دکتر حسن دکتر حسن خجسته برایمان از رسانههای مورد استفاده انقلابیون سال57 میگویدخجسته برایمان از رسانههای مورد استفاده انقلابیون سال57 میگوید
انقلاب رسا رسانه های انقلاب
عیسی محمدی
انقلابها، جنگ پیامها و روایتها هستند. اگر خللی در این نبرد ایجاد شود، اساساً انقلابها هم فلج میشوند. در موضوع انقلاب اسلامی هم دقیقاً چنین ماجرایی را شاهد بودیم؛ جنگ پیامها و روایتها میان انقلابیون و رژیم پهلوی و طرفدارانش. انقلابیون بهوسیله رسانههای مختلف سعی میکردند که روایتهای موجود را بشکنند و پیامهای جدیدی منتقل کنند. اما آنها از چه رسانههایی استفاده میکردند و به چه ترتیبی؟ برای بیشتر دانستن در این باره، سراغ دکتر حسن خجسته رفتهایم. او که هم سن و سالش به انقلاب میخورد، هم عضو هیأت علمی دانشگاه صدا و سیما و کارشناس رسانه و ارتباطات است و جزو مدیران ارشد صداوسیما هم بوده است.
وقتی که بحث از رسانههای سال57 و سالهای منتهی به انقلاب میشود، همه ما یاد مطبوعات و سخنرانیها و نوارها و دیوارنوشتهها و چیزهایی از این قبیل میافتیم. آیا این نگاه ما درست است یا از نگاه شما که استاد ارتباطات هستید، رسانه فراگیرتر از این حرفهاست؟
هر چیزی که در عالم وجود دارد، نوعی ابزار ارتباطی است. هر چیزی که از طریق آن بتوانید پیامی را منتقل کنید، رسانه تلقی میشود. حالا در این میانه رسانهها تبدیل به انواع فردی و جمعی میشوند. الان کسی مثلا موی سرش را رنگ میکند، این نوعی ابزار ارتباطی فردی است که میخواهد پیام زیبایی و جوانی را منتقل کند. یا پوشیدن لباسی خاص هم به این همین معناست. حالا اینکه پیام درست منتقل میشود یا نه، یا اینکه درست فهم میشود یا نه بحثهای دیگری است. نگاه من این است که همهچیز در عالم، ابزار ارتباطات و انتقال پیامهاست؛ بازار خودش فینفسه یک رسانه است، نماز جماعت به مفهوم کلی آن یک پیام است و یک رسانه. حالا اینکه ابزار ما برای انتقال ارتباطات الکترونیکی و جمعی بشود، باز هم بحثی دیگر است.
برگردیم به صدر انقلاب و سالهای قبل از آن. کدام رسانههای جمعی برای انتقال پیامهای انقلابی بیشتر بهکار میآمدند؟
ببینید! یک انقلاب سه مرحله دارد. هر مرحلهای هم رسانههای خودش را دارد و هم رسانههای دشمن خودش را. طبیعی است که هر کدام از این رسانهها هم کارکرد خودشان را پیدا میکنند که باید در ظرف زمانهاش مورد ارزیابی قرار بگیرد. مرحله اول انقلاب، مرحله قبل از پیروزی و تصرف قدرت سیاسی است که خیلی مهم است. خیلی از انقلابها در این مرحله شکست میخورند. مرحله دوم مرحله حفظ قدرت است. انقلاب نیکاراگوئه نزدیک به انقلاب ایران اتفاق افتاد اما زیاد دوام نیاورد ولی کوبا توانست مثل ایران انقلابش را حفظ کند. در مرحله سوم هم که ما بسط اندیشه انقلاب را مشاهده میکنیم. همانطور که اشاره کردم در هر سه مرحله، رسانههای دوست و دشمن معنا پیدا میکنند و بستگی دارد که شما در کدام مرحله باشید. اما برای پاسخ به سؤال شما، باید اشاره کنم که جریان عمومی رسانههای مرحله اول و تا قبل از پیروزی و تصرف قدرت سیاسی، در اختیار دشمنان انقلاب و حاکمیت آن دوره بود. هدف اصلی هم این بود که غفلت و سرگرمی ایجاد کند تا سر جوانها و مردم گرم باشد که به مسائل مهم فکر نکنند. همین الان منتقدان، به رسانههای غربی این انتقاد را دارند که به قدری سرگرمیسازی میکنند تا این غفلت اتفاق بیفتد. در دوره پیش از انقلاب هم موسیقی و سینما و تلویزیون چنین کارکردی داشتند و مأموریت داشتند که مردم را از فکرکردن جدی دور کنند. وضعیت عجیبی، مخصوصاً در حوزه فیلمهای فارسی بود. انواع ظرفیت برای تخطئه اندیشه انقلاب یا ایجاد یأس و ناامیدی بهکار گرفته میشد.
