• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
چهار شنبه 3 دی 1399
کد مطلب : 119619
+
-

بهشت گمشده

«با عشق در حوالی فاجعه» 1371 پیشنهاد دوباره حسین منزوی برای بازگشت به ماهیت عاشقانه غزل است و آغازگر راهی تازه در غزل امروز

شعر
بهشت گمشده


مرتضی کاردر
 
 «لبت صریح‎‌‎ترین آیه شکوفایی‌است/ و چشم‎‌‎هایت شعر سیاه گویایی است/ چه چیز داری با خویشتن که دیدارت/ چو قله‎‌‎های مه‎‌‎آلود محو و رؤیایی است». 
اصلی‎‌‎ترین مسئله حسین منزوی غزل است و اصلی‎‌‎ترین مسئله‎‌‎اش در غزل- ‎‌‎چنان‎‌‎که ماهیت قالب ایجاب می‎‌‎کند- عشق است. او غزل را برای تغزل می‎‌‎خواهد. حسین منزوی با غزل «لبت صریح‎‌‎ترین آیه شکوفایی‌ا‎‌‎ست» در سال‎‌‎های پایانی دهه40، در روزگاری که هر روز جریان و گرایش نوگرای تازه‎‌‎ای سربرمی‎‌‎آورد، ظهور می‎‌‎کند و زیبایی‎‌‎شناسی تازه‎‌‎ای در غزل به‎‌‎دست می‎‌‎دهد.
«تو از معابد مشرق‎‌‎زمین عظیم‎‌‎تری/ کنون شکوه تو و بهت من تماشایی است/.... / شمیم وحشی گیسوی کولی‎‌‎ات نازم/ که خوابناک‎‌‎تر از عطرهای صحرایی است». 
او نشانه‎‌‎هایی را که سال‎‌‎هاست در سنت غزل بوده‎‌‎اند، کنار می‎‌‎گذارد آنجا که در مقابل شکوه معشوق مبهوت می‎‌‎شود و عظمت او را به معابد مشرق‎‌‎زمین یا دیدار او را به تماشای محو و رؤیایی قله‎‌‎های مه‎‌‎آلود تشبیه می‎‌‎کند یا اینکه کارکرد تازه‎‌‎ای از نشانه‎‌‎های سنتی به‎‌‎دست می‎‌‎دهد؛ مثلاً به جای ستایش درازی گیسو و تشبیه‎‌‎اش به شب و کمند و... بوی گیسو را به شعر می‎‌‎آورد و ترکیب شمیم وحشی گیسوی کولی را می‎‌‎سازد که از عطرهای صحرایی نیز خواب‎‌‎آلوده‎‌‎تر است و می‎‌‎داند برای اینکه احاطه‎‌‎اش را به سنت شعر فارسی به‎‌‎رخ بکشد باید صفت مرکب «خوابناک» را انتخاب کند و... نمونه‎‌‎های چنین ترکیب‎‌‎هایی در غزل‎‌‎های حسین منزوی بیست‎‌‎و‎‌‎چندساله بسیار است.
حسین منزوی در کنار منوچهر نیستانی و سیمین بهبهانی و محمدعلی بهمنی و عمران صلاحی و دیگران چراغ غزل نو را می‎‌‎افروزند. اما او، در سال‎‌‎هایی که غزل نماد سنت‎‌‎گرایی است، مثل نیستانی و بهمنی و صلاحی ناگزیر است برای اثبات خود در میان نوگرایان امروز شعر آزاد بگوید و غزل را در کنار شعر آزاد دنبال کند. شعرهای «حنجره زخمی تغزل» (1350) چنان‎‌‎که از عنوان مجموعه پیداست غزل را فراموش نکرده‎‌‎اند و کتاب، فارغ از غزل‎‌‎ها، یکی از تغزلی‎‌‎ترین مجموعه شعرهای آزاد دهه50 است و جایزه فروغ را برای منزوی به ارمغان می‎‌‎آورد.
«و کلمه بود و جهان در مسیر تکوین بود/ و دوست داشتن آن کلمه نخستین بود/ و عشق روشنی کائنات بود و هنوز/ چراغ‎‌‎های کواکب، تمام، پایین بود/ خدا، امانت خود را به آدمی بخشید/ که بار عشق، برای فرشته سنگین بود». 
