روز خدا
امام خمینی ساکن مدرسه علوی شد
علی عمادی
هر صبح آفتاب از گوشهای از آسمان که به شرق زمین میچسبد، برمیآید اما روزها شبیه هم نیستند؛ بعضی روزها تاریخساز میشوند، برخی مسیر تاریخ را تغییر میدهند و معدودی میشوند روز خدا. اگر «دست خدا با جماعت است» پس روزی که دلها جمع میآید و دست خدا عیان، آن روز هم میشود روز خدا.
از روز «امام آمد» در این بیش از 40سال، زیاد گفتهاند؛ صبح فرودگاه، ظهر بهشتزهرا و آن نطق «... من تو دهن این دولت میزنم، من دولت تعیین میکنم...»، عصری که امام در خانه دختر آقای پسندیده سر کرد و نیمهشبی که به مدرسه رفاه رسید. با این حال تاریخنگاری انقلاب، دستکم تا 2دهه بعد از آن، از محل سکونت امام از 13بهمن تا چندی پس از پیروزی انقلاب بیصدا عبور میکرد. کتابهای درسی تاریخ تا همین چندی پیش آنجا که به انقلاب اسلامی میرسیدند، سکونتگاه امام را به غلط مدرسه رفاه عنوان میکردند. کمیته استقبال از امام، انقلابیون موتلفهای بودند و برنامهشان این بود که امام در «رفاه» باشد اما دیگر نزدیکان امام آنجا را مناسب ندیدند. شاید همین بود که آنها با اختلاف فکریای که داشتند و زاویهای که بعدتر به تندی بیشتری رسید تا جایی که از دستشان برمیآمد، دست در تاریخ بردند و همان یک شب را به روزهای دیگر گسترش دادند. اما اصل ماجرا چه بود؟
دیوار به دیوار دبستان دخترانه رفاه، پشت مسجد سپهسالار (شهیدمطهری فعلی) در کوچه مستجاب خیابان ایران، مدرسه علوی شماره یک قرار داشت (و هنوز هم هست). علوی سال1335 در همین خانه قدیمی به همت بزرگانی چون مرحوم علامه کرباسچیان و شادروان استاد رضا روزبه و مرحوم حاجمقدس سربرآورد. ابتدا دبیرستان بود و بعد شد دبستان؛ خانهای با یک اتاق پنج دری در شمال، با ایوانی بزرگ و ستونهای بلند که اتاقهای دورتا دورش کلاس بود و مطبخش که در غرب حیاط چند پله پایین میرفت، شد غذاخوری بچهها. بعدتر در جنوب حیاط این خانه که لابد روزگاری حوض هم داشته، ملکی دیگر به آن افزوده شد و ساختمانی ساده و نوساز در آن ساختند. بالایش همان سالنی بود که مرحوم نیرزاده به بچهها الفبا یاد میداد و دبستانیهای دهه60 و شاید 70، پخش آن را از تلویزیون به یاد دارند.
کمیته انقلاب که در رفاه تشکیل شد، سراغ همسایه رفت و جا خواست. مدیران علوی با روی باز پذیرفتند. بخشی از علوی شماره یک و رفاه، شد دادگاه انقلاب. عکسهای معروف ناجی و خسروداد و دیگران را در همان کلاسهای این دو مدرسه گرفتهاند؛ همان که پشتسرشان تخته سیاهی است که با گچ سفید آیه قصاص نوشته شده. عمارت قدیمی علوی شماره یک و اتاقهای اطرافش در توسعه مدرسه، پیش از دهه60 تخریب شدند و جای آن ساختمانی جدید ساختند که هنوز محل تحصیل نوآموزان است.
نه رفاه و نه همسایه دیوار به دیوارش علوی شماره یک، محل مناسبی برای سکونت امامخمینی و همراهان نبود. دولت و ارتش در ظاهر در اختیار بختیار بود و بیم حمله به سکونتگاه امام میرفت که یکی دو باری هم در آن 10روز قصدش را کردند. این دو مدرسه بهراحتی قابلیت محاصره داشتند. هیچکدام هم جای چندانی برای استقبال از مردم مشتاق زیارت امام نداشتند. همسایه انقلابیون باز هم به دادشان رسید و محل مناسبی را به آنها پیشنهاد داد؛ چند کوچه آن طرفتر، مدرسه علوی شماره 2.
بالای سهراه امینحضور، جایی که خانهباغ حاج امینالضرب در شمال به دیوار میرسد، مهندس حریری در سال1340 مدرسه علوی شماره2 را طراحی کرد و ساخت. سهم این مدرسه بزرگ چندهزار مترمربعی از بر ضلع غربی خیابان ایران، یک در دولنگهای است که با دالانی پهن و نسبتا دراز به حیاط و پیلوت بیدیوار زیرساختمان اصلی میرسد. شمال مدرسه و پشت چند مغازه، هم زمینی است که آن موقع پارکینگ مینیبوسهای مدرسه محسوب میشد و حالا آن را ساختهاند و به فضای آموزشی اضافه کردهاند. این پارکینگ هم از شمال به کوچه بنبستی در داشت که انتهای آن کوچه، چند سالی در همان اوایل انقلاب، خانه یکی از بزرگان نظام بود و بعدتر از آنجا به همراه خانواده نقل مکان کرد. ساختمان علوی شماره2 در غرب نیز دری کوچک و بیرفتوآمد به کوچهای باریک دارد که به همان کوچه مستجاب میرسد. با این حساب مدرسه، از شمال و غرب به کوچههایی خلوت و بنبست، از جنوب به باغ حاجامینالضرب و از شرق به خانههایی میرسد که بین ملک و خیابان اصلی، فاصله انداختهاند. شرایط استراتژیک علوی شماره 2 نزدیکان امام را مجاب کرد و صبح 13بهمن، امام سوار بر یک پیکان به آنجا رفت و ساکن مدرسه علوی شد.
