• شنبه 28 مهر 1403
  • السَّبْت 15 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 19
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1400
کد مطلب : 129450
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/o2k3Y
+
-

عبدالجبار کاکایی، شاعر و ترانه‌سرا از شعر و ادبیات در روزگار کرونایی می‌گوید

شعر در انزوا و حاشیه است

شعر در انزوا و حاشیه است

نیلوفر  ذوالفقاری

بلندگوی پادگانی نزدیک مرز ایلام در روزهای جبهه و جنگ، سرنوشت سرباز جوانی را که هر غروب به صدای ترانه‌ای از آن گوش می‌سپرد و در جادوی کلمه‌ها غرق می‌شد، به شعر و شاعری کشاند. عبدالجبار کاکایی می‌گوید اگر بارها به اول این مسیر طولانی برگردد، دوباره شاعری را انتخاب می‌کند، چون لذتی که از خواندن یک شعر خوب می‌برد برایش با هیچ‌چیز قابل مقایسه نیست. با این شاعر از شعر و ادبیات در روزهای کرونایی و جایگاه شعر در جامعه گفت‌وگو کرده‌ایم.

    به ‌نظر شما شعر و ادبیات در این روزهای سخت چه تأثیری می‌تواند در زندگی ما داشته باشد؟
به‌نظر من ادبیات 2جایگاه و مطالبه متفاوت در جامعه دارد. یکی از این جایگاه‌ها، ادبیات نخبگان است؛ خلق قصه، رمان و آثاری که معمولا در محافل ادبی به آن پرداخته می‌شود و عامه مردم سال‌هاست نسبت به این نوع ادبیات، بی‌تفاوتند. جایگاه دیگر ادبیات، آثار و تولیداتی است که برای عموم مردم ارائه می‌شود.
    آیا شعر می‌تواند برای علاقه‌مندانش، پناه و درمانی در روزهای سخت باشد؟
 به‌نظر من ادبیات می‌تواند به‌عنوان یک مسکن در دوره‌های اجتماعی مختلف، نقش خود را نشان دهد. اما در نهایت ادبیات یک مسکن قوی نیست. مردم ما با خواندن یک رمان آنقدر دچار تأثیر و تحول نمی‌شوند، شبیه به اتفاقی که در انقلاب اکتبر در روسیه افتاده است. همانطور که نقاشی یا سینما آنقدرها تأثیرگذار نیست.کرونا بلایی است که جدا از آفت‌های پزشکی و بیماری، دارو و درمان، مسائل درونی ما را هم تحریک کرد. فاصله‌گذاری اجتماعی، غم دوری از همدیگر، دیر دیدن پدر و مادر و عزیزان و نیازهایی اینچنینی، باعث شده ذهن انسان به طرف شعر و ادبیات گرایش پیدا کند. حالا که خانواده‌ها ناچارند فاصله‌ها را حفظ کنند، آنها که اهل ادبیات هستند می‌توانند کتاب‌های ادبیات قدیم را با هم مرور کنند. در یک سال و نیم گذشته جشنواره‌های مختلفی هم برگزار شد که در آنها آثاری به کرونا پرداختند.
    شعر زمانی هنر و رسانه اول ایرانیان بود. جایگاه آن در طول زمان دستخوش چه تغییری شده است؟
در گذشته تاریخ ایران، به‌دلیل نبود رقبای ادبیات مثل تئاتر، سینما و هنرهای تجسمی مدرن، بیشتر مردم به شعر و ادبیات علاقه‌مند بودند و آن را دنبال می‌کردند. زبان پر و پیمان و حاوی جملات قصار داشتیم. رفته رفته ادبیات خاص شد. از دوره مدرن که با اواسط دوره قاجار همزمان شد، ادبیات جایگاه نخبگی پیدا کرد و خواص به آن پرداختند. به‌مرور انتشار کتاب‌ها کمتر شد و به قول دکتر داوری، شعر در عصر عسرت قرار گرفت. رقبای قدرتمندی برای شعر پیدا شدند، به‌ویژه جهان تصویر که بخشی از بار خیال‌پردازی شعر را به دوش گرفت. جایگاه شعر روزبه‌روز تغییر کرد مگر در جنبش‌های اجتماعی که ادبیات دوباره تا حدی اهمیت پیدا می‌کند. ما ملت شعر بودیم، هنر نخستین ایرانیان شعر بود. اما حالا شعر در انزوا و حاشیه است.