انقلابیون برای واکنش نشاندادن و انتقال پیامها از چه رسانههایی استفاده میکردند یا بهتر است بگویم به چه رسانههایی اساسا دسترسی داشتند؟
اوایل انقلاب که شبنامهها بهعنوان رسانه انتخاب شده بودند. بعدها البته سخنرانیها و نوارهای سخنرانی و حتی یکی، دو تا مجله در قم هم بهعنوان رسانه انقلابیون مورد استفاده قرار گرفت. کتابهایی هم وجود داشت که مبانی معرفتی اندیشه امام را برای مردم و جوانترها تبیین میکرد. ولی از یک جای دیگری که مبارزات جا افتاد و جدی و تبدیل به اعتصابات شد، نوار خیلی مهم شد.
یعنی قبل از آن وجود نداشت و مورد استفاده قرار نمیگرفت؟
چرا، قبلاً هم وجود داشت و مورد استفاده قرار میگرفت ولی محدود بود. اما در سال 57دیگر اوج استفاده از نوار کاستها بود که سخنرانیهای امام از طریق آن دست بهدست میشد و به مردم میرسید و مخاطبان مطلع میشدند که چه اتفاقاتی افتاده و چه کارهایی باید انجام بدهند. متقابلاً طرف مقابل هم از ظرفیتهای رسانهای خودش برای تهدید و تخریب و منفعلکردن انقلابیون استفاده میکرد. اما از نگاه کلی، بحث رسانهها در مرحله دوم انقلاب که مرحله حفظ قدرت سیاسی است و خیلی از انقلابها در این مرحله از بین رفتهاند، اهمیت بیشتری مییابد. قبل از انقلاب اگر شما را بهعنوان انقلابی دستگیر میکردند، میتوانستند از طریق ابزارهای امنیتی و اعدام و دستگیری و زندان و... برخورد کنند. اما حالا شما قدرت سیاسی را در اختیار دارید و دیگر خبری از برخوردهای شدید نیست. اینجاست که قدرتهای جهان از طریق رسانههای جهانی به همه ارکان انقلاب شما حمله میکنند. در سالهای 57 و 58شاهد این حملههای رسانهای بودیم. اینجاست که تئوری مارپیچ سکوت اهمیت و کاربرد پیدا میکند. اینقدر درباره انقلاب حرفهای منفی زده میشود که گاهی نسبت به انقلاب شک پیش میآید. در مرحله دوم انقلابها شاهد حمله فیزیکی برای نابودی انقلاب هم هستیم که در مورد ایران از طریق حمله بعثیها به کشورمان اتفاق افتاد.
وضعیت استفاده انقلابیون و امام از رسانههای موجود چطور بود؟ مثلاً میبینیم که حضرت امام پیش از بازگشت به کشور، طی یک حرکت هوشمندانه در حوزه دیپلماسی عمومی و در آستانه سال نوی مسیحی، برای همسایههای مسیحی خودشان در نوفللوشاتو هدیه میفرستند و قبل از روز پرواز با آنها دیدار کرده و دلجویی میکنند...
