هجوم به شهر، نا امید از آرمانشهر
سامان رضایی
بشر سالها پس از گذر از دوره شکار و غارنشینی و رو آوردن به زندگی جمعی در سودای آرمانشهری بود که یونانیها به آن یوتوپیا و اعراب، مدینه فاضلهاش نامیدند. چند هزار سال طول کشید تا اینکه بشر به همان تعریف یونانی این مفهوم بسنده کند؛ تعریفی که در معنای اصل واژه utopia به معنای «جایی که وجود ندارد» است. بشر ناامید از داشتن یک آرمانشهر آن را به مفهوم «شهر» فروکاست و جمعیتهای پراکنده روستایی به شهرها هجوم آوردند. آنطور که آمارها نشان میدهند در سال 1300میلادی فقط یک دهم و در سال 1900میلادی حدود یک ششم جمعیت جهان ساکن شهرها شده بودند. این آمار در دهههای گذشته به نیمی از جمعیت جهان رسیده است و در این زمینه ایران گوی سبقت را از بسیاری از کشورها ربوده است. بر اساس آخرین آمارهای مرکز آمار کشور، میزان نفوذ جمعیت به شهرها در ایران به دستکم 72درصد میرسد. این آمار قرار است در جهان تا سال 2030میلادی به 60 درصد برسد و همین موضوع میزان سرعت افزایش جمعیت شهرنشین ایران را دوباره گوشزد میکند. تا چند دهه پیش بسیاری با دایره و تنبک و با خوشحالی این ترانه را زمزمه میکردند که « بجای اُو، کوکا مینوشم دیگه نمرم ولایت». اما کاهش تولیدات کشاورزی و تمرکز نیروی کار در شهرها باعث شد جامعهشناسان و اقتصاددانها زنگ خطر را چندین بار به صدا در بیاورند. به گفته کارشناسهای این حوزهها، توسعه حاشینهنشینی، رشد بیکاری پنهان و مشاغل کاذب، بالا رفتن سطح مصرف، افزایش انحرافها و جرائم در محیطهای مهاجرپذیر و کاهش رشد اقتصادی کشور فقط برخی از تبعات هجوم جمعیت به شهرهاست. مطابق فرمولهای اقتصادی جهان رشد شهرها یکی از شاخصهای توسعه به شمار میآیند. اما در جامعهشناسی هم یک اصل ساده و مسلم داریم که کسی آنچنان سراغ آن نرفته است. مطابق این اصل «هر تحول اجتماعی و تغییر خارج از قاعده و قانونی منجر به ناهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی میشود». در ایران هم رشد بیرویه شهرنشینی باعث فراگیر شدن الگوی تکشهری و تمرکزگرایی شهری به جای توسعه شهری شده است. در یک کلام توزیع ناعادلانه امکانات در سطح کشور مردم را وادار به کوچ اجباری به کلانشهر تهران و سایر شهرهای بزرگ کرده است.