    چرا شعر در انزوا قرار گرفته است؟
یکی از عناصر اصلی شعر، تفکر است. شاعرانی مثل حافظ، سعدی و مولانا، افق‌هایی داشتند که آنها را رصد می‌کردند و برای پرسش‌های بشریت، پاسخ‌هایی داشتند. شعر امروز برای نیازهای مخاطب، پاسخی ندارد و اتفاقا بیشتر پرسش دارد. از طرف دیگر افق فکری هم وجود ندارد. جامعه بین سنت و مدرنیته دست و پا می‌زند و جریانی از بلاتکلیفی، نسل‌های ما را دچار کرده است. از اواسط دوره قاجار، تردید در پذیرش توسعه وجود داشته است و ما سر قرار توسعه نرسیدیم. همان‌قدر که توسعه برای غرب دستاوردهای شیرین داشت برای ما بلا و رنج همراه داشت. در این دوران بلاتکلیفی، شاعر نمی‌داند چه بگوید، ترجیح می‌دهد سراغ احساسات شخصی برود و چنین آثاری، دوام ندارد. گرایش افراطی که چند دهه پیش برای بازگشت به سنت‌ها به‌وجود آمد، باعث شد هم از مدرنیته گریزان باشیم و هم از سنت دور شویم و به این ترتیب افق دید از بین رفت.
    به‌نظر شما روزگار ما چه ردپایی بر ادبیات و شعر برجا خواهد گذاشت؟
باید منتظر ماند و دید. نمی‌توان پیش‌بینی کرد که فراورده‌های ادبی در پایان چند دهه به چه جایگاهی خواهند رسید. آنچه به‌عنوان شعر در کشور ما تولید می‌شود، بخشی سیاسی و اجتماعی است و معمولا امکان نشر آن در کتاب‌ها نیست. بخش دیگری هم، روزمرگی‌ها و اشعار عاشقانه است. باید صبر کنیم و ببینیم چه آثاری ماندگار می‌شود و کدام شاعران می‌توانند صدای خود را به آینده برسانند. این روزها انگار برکه کوچک شده، ناگزیر ماهی‌ها هم کوچک شده‌اند و نهنگی دیده نمی‌شود. دیگر فروغ، شاملو و سپهری متولد نمی‌شوند. باید منتظر باشیم و ببینیم کدام شعرها ماندگار می‌شوند. در دوره‌ای که ما زندگی می‌کنیم، به‌نظر من آثار اجتماعی و آنها که برای مطالبات عمومی جامعه سروده می‌شوند، امکان موفقیت دارند و بوی ماندگاری می‌دهند.
    به‌نظر شما شاعر در زمان سختی و ناراحتی می‌تواند شعر بگوید؟
شعر ربطی به حال خوب و بد ندارد، در هرحالی‌که قرار است سروده شود، می‌آید. حال شاعر خوب باشد یا بد شعر متولد می‌شود، حتی ممکن است در حال خوب، شعر بد بگویی یا در حال بد، شعر خوب. شاعر وقتی شروع به سرودن می‌کند، لزوما ترجمان وجود خودش را نمی‌گوید، سعی می‌کند در وجود جامعه رسوخ و از دید جامعه نگاه کند. من به‌عنوان شاعر زندگی متوسطی دارم، اما اگر بخواهم درباره فقر شعری بگویم، لازم نیست حتما خودم فقیر شوم. آنجا که حافظ می‌گوید «کی شعر ‌تر انگیزد، خاطر که حزین باشد»، مربوط به دوره اجتماعی زمان خودش بوده است. حالا شاعر در هر شرایطی می‌تواند شعر بگوید. بعضی معتقدند شاعر در خلوت بهتر شعر می‌گوید اما به‌نظر من لزوما اینچنین نیست و خیلی از مضامین، اتفاقا در شلوغی زندگی به ذهن می‌رسد.
    شعرهای شما چطور متولد می‌شوند؟
عادت دارم که وقتی در جامعه هستم، بیت‌ها در ذهنم شکل می‌گیرد. دنبال فرصتی می‌گردم برای نشستن و نوشتن آن. شعر پیش از اینکه نوشته شود، در ذهنم سروده می‌شود. گاهی کلمات نیستند که در ذهنم ثبت می‌شوند بلکه حسی از شعر در یادم می‌ماند، مانند حسی که یک موزیسین دارد. کلمه‌ها طوری می‌آیند که انگار به شاعر الهام شده‌اند، بعد که شاعر به شعر نگاه می‌کند از خودش می‌پرسد چطور من این واژه‌ها را احضار کردم؟
