• دو شنبه 8 بهمن 1403
  • الإثْنَيْن 27 رجب 1446
  • 2025 Jan 27
شنبه 4 اردیبهشت 1400
کد مطلب : 129009
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/rknxk
+
-

ویزیت ذهنی/ پروانه‌هایی که پر می‌دهیم

ویزیت ذهنی/ پروانه‌هایی که پر می‌دهیم

مریم ساحلی

ماسک را که از چهره‌اش برمی‌دارد، پروانه‌ای از روی شانه‌اش پرمی‌کشد سمت ناکجا. نشسته‌ایم زیر سقف تاکسی زردی که انباشته از سکوت است. چشم‌های راننده از میان آینه نگاهش می‌کند، من نگاهش می‌کنم، او حواسش به تلفن همراهش است. نمی‌دانم ماسک دست‌دوز راننده تاکسی پیر را دیده یا لرزش دستش وقتی مابقی پول کرایه‌اش را پس می‌داد. نه حوصله حرف‌زدن دارم و نه می‌توانم بی‌تفاوت باشم. سرم را می‌چرخانم سمتش. کلمات، خسته و بریده بریده از دهانم پر می‌کشند بیرون: «کاش ماسک‌تان را برنمی‌داشتید.»
دور و بر اخمش جواب می‌دهد: «من از مردن نمی‌ترسم، شما که می‌ترسید 6تا ماسک روی هم بزنید».
خط می‌افتد به شیشه‌ای که نمی‌دانم در قاب کدام پنجره دلم نشسته است. پنجره‌ای که حالا نور از آن دور می‌شود. باید بگویم، حرف بر سر ترس تو از مردن نیست. مادر داری؟ پدر داری؟ اصلا همه اینها هیچ. تو چه می‌دانی که چند نفر چشم انتظار همه آدم‌های دوروبر تو هستند که به خانه برگردند.
باید بگویم، می‌دانی چند پرستار حالا بغض را فروداده‌اند و عرق‌ریزان رگ می‌گیرند، تزریق می‌کنند، میان آدم‌های مبتلا راه می‌روند و نمی‌دانند تا کی می‌توانند دوام بیاورند. سیاهی قرنطینه را نمی‌بینی؟ نفیر آمبولانس‌ها و آلارم دستگاه‌های بخش‌های ویژه را نمی‌شنوی؟ کسب‌وکارهای تعطیل و درد و رنج بیماران یعنی همه هیچ؟ شاید فکر می‌کند که هیچ‌کدام از اینها به او ربطی ندارد، اما دارد. سر اگر بلند کند و چشم‌هایش را باز کند، می‌بیند که دارد. سهل‌انگاری او یا هریک از ما می‌تواند سایه مرگ را بر فراز خانه‌ دیگران پهن کند.
و من اما ساکت مانده‌ام. یک دسته پروانه پر می‌زنند و از کنار شیشه تاکسی که پایین می‌کشم، عبور می‌کنند. راننده الکل می‌زند به دستش و پیچ رادیو را می‌چرخاند. یکی آن تو می‌گوید: «آیا بال‌زدن پروانه‌ای در برزیل می‌تواند باعث ایجاد تندباد در تگزاس شود؟»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید