کلانشهری به نام تهران و رویکرد کلان فرهنگی
مهدی توکلیان؛ فعال فرهنگی
هرچند امروز در کلانشهرهای بزرگ مانند پایتخت، بر تعداد اماکن فرهنگی هنری مانند: فرهنگسراها، خانههای فرهنگ، سالنهای نمایش در برخی از مراکز، گالریهای هنرهای تجسمی، نمایشگاههای هنری دوسالانه، سوگوارهها و جشنوارههای هنری، نمایشگاههای کتاب، سمینارها و کنگرهها افزوده شده است، اما با وجود کوششهای فراوان شهرداری، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر نهادها، هنوز کثرت فضاها و فعالیتهای فرهنگی، پاسخگوی جمعیت مردم پایتخت نیست و این در حالی است که گسترش فضاهای فرهنگی هنری و تفریحی نسبت به پایتختهای بزرگ جهان و ظرفیتهای موجود متناسب با جمعیت چند دهه قبل بوده و نسبت به رشد و افزایش جمعیت تغییرقابل توجهی نکرده است؛ درحالیکه گسترش شهروندی و مهاجرت به این کلانشهر در بعد داخلی، منطقهای و ملی رشد قابل توجهی داشته است که بهنظر میرسد بررسی دقیق این موضوع در قالب کارگروهی از نهادهای متولی آمار و ارقام قابل احصا باشد.
تهران از دیرباز محل زندگی اقوام و طوایف گوناگون با زمینههای فرهنگی و تربیتی کاملاً متفاوتی است. باور به اینکه تنها امر فرهنگ است که میتواند زمینه گفتوگو میان شهروندان را مهیا سازد و آنان را از قید تعصبهای بیدلیل قومی و دینی رهایی بخشد، مهمترین عاملی که میتواند زندگی جمعی گروههای مختلف قومی، دینی و اجتماعی را در کلانشهر تهران تسهیل کند، بهکارگیری یک برنامه فرهنگی هدفمند در جهت شیوههای مناسب زندگی در یک محیط چندفرهنگی و استفاده از مواهب چنین فرصتی است. با وجود تفاوت و تنوع صورتهای هنری اقوام و ملل گوناگون، فرهنگ و هنر در طول تاریخ جلوه گر اندیشه، تفکرات ناب و عرصه نمایش و احساس ظریف و باریک بین انسان بوده است و شهروندان در مسیر این تلاش به زبانی دستیافته که بیاعتنا به مرزهای جغرافیایی، تمدنها و فرهنگهای گوناگون با انسانهای دیگر ارتباط برقرار کرده و حیطه تأثیر خود را تا اعماق تاریخ نفوذ داده است.
از سوی دیگر میبایست به نقد مؤثر اقدامات فرهنگی در خنثیسازی آثار مخرب هجمه فرهنگی دنیای غرب به فرهنگ و تمدن ملل شرق توجهی جدی شود. امروزه یکسانسازی فرهنگی و جداسازی ملل شرق و بهخصوص ملل اسلامی از هویت ملی و دینی خود، سیاستی است که با قدرت و پیگیری غیرقابل باوری از سوی نهادهای قدرت و ثروت اعمال میشود. بیشک تنها ابزار توانمند برای مقابله با این هجمه همهجانبه تکیه بر داشتههای خودی و به کارگیری اندیشمندانه ثروتها و میراث فرهنگی و میراثی ایران اسلامی است. میراثی ارزشمند که از طریق مراکز فرهنگی باید به نسلهای جوان و جدید شناسانده شود. از طرفی فرهنگ، نقش غیرقابل انکاری در ارتقای حیات معنوی انسانها دارد و از آنجا که انسان مخلوقی است جدای از ساحت مادی و محدود خود، دارای ابعاد بیکرانهای از توانمندی های روحی و معنوی است که جز با استفاده از ابزار فرهنگی آشکار نمیشود و به بهرهوری نمیرسد.
با نظر به موارد طرح شده، شبکه فعالیتهای فرهنگی در کلانشهری چون تهران را میتوان واجد خصوصیات زیر دانست. امر فرهنگ مانند بسیاری دیگر از امور مربوط به حیات جمعی انسانها در چند سطح قابل بررسی است؛ مثلا در سطوح مدیریتی با تعدد متولیان در امر فرهنگ روبهروست. به بیان دیگر امر فرهنگ که میتواند بهعنوان یکی از مؤثرترین عوامل در ایجاد وحدت ملی و تقویت هویت ایرانی نقش ایفا کند، لازم است از یک سمتگیری واحد و هدفمند در سطح کلان برخوردار شود و هر نهادی مطابق دیدگاههای خود به اجرای سیاستهایی در این زمینه نپردازد.