مدرسه علوی شماره 2 هنوز بعد از 6دهه فعالیت، سازهای مدرن محسوب میشود که برخلاف بسیاری از مدارس فعلی، با همین کاربری ساخته شد؛ مدرسهای که افزون بر فضای آموزشی، حیاطی بزرگ برای بازی بچهها، آمفیتئاتری دوطبقه با پرده نمایش و آپاراتخانه، سالن غذاخوری در زیرزمین و کنار آشپزخانه و نمازخانهای با گنجایش حدود صد نفر دارد. ورودی اصلی مدرسه از شمال شرق و همان دالانی است که ذکر آن رفت. حیاط خلوت شمال مدرسه با پیلوت زیرساختمان اصلی کاملا به حیاط اصلی مدرسه راه دارد. این پیلوت همانی است که همافران نیروی هوایی در آن ایستادند و به امام احترام نظامی گذاشتند. عکاس این تصویر معروف، روی پلههای فرار ساختمان ایستاده بود؛ پلههایی سنگی و پهنتر از پلههای فرار معمول، با نردههای آهنی. در همان تصویر، امام در دفتر انتظامات مدرسه ایستاده است؛ اتاقی که از دوطرف پنجرههای قدی دارد و کل حیاط مدرسه زیرنظرش میآید؛ از شرق به زیرپیلوت، حیاط کوچک و دالان ورودی اشراف دارد و از جنوب به حیاط اصلی؛ همانجایی که مردم در آن تجمع میکردند و امام از همان اتاق به ابراز احساسات آنها پاسخ میداد؛ حیاطی آنقدر بزرگ که پاسخگوی حضور چند دههزار نفری مشتاقان امام بود.
خود ساختمان 3طبقه مدرسه، 2ورودی اصلی دارد؛ یکی از شرق، زیرپیلوت و کنار دفتر و چند پله بالاتر از سطح و دیگری کمی آنسوتر از زیر همان پنجره اتاق انتظامات. در ضلع شمال غربی حیاط و چسبیده به ساختمان اصلی، نمازخانه قرار گرفته؛ با پنجرههایی باریک رو به حیاط. امام در مدت اقامت در علوی معمولا اینجا به جماعت میایستادند. نمازخانه هم از حیاط راه دارد و هم از کریدور طبقه همکف. اتاقهای همکف اداریاند؛ مثل اتاق مدیر مدرسه که بیش از 40سال استاد اکبر خواجهپیری در آن نشست و همچنان در آن رفتوآمد دارد اما عمده فضای طبقه همکف را غیر از راهروها، آمفیتئاتری اشغال کرده که امام روی سن آن نشست و مهندس مهدی بازرگان و اکبر هاشمی رفسنجانی در کنارش؛ و همانجا بود که دولت تعیین کرد؛ روی سن آمفیتئاتر مدرسه علوی.
اتاق محل استراحت امام در طبقه دوم بود؛ کلاس سوم3. طبقات بالا با پلههایی عریض و نورگیر از غرب با پنجرههایی مات به همکف راه دارند. همه کلاسهای ساختمان اصلی از جنوب نورگیرند و تختهسیاهها رو به غرب است تا هنگام نوشتن، نور از چپ به دانشآموزان بتابد. روی در همه کلاسها هم پنجرهای کوچک گذاشتهاند که از بیرون میتوان داخل را دید. شمال کریدور هر طبقه هم پنجرههایی رو به حیاط کوچک دارد. انتهای راهرو هم به پلههای فرار میرسد. بدینترتیب اگر خطری احتمالی امام را تهدید میکرد، میشد ایشان را از همان پلههای فرار و پشتبام، به خانههای پیشروی مدرسه که گوش به زنگ بودند، برد و از آنجا ایشان را انتقال داد. این طبقه دری هم به طبقه فوقانی آمفیتئاتر داشت و گاهی امام از آنجا به استقبال دیدارکنندگان خود میرفت.
علوی غیر از پذیرایی از امام در حیاتیترین روزهای انقلاب، پیش از آن با تربیت فرزندان انقلاب، منشا خدمات زیادی شد. بسی از صاحبمنصبان در این چهل و اندی سال، دستپرورده علویاند؛ از محمدجواد ظریف تا غلامعلی حدادعادل؛ از کمال خرازی تا محمد نهاوندیان و بسی بیشتر از این دولتمردان، فرزندان خود را برای تحصیل به این مدرسه فرستاده و میفرستند. با این حال علوی بهخصوص در دهه 60 بیمهریهای زیادی دید؛ چراکه مسئولان آموزشی و انقلابیون تند آن زمان رویکرد و مشی علوی را نمیپسندیدند و آنها را منتسب به جریانهایی اسلامی اما غیر همسو با انقلاب میپنداشتند. اختیارداران علوی اما در همه اینسالها با سکوت به منتقدان پاسخ دادهاند. آنها همچنان به کاری که به آن معتقدند اهتمام میورزند؛ تربیت صحیح و اسلامی دانشآموزانی نخبه که رتبههای برتر کنکور بیشتر سالها، از جمله همین امسال از آنجا میآیند. بگذار دیگران هرچه میخواهند بگویند. همین که روح خدا در خداییترین روزهای این سده در مدرسه علوی سکونت گزید، کافی است.