زندگی پدیا/ زندگی در دوردست
امیر حمیدی نوید_ خبرنگار
من همیشه میگویم کیفیت محل کار پنجاه درصد کیفیت زندگی است، بعد کیفیت منزل و کیفیت رابطههای انسانی. این کیفیت محل کار است که تأثیر مستقیمی بر روح و روان و جسم دارد. اینکه شما در مناسبات کاری با چه افرادی همکار هستید و با چه کسانی دوست، قطع به یقین بر روند و کیفیت ادامه کار تأثیر مستقیمی خواهد داشت. این میتواند توصیفی از یک روز کاری معمولی باشد در سازمانی که خروجی کارش مبتنی بر روزمرگی و پاسخگویی به مراجعهکنندگان است در ساعاتی معلوم، یا حس و حال کارمند حساسی که راضی به روزگارش نیست؛ هرچه هست این موضوع میتواند انگیزهای باشد برای مهاجرت. پس تعجب ندارد که این روزها زیاد ببینیم و بشنویم و بخوانیم که دوستی، همکاری برای زندگی بهتر و راحتتر بهیک جای دور مهاجرت کرد و رفت. جایی دور که احتمالا دیدار با خانواده و دوستانش برای اینکه به قیامت نکشد از سر ناچاری در بستر اینترنتی خلاصه میشود. او که روح و جسمش در کنار ما بود حالا دیدن تصویر و صدایش محدود به صفحه لپتاپ یا گوشی موبایل شده است. این نخستین طعم تلخ مهاجرت و جلای وطن است. اینکه کشور دوم چگونه میتواند او را به رویاهایش برساند نسبتی با پیداکردن یک شغل با درآمد مناسب و محله و منطقهای قابل سکونت دارد؛ این موضوع مهم بعدی است. از این منظر، کشور دوم یعنی مشکل دوم؛ عوضکردن همکاران و مناسبات کاری در موقعیت جدید و اینکه کیفیت روابط انسانی به کجا خواهد کشید مسئلهای بود که بهانه مهاجرت شد و حالا معضل شده و شکل جدیدی پیدا کرده است. به قول خدیجه یکی از شخصیتهای فیلم «درخت گلابی وحشی» ساخته نوریبیلگهجیلان؛ به سینان که پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه به روستا برگشته و به فکر مهاجرت است میگوید «همهچیز زندگی خیلی نزدیک بهنظر میرسد ولی اینطور نیست، چون همهچیز خیلی دور است». سینان زندگی دورتر را انتخاب کرده، چون مهاجرت زندگی در دورهاست؛ دوریای که خیلی هم نزدیک نیست.