از دیگر مسائلی که در حوزه فرهنگ در سطح کلانشهر قابل مشاهده است حفظ نگاه سنتی به این مقوله و عدمبهرهگیری از نظریههای جدید، راهکارها و ابزار مرتبط با آن در سیاستهای اجرایی است. همچنان ساخت کتابخانه و بناهای فرهنگی مذهبی و مساجد و دیگر عناصر و فضاهای فرهنگی بهعنوان تنها اقدامات قابل انجام از سوی مسئولان نگریسته نشود؛ درحالیکه برنامهریزی دقیق و هدفمند برای فعالیتهای قابل انجام در این فضاها در ارتباط با نیازهای جدید استفادهکنندگان و به روش روحیه خلاقیت و نوآوری در راستای تحقق اهداف تعیین شده برای جایگاه فراملی و ملی پایتخت در زمینه فرهنگی ضروری بهنظر میرسد، امروزه زندگی شهری کنونی نیاز به قوانین و ارتباطات خاصی دارد که هرگونه قصور در نادیده گرفتن قوانین در حیطه آن، بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی را در پی دارد. اگر قوانین مربوط به شهروندان یعنی جلوگیری از تخریب اموال عمومی، ایجاد فضا و محلهای سالم، احساس مسئولیت نسبت به محیط زندگی و کمک به حاکمیت قانون مدنظر قرار گرفته و رعایت شود، باعث تقویت اساس قوانین شهروندی و فرهنگ شهرنشینی شده و از بسیاری از هزینههای گزاف که مسبب آن ناهنجاریها و ناملایمات اجتماعی است، جلوگیری خواهد کرد.
دنیای مدرن دارای متنی فرهنگی است که در آن عناصر فرهنگی به منصه ظهور میرسند و تمام تعاملات اجتماعی و کنشهای افراد در این بستر فرهنگی شکل میگیرند و معنا میشوند. تبیین این تعاملات که خود موجب پدیداری سلایق فردی و سبک زندگی افراد میشود با 2 رویکرد دینی و جامعه شناختی حائز اهمیت هستند. مدیریت شهری در بطن برنامهریزیهای توسعه محور خود در حوزه فرهنگی لازم است با درنظر گرفتن اینکه در جامعه ایران که فرهنگ غالب مذهبی است، به مساجد و محلههای با اصالت و هویت دار شهری نگاهی متفاوت داشته باشد تا با رویکرد ی که امروزه در اکثر موارد، شاهد سبک زندگی مدرن مصرفی هستیم و چالشهایی را بهوجود آورده است نیز بتواند بپردازد. از آنجا که بهتدریج محیط و تعاملات اجتماعی، انسان را از جامعه سنتی فاصله میاندازد، سبک زندگی مدرن بیشتر متجلی میشود و در جامعه ایران که فرهنگ مذهبی غالب است، الگوی سبک زندگی مدرن و مصرفی موجب تقابل گردیده است و پیامدهایی را به همراه داشته است. درصورتیکه با ایجاد تلاش در جهت سبک زندگی دینی و تقویت ایمان مذهبی و مسجدمحوری میتوان چالشها را تقلیل داد و با رهایی افراد از خودبیگانگی آنها را به هویت دینی و ملی خود رهنمون کرد. امروزه زندگی در کلانشهرها به یک امر مشقت بار و فرسودهکننده ذهن و جسم آدمی تبدیل شده است. مسجدمحوری و محله محوری یکی از راهکارهای مهار این بحرانها و کاهش تنشها و فشارهای روحی وارده بر شهروندان است که با فراهمآوری امکان استفاده آنان از فضاهای عمومی مذهبی و سنتی با رویکرد گردشگاهی و فراغتی، میسر میشود. توجه به فضاهای عمومی و برنامهریزی برای آنها و همچنین خلق فضاهای جدید متناسب با نیازهای معاصر در دوران اخیر به دغدغهای برای مدیریت شهری تبدیل شده است.