5ساله دوم شهرداریها، سازمان ایمنی و خدمات آتشنشانی موظف به آموزش 50هزار داوطلب آتشنشان شد و سازمان پیشگیری و مدیریت بحران نیز قرار شد که 50هزار داوطلب واکنش اضطراری محله که به آن گروههای دوام میگفتند را آموزش دهد. این سازمانها در این راستا آموزشهایی ارائه کردند و نمیشود گفت که مؤثر نبودند، اما از آنطرف نمیشود هم گفت کافی بودند. در واقع همه اقدامات پیشگیرانهای که تا امروز در زمینه ارتقای فرهنگ ایمنی و افزایش سطح امنیت شهر برداشته شده خوب بوده و وقتی وضعیت امروز را با 15سال پیش مقایسه میکنیم که در سازمان آتشنشانی کلمه داوطلب معنا نداشت، میشود گفت قدم رو به جلویی برداشته شده اما در شهر بیقواره و پرجمعیت تهران به اقدامات مؤثرتری نیاز است.
شما در طول فعالیت خود اقدامات مشترکی هم با سازمان آتشنشانی داشتهاید؟
بله، ما بهصورت مشترک در زمینه فعالیتهای آموزشی همکاری داشتهایم. 2سال پیش درخصوص آموزش انجیاوها که حوزه تخصصی ماست، با سازمان همکاری کردیم. در پروژه ارزیابی ساختمانهای بلندمرتبه نیز کار مشترک انجام دادیم. در قالب این پروژه، کارشناسان مربوطه در ساختمانهای بالای 10طبقه مستقر میشدند و نکات ایمنی مورد نیاز در زمان وقوع حادثه را آموزش میدادند.
مکث
استقبال از طرحهای آموزشی چگونه بود؟
آموزشهای ایمنی و آتشنشانی هنوز یک دور کامل میان مردم نچرخیده، بنابراین هنوز چنین اقداماتی مخاطب دارد و از آن استقبال میشود. در زمینه آموزش و اطلاعرسانی رسانهها نقش مهمی دارند. هماکنون رسانهها بیشتر بهخود حادثه توجه میکنند و بعد از یکی دو سال از وقوع حادثه، باز خبر آن را میشنویم اما در زمینه آموزش و پیشگیری چندان مطلبی از آنها نمیشنویم. باید روی این حوزه کار مؤثری شود.