البته چنین رویهای در داخل کشور هم وجود داشت و اگر کسی آسیب دیده بود، از او دلجویی میشد و به او سر میزدند. چنین مواردی بهصورت پراکنده وجود داشت...
مثلاً در مورد رسانه و استفاده از آن، میبینیم که بین لوموند و فیگارو رقابتی برای مصاحبه با امام در جریان بود. امام ممنوعالمصاحبه بود که ظاهرا فیگارو توانسته بود با عنوان دیدار و مذاکره با امام، گزارش این دیدار را چاپ کند و امام هم این روند را پذیرفته بودند تا پیامشان را برسانند...
ببینید! روزنامههای خارجی به سرعت داخل ایران منعکس نمیشد و زمان میبرد تا ترجمه شده و به داخل برسد. اگر هم چنین کاری انجام شد، برای اثرگذاری روی رسانهها و مخاطب خارجی بوده. اما این را توجه داشته باشید که امام خودش فینفسه یک رسانه مهم بود. اصلاً عکسهای امام و حالات او در این عکسها، وقتی که داخل کشور میشد بهمثابه یک رسانه عمل میکرد. دیوید بارنت، عکاس معروف آمریکایی که عکسهایش از امام هم خیلی در آمریکا مورد توجه قرار گرفت، یکی از عکسهای معروفش از امام را به این علت دارای اهمیت میداند که رهبر نهضت بدون هیچ تلاشی، اثرگذاری میکند. میشل فوکو وقتی که به ایران میآید و بازمیگردد، اصلاً اشاره میکند که چیزی در کشور دست روشنفکرها نیست و همهچیز به اختیار و فرمان آیتالله خمینی است. اهمیت رسانهگونبودن امام از این بابت است که مطرح میشود.
وضعیت رسانهها در مراحل دوم و سوم انقلاب اسلامی ایران چطور بوده؟ حالا که بحثش مطرح شد، بد نیست نیمنگاهی هم به آن بیندازیم...
همانطور که اشاره کردم، هجمه زیادی علیه انقلاب صورت گرفته بود. من خودم از رادیوهای خارجی میشنیدم که مثلاً فلان دکتر پیشبینی کرده که انقلاب با این وضعیت نفت و دشمنیها، تا 6ماه بیشتر دوام نمیآورد. اینها خیلی مهم بود. مثل الان نبود که دکترها و متخصصها این همه زیادشده باشند و از ارج و قربشان کم شده باشد. آن موقع اگر فلان دکتر از فلان دانشگاه حرفی در رسانهها میزد، خیلی اهمیت داشت و اثرگذاری میکرد. تا پایان جنگ تحمیلی و تا سال ارتحال حضرت امام، هنوز قدرتهای جهانی و دشمن، احتمال فروپاشی جمهوری اسلامی را میدادند. اما به محض اینکه بعد از درگذشت امام، رهبری تعیین شده و یک انسجام داخلی هم ایجاد شد، دیگر این فکر از بین رفت. آن موقع مثلاً کیسینجر گفته بود که ایران ایرانستان خواهد شد. اما بعد از انتخاب رهبری و انسجام داخلی، انقلاب اسلامی وارد مرحله سوم خودش شد. بعد از آن بود که رسانهها کارکردهای جدیدی پیدا کردند؛ چه رسانههای انقلاب و ایران و چه رسانههای دشمن. در مرحله سوم انقلاب در واقع شاهد جنگ بزرگی برای به زانودرآوردن اندیشه انقلاب هستیم؛ چرا که انقلاب در این مرحله بهدنبال بسط و گسترش فکری خود است. برژینسکی در کتاب «عرصه بزرگ شطرنج» خود، اگر اشتباه نکنم جایی گفته بود که اندیشه انقلاب اسلامی ایران یکبار از مرزهایش عبور کرده و نباید اجازه این کار را بدهیم؛ چرا که اگر دوباره این اتفاق بیفتد، دیگر نمیشود کاری کرد. توصیه میکند به آمریکاییها که تا زمان مشخصی باید این اندیشه کنترل شود، وگرنه آمریکا در قرن بعد دیگر قدرت اول جهان نخواهد بود و باعث و بانی این افول نیز ایران خواهد بود. به واقع امروزه نبرد، نبرد در عرصه ژئومدیاست. پیش از این ژئوپلتیک یا جغرافیای انسانی و اقتصادی و سیاسی و... در تصمیمگیریهای جهانی اهمیت داشت؛ امروزه جغرافیا و بازنماییهای رسانهای. دشمن امروزه از ظرفیت ژئومدیا دارد علیه ما استفاده میکند.
