• پنج شنبه 11 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 30 رجب 1446
  • 2025 Jan 30
سه شنبه 25 خرداد 1400
کد مطلب : 133144
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/gJ9zY
+
-

زنان ایل و مصایب هزار و چند ساله


محمد پروین ـ روزنامه‌نگار

 هر جا صحبت از نقش زنان می‌شود در جامعه مردسالار و تحت سلطه، ناخودآگاه براساس زیست فکری و خوراک ذهنی نادرست، این مسائل در نیازهای خانه‌داری، مراقبت فرزندان، تهیه غذا و برآورده کردن نیازهای جنسی مردان تداعی می‌شود. در بخش عشایر نیز مقوله در اذهان عموم پررنگ‌تر می‌شود. این طرز تفکر نشان‌دهنده ‌نبود ادراک کافی و شناخت مناسب از این نوع زیست و مسائل‌ زنان عشایر است. حال با گسترده شدن وسایل ارتباط جمعی و سپری کردن زمان بیشتر مردم در این رسانه‌ها، مصایب و اتفاقات این قشر در جامعه شکل دیگر به خود گرفته است.
شاید حرکت‌های کوچک در جامعه مردسالار برای از بین بردن این تفکر صورت گرفته و قدم‌های بسیار کوچکی برداشته شده باشد اما در زیست عشایری زنان به‌عنوان یک رکن حرکتی و مهم نقش‌های خودشان را اثبات کرده‌اند. هر چند که تریبون و بلندگوی کافی برای شنیدن حرف‌هایشان در اختیار این زنان نبوده است، در بیشتر مقالات و گفت‌وگوهایی که با این قشر صورت گرفته مدام به همان نقش‌های زنان در جامعه شهری با ادبیات و جنس کارهای دیگر اشاره شده است، مانند خانه‌داری، تولید صنایع‌دستی، تامین منابع غذایی و آبی و غیره. مطلبی مغفول مانده در میان جامعه زنان عشایر بی‌توجهی به مسائل روحی و نیاز به شکوفا شدن این زنان است. این سرکوبی است که به اجبار به زنان عشایر تحمیل شده است. زنانی که نشان داده‌اند در سختی‌ها و مشکلات زندگی و فشارهای اقتصادی راه خودشان را باز کرده‌اند، هر چند که سنگ‌های بسیاری در میانه راه برایشان انداخته شده. بسیاری از این زنان تحصیلات تکمیلی خود را تمام کرده‌اند، در بهترین دانشگاه‌های جهان پذیرش گرفته‌اند. این گوشه‌ای از کارهایی است که به تنهایی و با اراده خودشان صورت گرفته است. برخلاف اشتباه عموم مردم که زنان عشایر نمی‌توانند تحصیل کنند یا امکانش را ندارند، بسیاری از این زنان کارآفرین هستند و فعالیت اقتصادی انجام می‌دهند.
تمام این فعالیت‌ها با اراده همین زنان بوده است. بالطبع در پذیرش این فعالیت‌ها نیز هزینه‌های بسیاری داده‌اند که جامعه را از آن تفکر سنتی و نقش‌های سنتی عقب برانند و مسیر را برای پیشرفت خودشان مهیا سازند. حال نقش جامعه و حکومت در قبال این زنان چیست؟ آیا باید زنان عشایر برای رسیدن به دیگر خواسته‌های خودشان نیز همین راه را بروند و در بسیاری از موارد سرخورده شوند؟ این سرخوردگی در زندگی‌شان به‌عنوان یک رفتار کنشی ظاهر شود؟ دچار آسیب روحی شوند؟ خیر. نباید این اتفاق بیفتد. هر جا که صحبت از نقش زنان عشایر می‌شود مدام صحبت از مفاهیم سنتی این زنان نظیر دامداری و خانه‌داری و پیگیری امور دامی و هنرهای دستی و غیره است. اول باید نگاه سنتی از این زنان برداشته شود، همانطور که جامعه در حال پیشرفت است و مدرنیته جاری می‌شود در زندگی این زنان تحول صورت پذیرفته است. زنان عشایر دور خودشان دیوار نکشیده‌اند و خودشان را جدا نکرده‌اند، این هم یکی از طرز تفکرهای اشتباه در مورد زیست زنان عشایر است. حال در یک جامعه که به سمت مدرنیته سوق پیدا می‌کند و زنان شهری نیز به‌دنبال مطالبات خود و شکوفایی و پررنگ‌کردن نقش خود هستند، (در کنار مبارزه با تفکر مردسالارانه جامعه) زنان عشایر نیز با این مصایب درگیر هستند رسیدن به خواسته‌هایشان فراتر از کنترل کردن و رسیدگی به امور دام، یا تولید صنایع‌دستی است. این زنان با اتکا به زیست و نوع برخوردهایشان با مسائل پیرامون و دست و پنجه نرم کردن با اتفاق‌های گوناگون دارای موقعیت خاصی هستند. توان و نوع نگرش آنها باتوجه به زیست‌شان به پدیده‌ها نوع دیگری است که این تجربیات و عملگرایی می‌تواند در ساختارهای مدیریتی و عملیاتی هم مورد استفاده قرار بگیرد.
این قشر برای به کمال رساندن خود و بالندگی بیشتر احتیاج به رسیدگی دارند. مسیری که باید از سایه دربیاید و به‌صورت شفاف مطالبات زنان عشایر در این حوزه را پاسخ دهد. قراردادن تریبون‌های ثابت به این زنان، دسترسی بیشتر به گردش اطلاعات و جدا کردن تفکر سنتی از نقش آنان، شنیدن آسیب‌های روحی‌شان و بازپروری آن، دادن مسئولیت‌های بیشتر و سهیم کردن آنها در قدرت تصمیم‌گیری و پیش بُردن اهداف استراتژیک و کلان، ابتدایی‌ترین قدم‌ها برای شانه به شانه قرار گرفتن کنار زنان عشایر است، وظیفه اصلی در اختیار قراردادن ابزار این قدم‌ها بر دوش دولت و به همین تناسب همگام شدن مردان در کنار زنان عشایر است.
همین خلأ شکوفایی خودش با آسیب‌های جبران‌ناپذیری به زیست و زندگی زنان عشایربازمی‌گردد. اینجا باید بگویم که گاهی این نگاه مردانه به زنان عشایر نیز نادرست است. اگر چه به باور غلط و اشتباه عموم جامعه بعضی از کارها مردانه پنداشته می‌شود و این زنان کارهایی مردانه انجام می‌دهند پس با این گزاره نگاه‌شان را مبرا از این اشتباه می‌کنند. همانطور که پیش‌تر اشاره کردم جدا‌سازی‌ نگاه سنتی در زندگی زنان عشایر باید صورت بگیرد.
 آیا حکومت و مردان توانسته‌اند نیاز اجتماعی این زنان را برآورده کنند؟ قدم بعد نیاز به احترام و باورمندی و برطرف کردن آسیب‌های روحی را چطور؟ نیاز اجتماعی فقط در معاشرت با دوستان و ازدواج خلاصه نمی‌شود. در این مراودات اجتماعی شاکله تفکر و اندیشه‌شان مانند چرخ دنده‌های یک ماشین کار می‌کنند. رو به جلو می‌رود و از این‌رو به جلو رفتن جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند را پویا می‌سازند و این پویایی در بحث کلان‌تر به کشور کمک می‌کند. احترام و عزت نفس و موفقیت را با خودش به میان می‌آورد. زنان عشایر توانسته‌اند این سایه را در مقاطعی از بالای سرشان کنار بزنند. با داشتن مهارت و خلاقیت دنیای پیرامون اطراف‌شان را تحت‌تأثیر قرار داده‌اند. اما این پتانسیل باید بیشتر به جریان بیفتد، این صدا را بیشتر باید شنید، نه اینکه در محاق بُرد. شکوفایی زنان عشایر و درنظر داشتن چالش‌های روحی و ذهنی آنان و تلاش برای برطرف‌سازی‌ احتیاج به برنامه مدون و کارشناسانه دارد تا از تجربیات و توان این زنان که حقانیت خودشان را اثبات کرده‌اند بهره‌برد.

این خبر را به اشتراک بگذارید