در فصل خزان سینما، انتشار کتابهای سینمایی پررونق است
بهار در زمستان
سعید مروتی ـ منتقد فیلم و روزنامهنگار
اگر گذرتان به شهرکتابها و کتابفروشیها افتاده باشد و کمی پرسه در حوالی قفسههای کتاب زده و گذشته را هم در خاطر داشته باشید، احتمالا متوجه افزایش قابلتوجه کتابهای سینمایی شدهاید. ناشرانی هستند که بهصورت منظم و سلسلهوار کتاب سینمایی منتشر میکنند و ناشرانی هم که عموما به این حوزه ورود نمیکردند در یکی، دو سال اخیر علاقهمند به انتشار کتاب سینمایی شدهاند. نتیجه، رونقی است کمسابقه (اگر نخواهیم بگوییم بیسابقه) که در بدترین فصل سینمای ایران، بازار ادبیات سینمایی را پررونق کرده است. چرا و چگونگیاش داستانی است طولانی. درباره کیفیت این کتابها هم نکات زیادی را میشود مطرح کرد. فعلا همین کمیت قابل توجه را باید دریافت و برای درک اهمیت موضوع شاید گریزی از رجعت به گذشته نباشد.
منابع محدود در سالهای عطش
اگر در دهه60، انتشار «نشانهها و معنا در سینما» (نوشته پیتر وولن با 2ترجمه از 2ویراست کتاب اولی به همت ناصر زراعتی و دومی به سعی عبدالله تربیت) یک اتفاق مهم سینمایی بود یا خواندن «درک فیلم» (الن کیسبی ترجمه بهمن طاهری) ، «فیلم بهعنوان فیلم» (ویکتور پرکینز ترجمه عبدالله تربیت) و «شناخت سینما» (لوییس جانتی، ترجمه ایرج کریمی) دریچهای رو به نور برای دوستداران سینما و ادبیات سینمایی میگشود، حالا بازار نشر کتابهای سینمایی بسیار متنوع و عناوین کتابها بسیار پرتعداد است. گذشت آن روزگاری که برای یافتن و خریدن فرهنگ واژههای سینمایی پرویز دوایی باید کل کتابفروشیهای اطراف میدان انقلاب را زیر پا میگذاشتی؛ کتابی کاربردی که ناشر دولتیاش خیلی کاری به نایاب شدن و لزوم تجدید چاپ مداومش نداشت. از آن نایابتر «فن سناریونویسی» (ترجمه پرویز دوایی) بود. هنوز با روزگاری که بازار از کتابهای آموزش فیلمنامهنویسی اشباع شود، فاصله بسیار داشتیم و هنوز سیدفیلد با آموزههایش بازار کتابهای تئوریک فیلمنامهنویسی را فتح نکرده بود. این زمانی بود که دوستداران سینما، هر فیلمنامهای که از آثار مهم تاریخ سینما منتشر میشد را مثل برگ زر میخریدند. زمانی که هر علاقهمند جدی سینما، یک جلد «سینما به روایت هیچکاک» (فرانسوا تروفو ترجمه پرویز دوایی) را در منزل داشت؛ مثل «دایرهالمعارف سینمایی» بیژن خرسند که با تمام نقایصی که داشت، پاسخگوی سؤالات بسیاری بود. این روزگاری بود که ملت برای دانستن نام کارگردان فیلمی که بعد از پخش تیتراژ از تلویزیون دیده بودند به مجله فیلم نامه مینوشتند و 2ماه صبر میکردند تا احمد امینی جوابشان را بدهد. زمانی که در صفهای جشنواره هفتم فجر میشد در دست ملت کتاب تارکوفسکی بابک احمدی را دید. در روزگار فقر منابع، عطش برای خواندن درباره سینما بسیار زیاد بود. تنوع کتابهای سینمایی اندک بود و بیشترشان هم توسط ناشران دولتی منتشر میشد؛ مثلا تاریخ سینمای آرتور نایت به ترجمه نجف دریابندری که با رسیدن به اوایل دهه50 میلادی به پایان میرسید و برای 30، 40سال پیش هم زیادی کهنه بود، در دسترسترین منبع محسوب میشد. یا تنها مرجع درباره سینمای قبل از انقلاب «فرهنگ فیلمهای سینمای ایران» جمال امید و «تاریخ سینمای ایران» مسعود مهرابی بود. اوضاع بهگونهای بود که معدود نشریات آن زمان از کنار سینمای قبل از انقلاب با احتیاط و گاهی با بدوبیراه گفتن عبور میکردند. پس همین کتابها تنها منبع در دسترس درباره گذشته سینمای ایران بودند؛ گذشتهای که در دهه 60خیلیها دوست داشتند محوش کنند. آن سالها خیلیها نخستینبار نقدهای پرویز دوایی را در کتاب «مجموعه مقالات درباره فیلمهای مسعود کیمیایی» (زاون قوکاسیان) خواندند و شیفته استاد شدند. نقد منفی مجله فیلم بر کتاب قوکاسیان هم تأثیری بر ماجرا نداشت.
در شروع دهه 70کتاب «صد فیلم تاریخ سینمای ایران» (احمد امینی) یک اتفاق مهم بود؛ چنانکه «فرهنگ جهانی فیلم» (بهروز دانشور) تنها منبع در دسترس برای فیلمهای خارجی بود. هنوز با «راهنمای فیلم»های بهزاد رحیمیان فاصله بسیاری داشتیم و همین فهرست ناقص عوامل و خلاصه داستانهای چند خطی خودش دنیایی بود. هرچه زمان گذشت تعداد کتابهای سینمایی بیشتر شد، تنوع کتابها بیشتر و البته تیراژ پایینتر آمد.
کتاب سینمایی در روزگار بیحوصلگی
اگر در گذشته بار انتشار کتابهای سینمایی بیشتر بر دوش ناشران دولتی (و در راس آنها انتشارات سروش) بود به مرور دولتیها صحنه را برای ناشران خصوصی خالی کردند. در سالهای اخیر، تعداد کتابهای سینمایی همچنان رشد کرده و در سال۹۹ که کرونا سینما را مثل خیلی چیزهای دیگر عملا تعطیل کرده، کتابهای سینمایی فراوانی به بازار آمده؛ کتابهایی که اغلب با تیراژ مرسوم این دوران منتشر شدهاند؛ در ۵۰۰نسخه و با قیمتهایی که نسبت به چند سال پیش سر به فلک گذاشتهاند. در حوزه کتابهای سینمایی اولویت با ترجمه است تا تالیف و اگر روزگاری هیچ کتابی درباره ژانر وجود نداشت، در یکی، دو سال اخیر فقط درباره ژانر نوآر به اندازه انگشتان دست کتاب منتشر شده است. اگر زمانی مسئله این بود که عدهای مثلا «همشهری کین» را «شهروند کین» ترجمه میکردند، الآن گاهی با ترجمههایی مواجهیم که پیداست مترجم نه بر زبان مبدا تسلط چندانی داشته و نه بر زبان مقصد. نتیجه هم کتابی شده که احتمالا جز مترجم محترم و نمونهخوان و ویراستار ناشر، کمتر کسی توانسته تا آخرین صفحات پیش بیاید. اینکه این همه کتاب سینمایی چگونه و برای پاسخگویی کدام نیاز و به چه کیفیتی به زیور طبع آراسته میشوند، داستانی است طولانی. نیمه پرلیوان همین بهار در پاییزی است که کتابهای سینمایی در بازار نشر به راه انداختهاند و خوشبختانه میانشان متن خواندنی، جذاب و آموختنی هم کم نیست؛ کتابهایی که اگر همین سینماگران، منتقدان و سینمایینویسان فعال و پرتعداد سراغشان بروند نهتنها در قفسههای کتابفروشیها خاک نمیخورند که به سرعت تجدید چاپ میشوند. کتابهای سینمایی گرچه از گزند بیماریهایی چون روشنفکرنمایی و خودشیفتگی در امان نبودهاند و در مواردی کمبود دانش و دقت در مولف و مترجم و ناشر جلوهای آشکار داشته و همچنان دارد، اما تعداد کتابهای مفید و منقح و پالوده هم کم نیست. تشخیص سره از ناسره هم خیلی دشوار نیست. میماند حس و حالش که در این روزگار بیحوصلگی باید فکری برایش کرد و البته قیمت کتاب که هنوز از پیتزا اگر ارزانتر نباشد، معمولا گرانتر نیست. عجالتا و بهعنوان پیشنهاد میتوان «نیمه تاریک نابغه» (دونالد اسپوتو ترجمه محسن امیری) را توصیه کرد که زندگینامه مفصل آلفرد هیچکاک است. از این توصیهها زیاد میشود کرد و این نوشته مقدمهای است برای این مقصود.