بعضیها، دیوارنویسیها را هم از رسانههای معتبر زمان انقلاب میدانند. در اینباره نظر شما چیست؟
رسانههای انقلاب که با همان شبنامهها آغاز شدند که خیلیها هم به خاطرش به زندان رفتند. اما دیوارنویسی و بخش اعظم آن، به سال57 بازمیگردد. قبل از آن وجود نداشت یا اینکه بهندرت بود. اما در ماههای نزدیک به انقلاب دیگر خیلی رایج شده بود.
خود شما در سالها و ماههای انقلاب، بیشتر تحتتأثیر کدام رسانههایی که در خدمت انقلاب بودند، قرار گرفتید؟
من بیشتر با سخنرانیها و نوارکاستها درگیر بودم. البته جلسات هم بهعنوان رسانههای شفاهی مهم مطرح بودند که در آنها شرایط را تحلیل میکردیم و اطلاعاتی بهدست میآوردیم. از سال57 هم که اعلامیهها باب شدند. البته قبلتر از آن اعلامیهها وجود داشت ولی صرفاً برای شرایطی خاص. اما در سال57 که نوارها و سخنرانیها باب شدند، این اعلامیهها در کاستها هم خوانده میشدند.
یکجورهایی شبیه پادکستهای امروزی که صوتی هستند و مجموعهای از محتواهای صوتی محسوب میشوند، دیگر؟
بله، بله، شبیه به همین. اینها بودند که ما را در سال انقلاب درگیر میکردند.
جرقههای انقلاب در لابهلای مطبوعات
مطبوعات نقش تعیین کنندهای در جریانسازیهای سیاسی و اجتماعی یک کشور ایفا میکنند. اما وقتی قرار باشد این جریان به یک انقلاب منتهی شود چنین نقشی به شکلی حساستر و البته با تأثیر بیشتر به وقوع میپیوندد. هر چند مطبوعات ایران در عصر پهلوی دوم، دوران پرفراز و نشیب و رو به اختناقی را تجربه کرد، اما جرقههایی از سوی انقلابیون مذهبی و روشنفکران طرفدار حکومت اسلامی در مطبوعات قابل رؤیت است که میتوان از آنها به عنوان نخستین حرکتهای رو به انقلاب یاد کرد. در روزهای سرنوشتساز بهمن ۵۷، شمیم انقلاب در همه جا پراکنده شد و مطبوعات هم از این جریان بیتأثیر نماند. اما هنوز حکومت مورد تأیید شاهنشاهی بر سر کار بود و اقدام علیه آن میتوانست برای هر روزنامهای تبعات سنگینی داشته باشد. اولین بار روزنامه اطلاعات با انتشار متن فرمان امام خمینی (ره) به مهندس بازرگان مبنی بر تشکیل دولت به نوعی وجاهت حکومت بختیار را از بین برد. این پیام در روز ۱۵ بهمن ماه در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید و نوید پیروزی بخش انقلاب اسلامی بود.