• جمعه 31 فروردین 1403
  • الْجُمْعَة 10 شوال 1445
  • 2024 Apr 19
شنبه 29 شهریور 1399
کد مطلب : 110467
+
-

گلوله چهارم

ترور رزم‌آرا در مسجد سپهسالار فقط به سه گلوله نیاز داشت

گلوله چهارم


  مصطفی شوقی 

نجار پشت مسجد سپهسالار(شهید مطهری) صف پاسبان‌ها را شکافت و در حالتی که خم شده بود سه گلوله شلیک کرد؛ گلوله چهارم اما در اسلحه ماند و بیرون نیامد؛ نخست‌وزیر به زمین افتاد و مردمی که در حیاط مسجد سپهسالار ایستاده بودند هر کدام به سویی گریختند. ضارب قدی نسبتا بلند داشت، موهایش کم بود و صورتی کشیده داشت. پاسبان‌ها که به‌خود آمده بودند، دوره‌اش کردند. او با حرکت چاقویی نسبتا بلند سعی می‌کرد که آنها را دور کند اما بالاخره گیر افتاد و به کلانتری برده شد. از میدان بهارستان تا بیمارستان سینا در میدان حسن‌آباد راهی نبود اما حاجعلی رزم‌آرا جان داده بود. «رزم‌آرا» نامی بود که او در دورانی که داشتن نام‌خانوادگی برای ایرانیان اجباری شد برگزید؛ شاید دلیل این امر به ریشه‌های نظامی‌گری در خانواده‌اش بر‌می‌گشت که او نیز به رسم آنها رفته بود. در دورانی که ایران در ‌گذار از سلطنت قاجار به پهلوی به سر می‌برد، رضاخان گروهی از افسران نظامی جوان را دور خود جمع کرده‌بود که در نبرد با دولت‌های خودساخته محلی در سراسر ایران در کنارش بودند. رزم‌آرا یکی از آنها بود که در نبرد با سمیتقوی یاغی در آذربایجان و عشایر لر حضوری جدی و نسبتا تأثیرگذار داشت. در دورانی که ارتش ایران در حال نوسازی بود توسط رضاشاه به فرانسه فرستاده شد و در دانشکده نظامی سن‌سیرو درس خواند. بعدها در ایران از افسری نظامی به‌عنوان یک استاد دانشگاه جنگ در رشته‌های جغرافیا تغییر مسیر داد. در زمانی که ایران در شرف اشغال نظامی توسط متفقین بود او که در شورای‌عالی جنگ با درجه سرتیپی حضور داشت از ایده ترک مخاصمه دفاع می‌کرد. رضاشاه در این جلسه حضور داشت و شاید شنیدن این مسئله از سوی افسر جوان و تحصیل‌کرده‌اش بسیار سخت بود اما رزم‌آرا بیش از هر کسی از پوشالی بودن آرایش ارتش رضاشاهی در برابر یک حمله نظامی آگاه بود. 
بعد از شهریور20 و اشغال نظامی ایران توسط قوای سه کشور شوروی، انگلیس و آمریکا و قوای متحد، رزم‌آرا همچنان در ارتش و در مناصب دانشگاهی و تدارکاتی حضور داشت. اما او که گمان نمی‌رفت تا 10سال دیگر به‌عنوان بالاترین افسر ارتش، بعد شاه در جایگاه ریاست ستاد حضور پیدا کند، بعد از تسویه افسران ارتش و زندانی شدن عده بسیاری از آنها از جمله فضل‌الله زاهدی به اتهام دفاع از آلمان بختش باز و به این پست گمارده شد. در این سال‌ها او یک رقیب جدی به نام سرلشکر حسن ارفع داشت؛ هر سال بین این دو، ستاد ارتش دست‌به‌دست می‌شد. یک سال او رئیس بود و سال دیگر رزم‌آرا. در اطراف رزم‌آرا بیشتر افسران جوان و جویای نام و در کنار ارفع طیفی از افسران محافظه‌کار و سیاست‌باز حضور داشتند. در غائله آذربایجان رزم‌آرا این شانس را داشت که به‌عنوان رئیس ستاد ارتش دوباره در راس ستون‌های ارتشی به سوی هدفی حرکت کند. او البته زمانی به تبریز و نقاط دیگر تحت سیطره فرقه دمکرات رسید که تقریبا از نظر نظامی کار خاصی قرار نبود انجام شود و قوای نظامی فرقه تجزیه‌طلب دمکرات آذربایجان با ترک مواضع خود فرار کرده بودند. همکاری