    به‌نظر شما شرایط کرونایی بر سلیقه و انتخاب آثار ادبی و هنری تأثیر گذاشت؟
زمان خوبی بود برای اینکه عده‌ای به بسته‌های پیشنهادی رو بیاورند. سرگرمی‌های متنوع از بین رفت. مثلا وقتی صحنه پرهیاهوی موسیقی حذف شد، کم‌کم موسیقی‌هایی برای خلوت آدم‌ها شکل گرفتند، موسیقی‌هایی تولید شد که دیگر ناظر به صحنه و اجرا نبودند. علاقه‌مندان به ادبیات هم این دوره را مغتنم می‌دانند و می‌توانند درباره موضوعات جدی ادبی حرف بزنند. شاید به همین دلیل هم امسال بیشتر از همه سال‌های قبل در روز سعدی، به این شاعر و آثارش توجه شد.
    کرونا در زندگی و فعالیت شما چه تأثیری گذاشت؟
زندگی من هم مثل همه مردم عوض شد. محافل ادبی، شب شعرها و نشست‌ها تعطیل شد. صحنه‌های اجرای موسیقی تعطیل و در نتیجه، آثار موسیقی کمتری تولید شد و از آنجا که من در ترانه‌گویی هم فعالیت می‌کنم، در این بخش هم تغییرات را تجربه کردم و از نظر اقتصادی هم برایم تأثیرگذار بود. ارتباطات محدود شد و سفرها و تفریحاتی که در زندگی شهری داشتیم کنار رفت. این روزها فکر می‌کنم کاش مقیم روستا بودیم. پیش از این هرگز چنین شرایطی را تجربه نکرده بودیم.
    این روزها مشغول چه کاری هستید؟
همزمان مشغول کار شعر و ترانه هستم. برای انتشار ترانه‌ای با حسام‌الدین سراج در استودیو همکاری کردم، نام این ترانه میراثی از سناباد است. یک ترانه اجتماعی با محمد اصفهانی همکاری کردم. گاهی هم شعر می‌گویم و بیشتر مطالعه می‌کنم.
    از انتخاب شاعری راضی هستید؟
اگر بارها برگردم و اول این مسیر قرار بگیرم، دوباره شاعری را انتخاب می‌کنم. جوان هفده‌ساله‌‌ای بودم که به جبهه رفتم. در پادگانی که نزدیک مرز ایلام بود، میله بلندی بود که بر سر آن بلندگویی وصل بود. هر غروب از بلندگو، صدای حسام‌الدین سراج پخش می‌شد که آن روزها جوان بود. من هر روز به این صدا گوش می‌دادم و با خودم فکر می‌کردم کلمه‌ها چقدر قدرتمندند. کلمه برایم جدی شد و بعد شروع کردم به سرودن. شاعری را از سر اعتقاد و نیاز انتخاب کردم و فقط دنبال شهرت و مشغولیت نبودم. به‌ خودم دروغ نگفتم و شعر را انتخاب کردم چون به آن نیاز داشتم. اگر شعر را انتخاب نمی‌کردم، باخت بزرگی در زندگی‌ام بود و حتما حسرت می‌خوردم. آنقدر از شعر لذت می‌برم که گاهی باور نمی‌کنم ممکن است دیگران به این اندازه از شعر لذت نبرند.

حال من دست خودم نیست

   ناشر: فصل پنجم       64صفحه
از کتاب: ساده از دست ندادم دل پرمشغله را/ تا تو پرسیدی و مجبور شدم مسئله را...! من برادر شده بودم و برادر باید/ وقت دیدار رعایت بکند فاصله را/ دهه شصتی دیوانه یک‌بار عاشق/ خواست تا خرج کند آن کوپن باطله را.

لاو هات

   ناشر: نیستان      154صفحه
در این کتاب مجموعه یادداشت‎های شاعر را خواهیم خواند که هر کدام به یک موضوع خاص اختصاص دارد و حتی قالب نوشتاری آنها نیز متفاوت است و شامل سفرنامه‎های کوتاه، خاطرات، یادداشت و مقاله می‎شود.

این خبر را به اشتراک بگذارید