دستنیافتنیها
علی عمادی - روزنامهنگار
پول، قدرت، احترام و خانواده؛ اینها عناصر اربعه و سازنده سه پدرخوانده هستند. آنچه این 3فیلم را متفاوتتر از هر اثر نمایشیای از دنیای تبهکاران میسازد، حضور درهمتنیده این چهار رکن است؛ هرچند که در موقعیتهای مختلف وزنهای متفاوتی مییابند. ویتو با دست خالی خانواده را ثروتمند میکند اما ثروت پلههایی میشود برای فتح قلههای دیگر و همین است که کاسبی آنها تعطیلبردار نیست. در جنگ قدرت با خانوادههای مافیایی– سیسیلی دیگر، کار تا جایی پیش میرود که کسبوکار مختل نشود. پول هنگفت، موجب میشود ابزار قدرت یعنی سیاست و قانون و حتی کلیسای کاتولیک به سمت آنها غش کند اما در همین حال، دون کورلئونه پدر با تمام استفادهای که میتواند از موادمخدر ببرد به معامله آن پشت میکند تا حمایت قانون را از دست ندهد یا کورلئونه پسر، منافع قمار را کنار میگذارد و پولی هنگفت را برای قانونی شدن کسبوکار به پای مردان کلیسا میریزد. این معادلات اما شاخصهای جدیتر دارد که نخستین صحنه پدرخوانده تأکیدی است بر آن؛ بوناسرا در عروسی دختر دون کورلئونه تقاضای عدالت در برابر پول از او دارد و پدرخوانده آن را توهین بهخود تلقی میکند چون شرط آن صرفا ادای احترام به اوست. بوناسرا او را پدرخوانده خطاب میکند، دستش را میبوسد و خیلی زود عدالت برایش اجرا میشود. این مزیتی است که همه نزدیکان به خانواده از آن منتفعاند. بیاحترامی به هر یک از اعضای خانواده تاوانی دردناکتر از مرگ دارد چون آنچه اصل بر آن بنا شده، خانواده است. خانواده در کانون قرار میگیرد تا سه عنصر دیگر آن را به اوج برسانند و همین است که خیانت به خانواده، سزایی تلختر از بیاحترامی در پی خواهد داشت. شاید همین اصالت است که خشونت آشکار این 3فیلم را توجیهپذیر میسازد و نگرههای منفیاش را میپیراید. جذابیتهای درخشان زندگی این موجودات از هر نظر دستنیافتنی، لایههای غمبار هم کم ندارد. باوجود همه تمرکز کانونی، بزرگترین ضربهها از هر حیث ازسوی خانواده است و متزلزلترین روابط درمیان اعضای خانواده دیده میشود و این پارادوکسی است که درام پدرخواندهها را جلا میبخشد و سرنوشت را رقم میزند؛ سرنوشتی محتوم به فنا. امپراتوری بیبدیل پدرخوانده با همه جلال و شکوهش گریزی از نابودی ندارد چون میرایی خصلت همیشگی هر خلقتی است.