شاه و رزم‌آرا با خاتمه عملیات آذربایجان به پایان رسید و گفته می‌شود از آنجا که شاه وعده نخست‌وزیری به او را وفا نکرده بود این رابطه تا حدود زیادی آسیب‌دید. با این حال در سال1327 او سپهبد شد. در سودای نخست‌وزیری، رزم‌آرا در انتخابات سال1328 دخالت گسترده‌ای کرد که البته در ابتدا موفق شد اما پس از اینکه نخست‌وزیر هژیر توسط فدائیان اسلام کشته شد، انتخابات هم باطل و انتخاباتی دیگر برگزار شد. در این انتخابات افرادی که مخالف سیاسی او بودند در جبهه ملی به مجلس راه یافتند. در یک بازی سیاسی عجیب او در سال1329 نامزد نخست‌وزیری شد اما در مجلس منتقدان جدی و پرنفوذی مثل محمد مصدق را داشت و در بیرون مجلس هم طیف مذهبی - سیاسی به رهبری آیت‌الله کاشانی به مخالفت با او می‌پرداختند.  ماجرای نفت یکی از مهم‌ترین پرونده‌های این سال‌ها بود که در مجلس با برگزاری جلسات کمیسیون نفت به رهبری دکتر مصدق راه جدیدی را در تاریخ معاصر ایران باز کرده بود. اختلاف تاریخی شرکت نفت ایران و انگلیس بر سر مسئله نفت و برقرار‌نشدن حق و حقوق ایران از قرارداد نفت، ایران و انگلستان را در آستانه کارزاری بزرگ قرار داده‌بود. در حالی‌ که طرف انگلیسی خیلی تمایل به برهم زدن قرارداد نداشت، ایرانی‌ها در تلاش بودند که از سد شرکت نفت ایران و انگلیس بگذرند و قرارداد جدید عادلانه‌ای را برقرارکنند. انگلیسی‌ها پس از تحولات نفت شمال از آنجا که نگاه آمرانه و از بالا به پایینی به موضوع داشتند، قرارداد جدیدی را پیشنهاد دادند که اندکی وضعیت موجود را بهبود می‌داد. این قرارداد که به « قرارداد گس‌گلشائیان» معروف شد از سوی رزم‌آرا حمایت می‌شد اما اقلیت مجلس به رهبری مصدق با آن به‌شدت مخالف بود. رزم‌آرا چنین استدلال می‌کرد که ما توان فنی در اختیار گرفتن کامل صنعت نفت را نداریم و باید به افزایش سهم ایران از سود حاصل، به 50درصد رضایت دهیم. این موضع‌گیری او را مهم‌ترین مانع احقاق حقوق ایرانیان نزد افکار‌عمومی مطرح کرد. 
تیر خلیل طهماسبی، نجار پشت مسجد سپهسالار در روز16اسفند‌ماه1329 این مخالف ایده ملی شدن نفت ایران را ساکت کرد. فردای ترور رزم‌آرا، کمیسیون نفت به ریاست محمد مصدق لایحه ملی شدن صنعت نفت ایران را تصویب کرد؛ 13روز بعد، این لایحه به تصویب مجلس رسید و به‌عنوان قانون درآمد.
حذف رزم‌آرا طرفداران بسیاری داشت؛ از مخالفان تندروی مجلسی‌اش به رهبری مصدق گرفته تا جناح‌های سیاسی. حتی گفته می‌شود محمدرضاشاه نیز که از قدرت روزافزون این نظامی کارکشته در هراس بود، در نهایت از این قتل سیاسی بهره‌برد. عده‌ای هنوز معتقد هستند که اسدالله علم وزیر کار کابینه رزم‌آرا و از محارم بسیار نزدیک شاه او را با زور به مجلس ختم در مسجد سپهسالار و در واقع به محل قتل برده است. در یک تحلیل کلی به‌نظر می‌رسد طیفی از آدم‌های مختلف که شاید با هم خیلی همراهی نداشتند از نتایج ترور رزم‌آرا سود بردند. قاتل پس از مدتی حبس با رأی مجلس با عنوان اینکه از بین بردن رزم‌آرا منجر به ملی شدن نفت و به منفعت ایران است از محاکمه به دور ماند و به‌عنوان یک قهرمان آزاد شد.  رزم‌آرا شاید نظامی کارکشته و با دانش جغرافیا و نقشه‌کشی بود اما در سیاست، ظاهرا هیچ نقشه‌ای نداشت.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید