![خطر افزایش کودکان کار پس از بحران کرونا](/img/newspaper_pages/1400/07-maher/18/laee/16-4.jpg)
خطر افزایش کودکان کار پس از بحران کرونا
![خطر افزایش کودکان کار پس از بحران کرونا](/img/newspaper_pages/1400/07-maher/18/laee/16-4.jpg)
افخم صباغ- مدیرعامل مؤسسه توانمندسازی زنان و کودکان مهر و ماه
معاون اجتماعی بهزیستی کشور در اواخر شهریور به خبر بهتآوری اشاره کرد که کمتر مورد توجه بود. حبیبالله مسعودی فرید از هزاران کودکی صحبت کرد که یک یا هر دو والدینشان را بر اثر بیماری کرونا از دست دادهاند. وی درخصوص تکوالدشدن بیش از 51هزار کودک هشدار داد اما صحبتی از برنامههای سازمان بهزیستی برای پیگیری و شناخت وضعیت این کودکان پس از این بحران در میان نبوده و حتی مشخص نیست این کودکان در چه وضعیتی بهسرمیبرند. فارغ از ضعف مدیریت و کوتاهی در تامین بهموقع واکسن که باعث ازدسترفتن هزاران نفر در سراسر کشور شد، متأسفانه این قصور بسیاری از کودکان را در شرایط بحرانی از دستدادن والدینشان قرار داد. موضوع مهم هماکنون و در ادامه، یعنی دوران پساکرونا، ادامه زندگی این کودکان در شرایطی است که کانون حمایتی خانواده بهشدت آسیب دیده و کودک متاثر از این آسیب در وضعیت نامناسب روانی و معیشتی به سر میبرد. هر چند در ابتدای شیوع کرونا، از سوی متخصصان پزشکی اینطور عنوان میشد که کودکان به میزان چشمگیری از حمله این ویروس در امان هستند اما به مرور معلوم شد که اتفاقا تبعات اجتماعی و اقتصادی شیوع بیماری بیش از همه گروهها، بر زندگی کودکان سایه انداخته است. گسترش فقر در خانوادهها پس از همهگیری کرونا بر کسی پوشیده نیست. پیامدهای اقتصادی و اجتماعی این بیماری بر اقتصاد خانوادهها که بیکاری گسترده تنها یکی از آنهاست، بر جمعیت زیرخط فقر کشور افزوده و نزدیک به نصفجمعیت و خانوارهای کشور را با دشواری تامین هزینههای زندگی ازجمله مخارج درمان مواجه کرده است. در همین رابطه، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز پیشتر با انتشار گزارشی اعلام کرده بود که خط فقر در ایران در سال۱۳۹۹ نسبت به سال قبل از آن ۳۸درصد رشد داشته است.
طبق اظهارات ایرج حریرچی، معاون کل وزارت بهداشت، در یک سال اخیر 2میلیون و ۴۱ نفر در معرض پرداخت هزینههای کمرشکن درمانی قرار گرفتهاند. متأسفانه از آنجا که تامین هزینههای درمان کرونا خارج از توان خانوادههای کمبرخوردار و نابرخوردار بوده و بیشترین قربانیان نیز از این قشر بودهاند، به همین اعتبار، 51هزار کودکی که تکوالد شدهاند، عمدتا به خانوادههای کمبرخوردار تعلق دارند؛ موضوع بسیار حائز اهمیتی که تنها در یک خبر کوتاه خلاصه و تمام شده! بدیهی است در جامعهای که درآمد یک نفر کفاف خرج زندگی یک خانواده را نمیدهد و در بسیاری از خانوادهها پدر و مادر هر دو نانآور خانه هستند، نبود هر کدام از آنها فشاری مضاعف بر سایر اعضای خانواده است.
جدا از فشار اقتصادی بر کودکانی که یک یا هر دو والد خود را از دست دادهاند، باید به تبعات روحی و روانی ناشی از این فقدان نیز توجه کرد. بهزیستی بهعنوان متولی این امر چه فکر و تمهیداتی اندیشیده است؟ در شرایطی که معاون اجتماعی بهزیستی عنوان میکند 30هزار زن سرپرست خانوار در نوبت دریافت مستمری هستند، چگونه میتوان امید داشت بهزیستی به این خانوادههای اضافهشده به خیل خانوارهای تکسرپرست و زنسرپرست و وضعیت کودکانی که در این خانوادهها زندگی میکنند، رسیدگی کند؟! مستمریای که زنان سرپرست دریافت میکنند، به طنز شبیهتر است. این میزان برای خانوادههای زن سرپرست یکنفره بالغ بر ۱۷۲هزار تومان، خانوارهای دونفره ۲۸۷هزار و ۵۰۰ تومان، خانوارهای سهنفره ۳۷۴هزار تومان، خانوارهای چهارنفره ۴۸۳هزار تومان و خانوارهای پنجنفره ۵۳۶هزار تومان است. واقعا کدام خانوادهای با این ارقام قادر به زندگی است؟ حالا تصور کنید در چنین شرایطی که بهزیستی منابعی برای پوشش کارآمد گروههای تحت پوشش خود ندارد، کودکان والد از دستداده کرونا هم اضافه شدهاند!
نداشتن برنامههای کارشناسیشده، بلندمدت و نتیجهگرا از ایرادهای اساسیای است که متأسفانه در بدنه اکثر سازمانهای دولتی ازجمله بهزیستی دیده میشود. توقع زیاد و عجیبی نیست که سازمان بهزیستی برنامه پیگیری و رسیدگی به مشکلات این کودکان و خانواده آنان را در اولویت قرار دهد و حداقل امکانی فراهم کند که در چنین شرایطی خانوادهها بتوانند از خدمات مشاوره و مددکاری بهرهمند شوند و همچنین مشکلاتشان شناسایی شود و حل آن در دستور کار قرار گیرد. اما در عمل تنها چیزی که میبینیم حمایتهای ناکافی و صف طولانی مستمریبگیران و گروههای تحت پوشش است.
اولین خطر از دستدادن نانآوران در خانوادههای کمبرخوردار، ترکتحصیل کودکان و روانهشدن تعدادی از آنها به بازار کار برای گذران زندگی خواهد بود. زندگی معطل برنامهریزان و سازمانهای دولتی نمیماند، مسیر خودش را طی میکند و تبعات ناشی از انحراف از مسیر درست، نهتنها گریبان خانواده بلکه جامعه را میگیرد. افزایش تعداد کودکان بازمانده از تحصیل و همچنین کودکان کار از این تبعات است.
در چند سال اخیر تا به الان، شاهد کوچکترشدن سفره خانوارها متاثر از افزایش فشارهای اقتصادی و این اواخر شیوع کرونا هستیم، در شرایط فعلی که بسیاری از خانوادهها ازجمله خانوادههایی که زنان نانآور خانواده هستند، امکانی برای تامین معاش ندارند و حمایت اجتماعی دولتی هم عملا وجود ندارد یا خیلی کم است، این مسئولیت بر دوش کودکان میافتد و هر روز شاهد افزایش تعداد کودکان کار هستیم. شخصا با عبارت «زن سرپرست خانوار» مشکل دارم. اصولا در حیات خانوادگی مسئولیت تامین زندگی با هر دو نفر است حال ممکن است هر دو نفر از والدین در بیرون از منزل کار کنند یا تقسیم کار به شکل یک نفر بیرون از خانه و یک نفر داخل خانه باشد. ازدستدادن هر کدام از این دو نفر در هر دو نقش، برای کودکان تهدیدی بزرگ محسوب میشود. در شرایطی که مسئولیت تامین مخارج زندگی تنها بر دوش پدر بوده، قطعا در نبود پدر این مسئولیت به تنهایی بر دوش مادر خواهد افتاد که در چنین شرایطی اگر خانواده در زمره اقشار بیبضاعت باشد، توانمندسازی مادر بهعنوان نانآور بسیار حائز اهمیت میشود اما در عمل میبینیم که سازمانهای دولتی برنامهای برای توانافزایی زنانی که همسرانشان را در کرونا از دست دادهاند، ندارند، درحالیکه تامین اجتماعی خانوادههای آسیبدیده در شرایط بحران تا زمانی که بتوانند به توانمندی لازم برسند، بر دوش دولت است. این هزاران کودک تکوالد، خود قادر به دفاع از منافع و حقوقشان نیستند و این کار مسئولیت دولت است. از سخنان مسئولان اما چنین برمیآید که سازمانهای متولی، نه توان حمایت از خانوادههای این کودکان را دارند و نه حتی طرح و برنامهای برای سامان امور این کودکان در آینده.