اما «با عشق در حوالی فاجعه» (1371) تولد دوباره حسین منزوی است و پیشنهادهای تازه‎‌‎ای به شاعران دهه60 می‎‌‎دهد که در سال‎‌‎های پس از انقلاب و احیای قالب‎‌‎های سنتی، غزل را به‎‌‎عنوان قالب، در مضامین گوناگون آزموده‎‌‎اند. با عشق در حوالی فاجعه بازگشت دوباره به تغزل است برای غزلی که سال‎‌‎ها از ماهیت خود دور شده است. عشق به‎‌‎معنای زمینی و عینی کلمه و زن در مقام معشوق فراموش شده و حسین منزوی آمده است که عشق فراموش‎‌‎شده را یادآور شود. «ز باغ پیرهنت چون دریچه‎‌‎ها وا شد/ بهشت گمشده، پشت دریچه، پیدا شد/ رها ز سلطه پاییز، در بهار اتاق/ گلی به نام تو، در بازوان من، وا شد/ به دیدن تو، همه ذره‎‌‎های من، ‎‌‎شد چشم/ و چشم‎‌‎ها، همه سر تا به ‎‌‎پا، تماشا شد». 
علاوه بر این، با عشق در حوالی فاجعه کامل‎‌‎ترین مجموعه غزل حسین منزوی است به این معنا که در یکصدو‎‌‎یک غزل کتاب می‎‌‎توان حالت‎‌‎ها و مراحل عشق از آغاز تا انجام و از وصال تا فراق را به تماشا نشست. در عین حال بسیاری از غزل‎‌‎های ماهیتی جلوه‎‌‎گرانه و نمادین دارند. شاعر، عامدانه، بر تغزل زمینی و عینی خود تأکید می‎‌‎ورزد و می‎‌‎خواهد جلوه‎‌‎های گوناگون عشق را نشان دهد و تکرار بی‎‌‎شمار کلمه عشق که معنایی دیگر یافته است، یکی از رسالت‎‌‎های شاعر عشق است.
«چون تو موجی بی‎‌‎قرار، ‎‌‎ای عشق! در عالم نبود»، «همواره عشق بی‎‌‎خبر از راه می‎‌‎رسد/ چونان مسافری که به ناگاه می‎‌‎رسد»، «مگر، این باد خوش، از راه عشق‎‌‎آباد، می‎‌‎آید؟/ که بوی عشق‎‌‎های کهنه، از این باد، می‎‌‎آید»، «شب است و در شب من، خوش‎‌‎نشینی‎‌‎ات، زیباست/ به بوسه از لب من، خوشه‎‌‎چینی‎‌‎ات، زیباست، «پس از عمری به باطل سر نهادن، در پِی‎‌‎ات ‎‌‎ای عشق!/ کجا پیدات خواهم کرد؟ پیش که؟ کی‎‌‎ات؟‎‌‎ ای عشق!»، «پلنگ من ـ‎‌‎دل مغرورم- پرید و پنجه به خالی زد/ که عشق- ‎‌‎ماه بلند من- ورای دست‎‌‎رسیدن بود».  با عشق در حوالی فاجعه و «گاهی دلم برای خودم تنگ می‎‌‎شود» (محمدعلی بهمنی) و «آینه‌های ناگهان» (قیصر امین‎‌‎پور) هر کدام در میان طیفی از خوانندگان غزل، نشانه‎‌‎های تغییر به شمار می‎‌‎روند و الهام‎‌‎بخش شاعران در سال‎‌‎های بعد می‎‌‎شوند. غزل کم‎‌‎کم سرنوشتی دیگر پیدا می‎‌‎کند و به ماهیت عاشقانه خود بازمی‎‌‎گردد و شاعران جوان می‎‌‎کوشند نوگرایی‎‌‎های شعر فارسی را در قالب غزل به‎‌‎کار بندند. کتاب مدیون زمان درست انتشار است؛ یعنی زمانی که جنگ تمام‎‌‎شده و جامعه دوره تازه‎‌‎ای را آغاز کرده است. گفتمان شعر انقلاب اسلامی و دفاع‎‌‎مقدس کم‎‌‎رنگ شده و شاعران کم‎‌‎کم به‎‌‎دنبال مضمون‎‌‎های تازه می‎‌‎گردند و چه مضمونی تازه‎‌‎تر و جاودانه‎‌‌‎تر از عشق؟
 

این خبر را به اشتراک بگذارید